16.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در دهه کرامت و هفته بسیج سازندگی و به یاد #خادم_حرم_ایران و اولین سالگرد شهادت شهید جمهور
#اصفهان
♦️خدمات رایگان دندانپزشکی به کودکان تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد امام خمینی(ره) با حضور ۴ پزشک جهادگر ارائه شد.
♦️ارائه خدمات شامل:کشیدن، ترمیم، پرکردن و جرمگیری دندان
🌹تشکر و قدردانی از همکاری مدیریت محترم اداره بهزیستی، کمیته امداد امام خمینی(ره)، اداره صمت، مدیریت و پرسنل محترم درمانگاه امیر المومنین(ع)، مرکز نیکوکاری دستان مهربان و بسیج سازندگی ناحیه مبارکه
🔸روابط عمومی گروه جهادی سردار شهید توکلی
579.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸 بــِســْم اللــّهِ الـرَّحـْمـَن الـرَّحـيم🍃🌸
ای خدا، ای ترنم همیشگی و دلربا!
ای که وجودعظیم تو،همه شادی ها را ارزانی من میکند.
ای تنهاترین صدای آرامش!
ای همیشه تازه!
ای خیر مطلق !
ما را دریاب ...
با توکل به اسم الله...
ه🦋الهی به امید تو یا ارحم الراحمین🦋
🌸 امروز سه شنبه
🌿 30 اردیبهشت 1404 هجری شمسی
🌿 22 ذی القعده 1446 هجری قمری
🌿 20 مه 2025 میلادی
____🍃🌸🍃____
◍⃟❣◍⃟❣◍⃟❣◍⃟❣◍⃟❣◍⃟❣
●|❣ســـلام امـــام زمــانــم✋
●|❣
●|❣سـلام مـولای مهـربـانـم
●|❣
●|❣چـه می خـواهـد لب تشنـه
●|❣
●|❣بـه غیـر از لطف بــارانـــی
●|❣
●|❣چه میخواهد شکستـه دل
●|❣
●|❣به غیر از چشم گریانی
●|❣
●|❣به دامان تو دست انداختم
●|❣
●|❣شـــاید که این دفعـه
●|❣
●|❣بگیــرد دامنت دستـی
●|❣
●|❣از ایــن آلــوده دامـانـی
●|❣
●|❣به جز تو جور عـاشـق
●|❣
●|❣را کسی گردن نمیگیرد
●|❣
●|❣خطایش را زلیخـا کــرد،
●|❣
●|❣یــوسف گشت زنــدانــی
●|❣
●|❣دگـر فـرقـی نــدارد جمعـه
●|❣
●|❣و شنبــــه فقــط بــرگــــرد
●|❣
●|❣گـرفتـاریـم مـا از دست
●|❣
●|❣ایـن هجــران طــولانــی
●|❣
●|❣اللهمعجللولیکالفرج
●|❣
✤ ⃟⃟ ⃟❣ ⃟✤
〓〓〓
█⚃█⚄█⚅█⚁█⚂█⚃█⚀▇▅▃
═๑ღ🌸ღ๑═══════════
🗓 تقویم شیعه
☀️ امروز : سـه شنبـه
شمسی : ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
🌲میلادی: Tuesday - 20 May 2025
🌛قمری: الثلاثاء، 22 ذو القعدة 1446
══๑ღ🌸ღ๑═══════════
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليه السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليه السّلام
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️7 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
▪️14 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
▪️16 روز تا روز عرفه
🌸 17 روز تا عید سعید قربان
🌺 22 روز تا ولادت امام هادی ع
══๑ღ🌸ღ๑══════════
#سه_شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴
══๑ღ🌸ღ๑═══════════
🌹✨#تقـویـم_تـاریـخ
🌷✨روز ایرانگردی و ایرانشناسی
🌹✨روز شهـدای خـدمت
🌷✨روز ملـــی جمعیــت
══๑ღ🌸ღ๑═══════════
🌹✨انسان اگــر آمادهی
🌷✨شهادت شده باشد،
🌹✨خـود شهـادت بـــه
🌷✨ســراغش میآیـــــد.
🌹✨شهــدا را بـــه یـــــاد
🌷✨ بسپـــــــــاریـــــــــــــم
🌹✨ نــــه بــــــه خـــــــاک
✤ ⃟⃟ ⃟🌹 ⃟✤
〓〓〓
█⚃█⚄█⚅█⚁█⚂█⚃█⚀▇▅▃
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
گاهی فقط کافیه ذهنتو آروم کنی...
نه همهچی فوری نیاز به حل شدن داره،
نه هر حرفی جواب میخواد،
نه هر آدمی ارزش انرژی تو رو داره.
امروزو سبک زندگی کن...
با یه لبخند ساده،
با یه فکر مثبت،
با یه دل سبک.
تو مهمی، نه مشکلت.
تنها چیزی که از فرداها میدانم
این است که
خدا قبل از خورشید بیدار است
دعا میکنم که قبل از همه
در کنار تو باشد
و راه را برایت هموار کند...
و اما سلام 🍃
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
____🍃🌸🍃___
سیمای شهر کرکوند
روایت دلدادگی قسمت ۱۰۷🎬: بانوی حاکم ،خیره در چشمان سهراب گفت : این جوان کیست؟! حاکم سرش را پایین تر
روایت دلدادگی
قسمت۱۰۸🎬:
پیرمرد همانطور که داس را بالا سرش می چرخاند فریاد زد : آهای ننه صغری دوباره کجا؟! هوووی زن ، وایستا...صبر کن...
ننه صغری ،اوفی کرد و همانطور که از سرعت قدم هایش کم می کرد گفت : بازم می خواد راه منو ببنده...بگو برو درو و گندم و زمینت برس...به من چکار داری؟!.
پیرمرد نفس زنان خودش را به او رساند وگفت : ننه صغری ، یه چند وقت بود که مثل یک زن خوب ، سر خونه زندگیت بودی ، خدامیدونه هر روزش صدها بار سجده شکر می کردم که بالاخره خوب شدی ، اما حالا می بینم که...
زن ،درحالیکه دندان هایش را بهم می سایید گفت : هااا عبدالله ،حالا می بینی که چی هااا؟!
نکنه تو هم می خوای مثل تمام اهالی ده ،من را مجنون بخوانی ؟! خوب مثل اونا بگو صغری دیوونه...چرت میگی ننه صغری...
عبدالله داس دستش را محکم به زمین کوبید و گفت : زن تو چرا حرف تو دهن آدم می گذاری؟ دو ساله که مدام مثل مرغ سرکنده این ور و اون ور میری ، یک شب هستی و یک شب نیستی ، تمام مردم فکر می کنن که دیوانه شدی ، حتی بچه های نوپا هم مسخره ات می کنن و سر به سرت می گذارن ،اما کی شد یک بار، حتی یکبار من به روی تو بیارم؟! کی شد که من بگم تو دیوانه ای هااا؟!
همیشه به درگاه خدا التماس می کردم که یک روزی بشی ننه صغری دو سال پیش و مطمئن بودم که میشی... این یک ماهی هم که گذشت ، فکر می کردم دعاهام اثر کرده...حالا چی شده که دوباره مثل قبل شدی؟ نکن ننه صغری...نکن عمر عبدالله...بیا و برگرد خونه...بیا و امیدم را ناامید نکن...
ننه صغری که از استیصال همسرش دلش گرفته بود ، دستان زبر و خشن او را در دستش گرفت وگفت : عبدالله ، یه امروز را نادیده بگیر...قول میدم ،از فردا همونی باشم که تو می خوای...آخه دیشب خواب عجیبی دیدم....جمیله بود....دختر عزیزم...می گفت فردا میاد...با همون لباس زر زری عروسی اش...
پیرمرد آهی کشید و سرجایش نشست و همانطور که با دو دستش بر سرش میزد گفت : چرا نمی فهمی زن...ما دو ساله خاک به سرمون شد...دو ساله جمیله را گرگ های همین بیابون دریدن....مظفر هم شاهدش...برو برو برای چندمین بار ازش بپرس، اصلا همون چشم کورش که از کاسه درآمده ،نشانهٔ اون روز شوم هست، برگرد زن....برو خانه....بزار منم با خیال راحت برم سر زمین و پی بدبختیم...
ننه صغری که می دانست هر چه کند ،نمی تواند به عبدالله راستی حرفش را و اون خوابی که انجار بیداری بود را ثابت کند، سری تکان داد و همانطور که از عبدالله دور می شد گفت : می خوام برم گردنه...همونجا می مونم تاشب...شبم بر می گردم خیالت راحت، برو به کارت برس...
و عبدالله با نگاهی ملتمس ،رد رفتن او را دنبال می کرد.
ادامه دارد...
📝به قلم :ط_حسینی
🌨💦🌨💦🌨💦🌨💦
❥❥❥🌺❥❥❥
٠٠••●●❥❥❥❥🌸
٠٠••●●❥❥❥❥🌺
٠٠••●●❥❥❥❥🌼
10.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🔮تو انتخاب شده ای...!
#دکتر_سعید_عزیزی