🔻امروز صبح کجاهارو زدیم؟
1⃣ فرودگاه بنگورین
2⃣ مرکز تحقیقاتِ بیولوژیک رژیم
3⃣و مراکز جایگزین کنترل و فرماندهی،
با چه موشکهایی: موشکهای هدایتشونده، با قابلیت مانور سرجنگی در زمان فرود، هدایت تا لحظه برخورد و دارای کلاهکهای شدیدالانفجار و ویرانکنندۀ متفاوت
4.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خبرنگار شبکه ARD آلمان در اسرائیل:
🔹مقامات اسرائیلی تنها اجازه تصویربرداری از محلهایی را میدهند که به ظاهر مناطق «غیرنظامی» هستند. هیچ خبرنگاری اجازه ندارد از اهداف واقعی و نظامی مورد حمله گزارش تهیه کند.
🔹این سیاست هدفدار، تصویری تحریفشده به جهان القا میکند: اینکه گویا فقط مناطق معمولی هدف بودهاند، نه زیرساختهای نظامی.
🔹بیش از ۱.۵ سال است که هیچ خبرنگاری اجازهی ورود مستقل و آزاد به غزه را ندارد. تنها امکان گزارشگیری، از مناطقیست که ارتش اسرائیل تعیین و هدایت میکند.
سیمای شهر کرکوند
روایت دلدادگی قسمت۱۲۴🎬: روح انگیز ،در عالم بیهوشی فرو رفته بود و حاکم خراسان هم، که اینک متوجه قضای
روایت دلدادگی
قسمت۱۲۵🎬:
فرهاد سرش را پایین آورد و با لحنی که سعی می کرد آرام باشد گفت : این چه خبرهایی ست که به خراسان می رسد ، بگو که همه دروغ است و نقشهٔ فرنگیس است تا بدین وسیله ، ترحم پدرم را برانگیزد تا از خطایش چشم پوشی شود.
بگو که درستش همین است.
ننه سرو گل در حالیکه صورتش را دوباره چنگ می انداخت و از جای زخم های قبلی اش خون تازه بیرون می زد گفت : نه ننه...کدام نقشه...کاش اینچنین بود که تو می گویی...کاش خدا جانم را می گرفت این روز را نمی دیدم ، دخترک سالم و سرحال به طرف رودخانه و کنار تخته سنگ سفید راه افتاد ، مرا نیز قاصد کرد که به بهادر خان بگویم ،به همان مکان برود...من اولش که بهادر را اینجا دیدم فکر کردم این دو بهم دلداده اند و نقشهٔ فرار را با هم کشیده اند ، اما بعد از دیدن عصبانیت فرنگیس و شنیدن آن سخنان نیشدارش ،فهمیدم که علاقه ای و نقشه ای بین آنها نیست.
شاهزاد فرهاد نیشخندی زد و گفت :اه...اه...علاقه؟ فرنگیس به خون این بشر تشنه بود ، بهادرخان مکاری ست که در این دنیا نمونه ندارد...
ننه سروگل سرش را تکان داد و ادامه داد: البته من چند نفر را مأمور کردم ،تا از دور مراقب دخترک باشند اما بعد از ساعتی که از رفتن فرنگیس گذشت و نیامدند ، دلشوره ای عجیب به جانم افتاد.
یکی دیگر را روانه کردم و....خبری آوردند که دنیا پیش چشمم رنگ باخت ، خاک بر سرم شد ، در پیش شما و حاکم ، روسیاه شدم...
شاهزاده فرهاد که حالا سربازان همسفرش به او رسیده بودند از جا بلند شد و دستی به زانوی خاک آلودش کشید و همانطور که بر اسب می نشست به اطرافیان اشاره کرد و گفت : سریع...به سمت رودخانه و تخته سنگ سفید حرکت می کنیم...باید وجب به وجب رودخانه و اطرافش را بگردیم...
سریعا...زود...شاید جایی بین بوته ها و زیر درختی و...بی هوش افتاده باشد...
باید شاهزاده خانم را پیدا کنیم و آرام تر زیر لب ادامه داد: حتی اگر شده ، لنگ کفشی، تکه لباسی...یک اثری کوچک از او بیابیم ......بعد از آنهم نوبت بهادرخان است، اگر اینجا مانده باشد و او را بیابم نامردم اگر سرش را نبرم و روی سینه اش نگذارم.
با این فرمان شاهزاده فرهاد ، همه به طرف جنگلی اسرار آمیز حرکت کردند ..
ادامه دارد...
📝به قلم :ط_حسینی
🌨💦🌨💦🌨💦🌨
22.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 بدون سانسور از اوضاع تهران تو جنگ!
کجاها بمبارون شده و اوضاع چطوره؟!
گزارش یک دقیقه ای از کف خیابون های تهران
#وعده_صادق
11.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️یکم آینده بینی و پیش گویی از این پیر عالم و فرزانه ببینید و کیف کنید
🔹کل عمر شکر گذار باشیم کم شاکر بودیم