eitaa logo
خانه تخصصی ادبیات سیب نارنجی
130 دنبال‌کننده
249 عکس
18 ویدیو
51 فایل
همسایه با ادبیات #ادبیات #شعر #داستان #نقد ارتباط با مدیر @masoommoradii
مشاهده در ایتا
دانلود
📔📙 سیمای کودک و هوش اجتماعی : راهنمای عملی والدین و معلمان نویسنده:👤 آزاده حبیبی‌شاهاندشتی، اولیاء محمدولی‌زاده سال انتشار: ۱۳۹۴ تعداد صفحات: ۱۲۴ توضیحات: هدف اصلی کتاب حاضر تعیین تأثیر برنامه‌های کودک سیما بر هوش اجتماعی کودکان است. مؤلفین تلاش کرده‌اند در این کتاب در قالب دو بخش تأثیر برنامه‌های کودک را بر هوش اجتماعی کودکان مورد تحلیل و بررسی قرار دهند. این کتاب قابل استفاده اساتید، معلمان، کارشناسان آموزشی صدا و سیما، مدیران، دانشجویان و دانش‌پژوهان رشته‌های علوم تربیتی و روان‌شناسی و کسانی است که با رویکرد یاددهی و یادگیری سر و کار دارند و از این روش به عنوان یک روش مطلوب در آموزش و یاگیری در این رشته‌ها بهره گیرند، خواهد بود.
به نوشته‌ی دکتر ذبیح‌الله صفا، اهمیت یادگار زریران در این است که واسطه‌ی میان منظومه‌های حماسی یشت‌ها و حماسه‌های پارسی است و نشان می‌دهد که اندیشه‌ی ایجاد منظومه‌های پهلوانی از دوره‌ی یشت‌ها همواره در ایران وجود داشته است. دکتر صفا متن حماسی یادگار زریران را در شماره‌های ۶ تا ۱۰ سال اول مجله‌ی سخن منتشر کرد. نمونه‌ای از این برگردان: بَستور، پسر خردسال زریر، به کین‌خواهی پدر به رزم می‌رود و چنین می‌گوید: رزم ایران بینم / و این که آن سپهبد دلیر / پدر من زریر / زنده است یا مرده / پیش خدایگان بازگویم / پس ویشتاسپ شاه / گفت تو مشو! / چه تو اَپورناکی [=نابالغ] / و پرهیز رزم [=روش دفاع] ندانی / و تیر ندانی افکند / و خیونان [=تورانیان] ترا کُشند / آنگاه خیونان دو از من برند [=زریر و بستور] / … اما بستور به پنهانی / به آخور سردار گفت / ویشتاسپ فرمان داد / آن اسپ که زریر را بود / به بستور دهید / آخورسردار اسپ زین فرمود کردن / و بستور برنشست / و اسب فراز هِلید / و دشمن بکشت / تا بدان جایگه رسید / که پدر مرده را بدید / و گفت ای پدر نامور! / خون تو که ریخت؟ /… / کام تو همه آن بود / که کارزار کنی / اما اینک کشته افتاده‌ای / چون مردم بی‌تخت / و این موی و ریش تو / از باد بیاشفته است / تن پاکت خسته و خاک بر گردنت نشسته است / من اکنون چه می‌توانم کرد؟ / اگر فرود آیم / و سر تو بر کنار گیرم / و خاک از سرت بسترم / از آن پس، بر اسپ / نشستن نتوانم /… (نقل از کتاب کیانیان ترجمه‌ی ذبیح‌الله صفا) https://t.me/sibeadab https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
هدایت شده از پرویزن
"همایش بین‌المللی علامه سید علیخان شیرازی" https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"سمبولیسم انتقادی و شعر شاملو" سمبولیسم انتقادی، با نگاهی انسانی و معتدل به انتقاد از وضعیت موجود می‌پردازد و به‌سازی رابطه‌ها و رفتارهای اجتماعی را تنها راه رسیدن به جامعه‌ای نسبتا آرمانی می‌داند؛ بی‌آن که الگویی از یک جامعه ی کاملا آرمانی ارائه دهد. پس از نیما بسیاری از اشعار اجتماعی شاعرانی چون: احمد شاملو، فروغ فرخزاد و برخی شعرهای اخوان، شفیعی کدکنی، محمدعلی سپانلو و... را از این دست می‌توان دانست. سمبولیسم انتقادی از منظر بستر انتقادها و تاکیدی که شاعر بر فرد یا جامعه دارد به دو موج سمبولیسم انسانی و شهری نیز قابل تقسیم است؛ البته در کنار این دو شاخه‏‌ی اصلی، می‏‌توان از نوعی دیگر با عنوان سمبولیسم طبیعت‏گرا نیز نام برد که در حد فاصل سمبولیسم فردی و اجتماعی قرار می‏گیرد. دیگر ویژگی‌های اصلی سمبولیسم انتقادی را می‌توان این گونه طبقه‌بندی کرد: -نزدیکی به بوطیقای شاعرانه‌ی نیما بیش از دیگر جریان‌های شعر اجتماعی و امکان برداشت چندلایه از شعرها. -استفاده از تمام امکانات موسیقایی شعر نیمایی، بلند و کوتاه‌شدن قابل توجه مصراع‌ها، کاربرد نسبی قافیه و استفاده‌ی بیش‌تر از وزن‌های مرسوم بحر رمل، مضارع و هزج. - تکرارشوندگی نمادهای طبیعی و عمدتا منفی در شعرها و همچنین بهره‌گیری از فضاسازی برای ترسیم وضعیت نابه‌سامان جامعه. - غلبه‌ی سیاهی و فضای یاس‌آلود بر شعر و توجه بیش‌تر به فردیت در مقایسه با جریان سمبولیسم سیاسی. -گستره‌ی دامنه‌ی واژگان و تنوع لحن و شگردهای زبانی شاعران. - اندیشه‌محوری، توجه به مخاطب خاص و وسعت دایره‌ی تفسیر اشعار و نمادهای آن. شعر زیر از احمد شاملو را می توان نمونه‌ای موفق از سمبولیسم انتقادی دانست. "مه" بیابان را سراسر مه گرفته‏ است. چراغ قریه پنهان است؛ موجی گرم در خون بیابان است. بیابان – خسته لب‌بسته نفس بشکسته در هذیان گرم مه عرق می‏‌ریزدش آهسته از هر بند. «-بیابان را سراسر مه گرفته است. (می‏‌گوید به خود عابر) «سگان قریه خاموشند. «در شولای مه پنهان، به خانه می‏‌رسم، گل‏کو نمی‏‌داند. مرا ناگاه در درگاه مي‏‌بیند به چشمش قطره‌اشکی بر لبش لبخند، خواهد گفت: «-بیابان را سراسر مه گرفته است … با خود فکر می‏‌کردم اگر مه همچنان تا صبح [می‌پايید مردان جسور از خفیه‌گاه خود به دیدار عزیزان باز می‌گشتند». بیابان را سراسر مه گرفته‏‌است. چراغ قریه پنهان است؛ موجی گرم در خون بیابان است. بیابان- خسته لب‌بسته نفس بشکسته در هذیان گرم مه عرق می‏‌ریزدش آهسته از هر بند... "نیما و پیروانش: جریان‌شناسی شعر نیمایی" https://eitaa.com/mmparvizan
🖋🖋بررسی واژگانی رستاخیز و Ragnarök در اساطیر ایران و اسکاندیناوی محمد بیانی ✅رستاخیز واژۀ رستاخیز (به پهلوی ristāxēz) به معنی پایان جهان، از دو جزء تشکیل شده است: جزء نخست، rist به معنی مرده است. صورت اوستایی این واژه، irista- به معنی مرده، صفت مفعولی است از ریشۀ raēϑ- «به پیش رفتن، درگذشتن (بِه‌گویی یا Euphemism برای مُردن)» که به ریشۀ *leitH- هندواروپایی به معنی «پیش رفتن» بازمی‌گردد(1). استفاده از ریشۀ «به پیش رفتن» برای بیان مفهوم «مُردن»، شاید بدین دلیل باشد که ایرانیان باستان مرگ را رفتن از جهانی به جهانی دیگر می‌دانسته‌اند، کما این‌که امروزه نیز مصدر «درگذشتن» را برای بیان همین مفهوم به کار می‌بریم و ریشه در باورهای مذهبی‌مان دارد. جزء دوم مادۀ مضارع āxēz از مصدر āxistan «بلند شدن، برخاستن» است. بنابراین معنی تحت‌اللفظی رستاخیز می‌شود «برخاستن مردگان». در فارسی میانۀ مانوی و پارتی نیز واژگان mwrd’hyz [murd-āhēz] و mwr’xyz [murd-āxēz] به همین معنی به کار رفته‌اند. بدیهی است که معنی این واژه به باورهای زردشتی دربارۀ پایان جهان ارتباط دارد. برای مثال، در فصول پایانی متن بندهش، اعتقاد به برخاستن و زنده‌شدن مردگان بازتاب یافته است. زردشت از اهوره‌مزدا چگونگی برانگیختن تن مردگان را می‌پرسد و او نیز در پاسخ می‌گوید «همان‌طور که بدن آن‌ها را آفرید‌م، همان‌طور نیز از استخوان و گوشت و مو و پوست و خون آن‌ها را از طبیعت بازپس خواهم گرفت»(نقل به مضمون). سپس آمده است که نخست استخوان کیومرث، سپس مشی و مشیانه و پس از 57 سال تمام مردم، چه پیرو راستی و چه پیرو دروغ، برانگیخته می‌شوند. ✅راگناروک در اساطیر اسکاندیناوی، به رخدادهای پایان جهان Ragnarök می‌گویند که این نیز از دو جزء تشکیل شده است: جزء نخست ragna، صرف اضافی (genitive) واژۀ rögn به معنی خدایان (مفرد = regin؛ معنی تحت اللفظی = قدرت حاکِم)(2) است. جزء دوم، واژۀ جمع rök است که معانی گوناگونی از جمله «اصل، سبب، ارتباط، سرنوشت» دارد. در اساطیر اسکاندیناوی، رخدادهای پایانی جهان شامل نبردی بزرگ میان خدایان و غول‌ها و موجودات شرور است که تعداد زیادی از آن‌ها کشته می‌شوند و جهان پس از سوختن و فرو رفتن زیرآب ، دوباره پدیدار و آمادۀ آغاز دورۀ دیگری از حیات می‌شود. از این رو است که راگناروک را عمدتاً «سرنوشت خدایان» معنی می‌کنند، زیرا همان‌طور که پیدا است، سرنوشت آن‌ها در این روز رقم می‌خورد(3). پانوشت: 1. واژۀ lead در زبان انگلیسی به معنی «هدایت کردن» نیز از همین ریشه مشتق شده است. 2. برخلاف تصور، به دلایل آواشناختی با reign انگلیسی به معنی «فرمان‌روایی» هم‌ریشه نیست. 3. در برخی منابع نام Ragnarøkkr برای این رخدادهای برگزیده شده است که «درخشش خدایان» معنی می‌دهد. منابع: - کتاب «فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی» نوشتۀ محمد حسن‌دوست، جلد سوم، مدخل «رستاخیز» - کتاب Etymological dictionary of the Iranian verb نوشتۀ Johnny Cheung، صفحۀ 309. - سایت www.etymonline.com ذیل مدخل Ragnarök - سایت فرهنگ ریشه‌شناختی هندواروپایی پوکورنی (Indogermanisches Etymologisches Wörterbuch by Julius Pokorny) به نشانی: https://indo-european.info/pokorny-etymological-dictionary/index.htm - کتاب «بندهش» ترجمۀ مهرداد بهار، بخش نوزدهم
✳️ برگزاری سلسله نشست‌های علمی با موضوع: عرفان و هنر ۱. [عرفان و سینما] هستی شناسی عرفانی تصویر متحرک(اعتبارسنجی روایت بصری سینما به مثابه کشف صوری در عرفان نظری)/ نویسنده و کارگردان سینما جناب آقای هادی نائیجی/ پنجشنبه۲۳ آذر / ساعت ۱۰ ۲. عرفان و رئالیسم ادبی/ دکتر محمد رودگر/پنجشنبه ۳۰آذر /ساعت ۱۲:۳۰ ۳. ادبیات به مثابه هنر در عرفان ابن عربی/ دکتر احسان جندقی/ پنجشنبه ۱۴دی/۱۲:۳۰ ۴. موسیقی ایرانی در آیینه عرفان اسلامی/دکتر سید عبدالکریم موسوی/پنجشنبه ۲۱دی/۱۲:۳۰ لینک ورود مجازی: http://yun.ir/zee1c9 رمز ورود: 22
هدایت شده از پرویزن
مناقب_فاطمي_در_شعر_فارسي.pdf
حجم: 2.57M
"مناقب فاطمی در شعر فارسی" احمد احمدی بیرجندی: بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی با اشعاری از و... پ.ن: شعر دینی فاخر بخوانیم. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"معزی و نخستین تلمیح به سوگ فاطمه(س) در شعر فارسی" در ادبیات فارسی، از سده‌ی چهارم اشاراتی را به حضرت زهرا(س)، در دیوان‌ها و نسخ و منظومه‌ها می‌توان ردگیری کرد. در سروده‌های دقیقی و حکیم میسری و کسایی و فرخی و ازرقی، برخی از این اشارات ثبت شده؛ هرچند از شاعران سده‌ی پنجم، هیچ‌یک چون: ناصرخسرو به نام و القاب آن حضرت توجه نکرده‌است. از دیگر شاعران نیمه‌ی دوم سده‌ی پنجم که اشارات دینی در دیوانش بازنمودی موثر دارد، امیرالشعرا معزی (مرگ‌ بین ۵۱۸ تا۵۲۱) است. او در خلال اشعار مدحی‌اش، بارها به شخصیت‌های شیعی از جمله حضرت زهرا(س) تلمیح کرده است. برای مثال در ستایش تاج‌الدین خاتون، مادر سنجر، از زهد و پاکدامنی زهرا(س) یاد کرده است: ای اصل ملک و دولت ای تاج دین و دنیا ای عابده چو مریم ای زاهده چو زهرا (دیوان، ص ۷) همراهی نام فاطمه(س) و مریم(س) از دیگر ویژگی‌های تلمیحات اوست. (بنگرید به دیوان، ص ۵۵۸) در دیگر ابیات دیوان هم اشاراتی به آن حضرت دیده می‌شود. (همان، صص ۵۶۴ و ۳۷ و ۷۵۳) معزی، در مرثیه‌ی تاج‌الدین، بیتی نیز در ماجرای رحلت آن حضرت سروده که در خلال آن برای امام علی(ع) صبر آرزو می‌کند؛ بیتی که از نخستین ابیات باقی‌مانده با این مضمون در شعر فارسی است: وگر ز قالب ز قالب زهرا برفت روح لطیف به صبر باد علی را مدد ز روح امین (همان، ص ۴۹۳) https://eitaa.com/mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از پرویزن
"سنایی و ثنای فاطمه (س) " در شعر فارسی سده‌های چهارم و پنجم، اغلب از حضرت زهرا(س) در خلال مدایح علوی و ستایش حسنین(بر آنان درود باد) یاد شده است. مقام همسری علی(ع) و جایگاه مادری سبطین(ع) و افتخار دختری پیمبر(ص)، مهمترین اوصافی است که درباره‌ی آن حضرت در اشعار نمود یافته است. در دیوان سنایی، حکیم چندبار به آن حضرت با القاب زهرا و خیرالنساء اشاره کرده است: سراسر جمله عالم پر زنانند زنی چون فاطمه خیرالنسا کو؟ (دیوان، ص ۵۷۱) حکیم، پس از ناصرخسرو، دومین شاعری است که در شعری زهدی، به داستان فدک تلمیح کرده است. (همان، ص ۴۰۵) در فخری‌نامه (حدیقه) هم بارها به آن حضرت اشاره شده؛ ابیاتی که بیش از همه توصیفگر پیوند زهرا(س) و علی(ع) است(ر.ک. حدیقه، صفحه‌های ۲۴۵و ۲۵۵و ۲۵۶و ۲۵۸ و ۲۶۱): در خیبر بکند شوی بتول در دین را بدو سپرد رسول (همان، ص ۲۵۱) سنایی در بخش‌هایی از این منظومه، فاطمه را سوگوار حسنین(ع) معرفی می‌کند. (همان، صفحه‌های ۲۶۱ و ۲۶۲ و ۲۶۴ و ۲۷۰). همچنین او را مونس علی(ع) وصف کرده است: صاحب صدر سدره‌ی ازلی است مونس فاطمه، جمال علی است (همان، ص ۳۴۸) پ.ن: تصویر نسخه‌ی حدیقه، کتابخانه‌ی بغدادلی، مورخ ۵۵۲ هجری: ابیات پایانی بخش ستایش علی(ع) و آغاز مدح حسنین(ع). https://eitaa.com/mmparvizan
قاضی میر حسین میبدی (متوفّی 910 هجری قمری)، در کتاب شرح دیوان منسوب به امیرلمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیهما‌السّلام، تصحیح حسن رحمانی و سیّد ابراهیم اشک شیرین، نشر مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب به سال 1379، (ص421-422)، در ذکر مرثیهٔ امیرالمؤمنین (ع) بر حضرت فاطمهٔ زهرا سلام الله علیها، می‌نگارد: «مرثیهٔ سیّدهٔ فُخمی، شریفهٔ عُظمی فاطمهٔ زهرا در وقت حُمّی» و إنّ حیاتی مِنکِ یا بنت احمد بإظهار ما أخفَیتُهُ لَشدید و لکن لِأمرِ اللهِ تَعنُو رِقابُنا و لیس علی أمر الإلهِ جلید ... می‌فرماید: بدرستی که زندگی من از بعد تو، ای دختر احمد، به آشکار کردن آنچه پنهان می‌کردم، هرآینه سخت است؛ ولیکن مر فرمان خدا را فروتنی می‌کند گردن‌های ما و نیست بر فرمان خدا هیچ سختی. س: ای نور دو چشم من چو رفتی ز نظر در بودن من فایده‌ای نیست دگر لیکن چه کنم نمی‌توانم مردن تا پیک اجل نیاورد حکم قدر أَتَصرَعُنی الحُمّی لَدَیکِ و أشتَکِی إلیکِ و ما لِی فی الرّجال نَدید أُصِرُّ علی صبرٍ و أَقوی علی مُنیً إذا صَبرُ خَوّارِ الرّجالِ بعید و فی هذهِ الحُمّی دلیل بِأنَّها لِموتِ البَرایا قائدٌ و بَرید ... می‌فرماید: آیا می‌اندازد مرا تب نزد تو و می‌نالم به تو و نیست مرا در میان مردان همتا. می‌ایستم بر صبر و نیرومند می‌شوم بر آرزوها، آن زمان که صبر مردانِ سست دورست. و درین تب راهنمایی است به آنکه او مر مرگ مخلوقات را سرهنگی است و پیکی. س: من نام وجود از خود انداخته‌ام هستی مجازی همه درباخته‌ام در آتش تب هزار پی سوخته‌ام وین طُرفه که با سوزش خود ساخته‌ام @mirasmaktoob
کارنامه_اردشير_بابکان.PDF
حجم: 4.06M
پی‌دی‌اف کتاب کارنامه اردشیر بابکان. همراه با تطبیق با شاهنامه برای مطالعه https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat