دماغم تو عکس شناسنامه م یه جوری افتاده
انگار خودم خواب موندم دماغم تنهایی رفته آتیله عکس گرفته 😂😂
307.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چیزایی که وقتی نیازشون داری ناپدید میشن👍😂😂😂
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠
✅سنگ پا فراموش نشود
از دیدگاه طب سنتی ایران و برخی شاخه های طب مکمل، پا نقشی مهم در پاکسازی بدن از مواد زائد دارد.
سنگ پا زدن برای بهبود بیماری هایی مثل سردرد، سنگینی سر، خستگی، بی خوابی و اضطراب مفید است.
.
همچنین، سنگ پا زدن یکی از راه های تحریک مناطق بازتاب درمانی در کف پاست که می تواند برای کل بدن مفید باشد.
لطفا پس از استفاده از سنگ پا آن را بشویید و خشک نگه دارید و قبل از استفاده مدتی در آب داغ قراردهید.
افرادی که پوست های خشک دارند، پس از حمام از مرطوب کننده استفاده کنند.
👤دکتر سجاد صادقی (متخصص طب سنتی ایرانی )
☜【طب شیعه】
🔅
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
یادش بخیر رئیس جمهوری داشتیم که تو خمین بزرگترین خط تولید پنل خورشیدی رو افتتاح کرد...
نه اینکه پول مملکت رو بده به یه مفسد اقتصادی مثل مهدی جهانگیری که بره از چین وارد کنه...
#شهید_رئیسی
#پزشکیان
بدتر از صبح شنبه صبحیه که بیدار میشی میبینی گوشیت شارژ نداره
🤦♂🤦♂🤦♂🤦♂😂😂😂😂
سیمای شهر کرکوند
روایت دلدادگی قسمت ۹۳🎬: فرنگیس با انگشت دستش عسل وکره را بهم می آمیخت و انگشتش را به دهن بردو با
روایت دلدادگی
قسمت ۹۴🎬:
فرنگیس خود را به محل مورد نظر رسانید ، صدای رودخانه ای خروشان که بی مهابا به پیش میرفت در گوشش پیچید و نوای پرندگان همراه نسیمی که از بین درختان می وزید آهنگی آرامش بخش را بوجود آورده بود ، اما فرنگیس بی توجه به تمام این زیبایی ها ، خیره به تخته سنگ سفید و بزرگ وسط رودخانه ، در ذهنش گفته هایی را که می خواست بر زبان بیاورد ،مرور می کرد.
بالاخره پس از گذشت لحظاتی ، صدای سم اسبی که شتابان می تاخت ، به گوش رسید و بی شک کسی جز بهادرخان نمی توانست باشد.
فرنگیس سوار بر اسب ، لب رودخانه ایستاد و بهادرخان که انگار او اسب بوده و راه پیموده ، نفس زنان خود را به فرنگیس رسانید ، تعظیم بلند بالایی کرد و همانطور که سرش را بالا گرفت و گفت : سلام شاهزاده خانم زیبا ، تا پیغامتان به دستم رسید فی الفور خودم را رساندم ، بنده در خدمتگزاری حاضرم و وقتی مغموم و سرشکسته از نرسیدن به عشقم ، به این مکان پناه آوردم ، هرگز به مخیله ام خطور نمی کرد که دلبر پری رویم را اینچنین ملاقات کنم ، الان هم اصلاً باورم نمی شود ، فکر می کنم در خوابی بس شیرین به سر می برم...
فرنگیس که حوصله اش از وراجی ها و تملق گویی بهادرخان سر رفته بود و نمی خواست او به سخنانش ادامه دهد ، به میان حرف بهادر دوید و گفت : نه جناب بهادرخان ، اینک نه خواب هستید بلکه هوشیارتر از همیشه اید ، به اینجا نخواندمتان که برایم نغمهٔ عاشقانه سر دهید که من بیزارم از هر عشقی از طرف جوان مکاری چون شما....
بهادرخان که تمام رؤیاهایش دود شده و از توهین فرنگیس به شدت عصبانی شده بود گفت : نمی دانم کدام حرفهایتان را باور کنم ؟ آن سخنان عاشقانهٔ کنار چشمه را، یا این حرفهای تندتان را....آن عروسی نیمه کاره و فرارتان را یا این....
فرنگیس که حالا کمی متوجه موضوع شده بود با فریاد به میان حرف بهادرخان پرید و گفت : ای مردک حیله باز ،فکر نکن که من از کارها و نقشه هایت بی خبرم ، تو آنچنان در نقش خود فرو رفته ای که یادت رفته ،نیت تو تاج و تخت خراسان است و فرنگیس هم این وسط یک وسیله است....حالا که دانستی من از ظاهر و باطنت خبردارم لطفا از نقش خودت بیرون بیا و گوش بگیر چه می گویم و با اشاره به آبهای خروشان که وحشیانه به پیش میرفتند ادامه داد: من اگر خودم را طعمهٔ این رودخانه کنم ، محال است وسیله ای برای بالا کشیدن شیادی چون تو شوم ، پس راه خودت را بگیر و دیگر نه تنها دور و بر من ، بلکه دور و بر قصر و قصرنشینان هم پیدایت نشود وگرنه.....
بهادرخان که از خشم خون خودش را می خورد و کاملا متوجه بود دستش برای فرنگیس رو شده گفت : وگرنه چه؟؟ توچه میدانی از قدرت بهادرخان ای ضعیفهٔ بینوا و با زدن این حرف شلاق دستش را بالا برد تا بر تن فرنگیس فرود آورد.
فرنگیس که انتظار چنین جسارتی را نداشت ،اسب را چند قدم به عقب برد ،چون پشت سرش رودخانه بود نمی توانست بیشتر فاصله بگیرد.
شلاق بر هوا رفت و محکم به گردن برفی ،اسب شاهزاده خانم خورد، اسب با این ضربهٔ ناگهانی ، رم کرد و ناگاه فرنگیس به پشت داخل رودخانه پرت شد.
سرش به تخته سنگ مرمرین خورد و آن سنگ سفید با خون قرمز ، رنگ گرفت.
بهادرخان که در واقع فقط قصد ترساندن فرنگیس را داشت ، با دستپاچگی از اسب به زیر آمد و می خواست هر طور شده فرنگیس را از آب بیرون بکشد.
اما آب خروشان قوی تر از او بود تا بهادرخان به خود آمد ، جسم بیهوش فرنگیس ،فرسنگها از او فاصله گرفته بود و آب او را با خود برد...
ادامه دارد....
📝به قلم :ط_حسینی
🌨💦🌨💦🌨💦🌨💦
💎 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 💎
حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ ..
آرامشسهمقلبیستکه
درتصرفخداست
#توکلبرخدا