eitaa logo
سیمای شهر کرکوند
419 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
7 فایل
برای دلبستن ، به خدا باید دلت را بهش گره بزنی یکی زیر،یکی رو ! مادر بزرگم میگفت : (قالی دستبافت مرگ ندارد) 🔊اخبار شهر کرکوند و شهرستان مبارکه با ما به روز باشید لینک کانال : @simaye_shahreh_karkevand
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام🤍✨ ☀️ امروز را از دست ندهیم ضمانتی برای طلوع خورشید فردا وجود ندارد زندگی را زندگی کنیم سلام ✨ صبحتون بخیر و نشاط🤍☀️
3.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ آفتی که رزق و روزی رو می‌سوزونه
سیمای شهر کرکوند
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت چهل و یکم ▫️در مسیر، نورالهدی با هیجان از حملات محور مقاومت می‌گفت و تر
📕رمان 🔻قسمت چهل و دوم ▫️نگاهش هنوز دنبال پیکر بی‌جان مادرش بود و حالا انگار فقط پناهی امن می‌خواست که خودش را میان دستانم پنهان کرد و ناله‌اش به هق‌هق گریه بلند شد. ▪️همانجا پای درخت روی زمین نشسته بودم و او در آغوش من تمام ترس و وحشتش را زار می‌زد. ▫️با هر نفسی که مضطرب می‌کشید، نوازشش می‌کردم بلکه لرزش بدنش کمتر شود و با زبان عراقی زیر گوشش آهسته می‌خواندم که صدای انفجاری دیگر قلبم را از جا کَند و بی‌اختیار جیغ زدم. ▪️نورالهدی سرگردان به اطراف می‌چرخید و معلوم نبود انفجار دوم کجا رخ داده که دوباره صدای جیغ و فریاد فضا را پُر کرده و این کودک طوری ترسیده بود که تمام تن و بدنش به شدت تکان می‌خورد. ▫️انگار می‌خواست از اینهمه وحشت فرار کند که مدام خودش را بیشتر به من می‌چسباند و میان گریه فقط مادرش را می‌خواست. ▪️اورژانس و نیروهای امنیتی همه‌جا بودند و می‌ترسیدم انفجار بعدی همینجا رخ دهد و این طفل معصوم در آغوشم پرپر شود که قلبم بدتر از بدن او به لرزه افتاده بود. ▫️نورالهدی خودش را بالای سرم رساند و با نگرانی پرسید: «بچه سالمه؟» ▪️با اشاره چشمانم، نگاه نورالهدی را تا بدن خونیِ زن جوان کشیدم و زیر لب زمزمه کردم: «مادرش جلو چشمش شهید شده، خیلی ترسیده!» ▫️روی چشمان نورالهدی را پرده‌ای از اشک گرفت و می‌خواست برای این دختر مظلوم مادری کند که دستش را پیش آورد تا بچه را از من بگیرد و او انگار فقط آغوش مرا امن می‌دانست که با دستان کوچکش به چادرم چنگ زد و از وحشت اینکه بخواهد از من جدا شود، جیغ کشید. ▪️چشمان درشتش از اشک پُر شده بود و لب‌هایش هنوز از ترس می‌لرزید، موهای حالت‌دار و مشکی‌اش به هم ریخته بود و من همین موهای آشفته را نوازش می‌کردم تا آرامش بگیرد و او یک نفس گریه می‌کرد. ▫️نیروهای امنیتی تلاش می‌کردند کسی نزدیک نشود، نورالهدی سعی می‌کرد دست و پا شکسته برایشان توضیح دهد ما پرستار هستیم و آن‌ها فقط می‌خواستند خیابان را از جمعیت تخلیه کنند مبادا انفجار دیگری دوباره از مردم قربانی بگیرد. ▪️غربت عجیبی آسمان را گرفته بود؛ صدای نالۀ مجروحین و ضجۀ کسانی که پیکر عزیزان‌شان پیش چشمان‌شان شرحه‌شرحه شده بود، روضه‌ای مجسم شده و انگار هنوز انتقام دشمن از سیدالشهدای جبهه مقاومت ادامه داشت که حالا زائران مزارش را به خاک و خون کشیده بودند. ▫️نورالهدی مستأصل بالای سرم ایستاده بود و هیچ‌کدام نمی‌دانستیم با این کودکی که می‌ترسد از آغوش من تکان بخورد چه کنیم؛ آمبولانس‌ها برای جمع‌آوری شهدا صف کشیده و من تلاش می‌کردم چشمانش را با بازوانم بپوشانم تا نبیند مادرش را می‌برند. ▪️نورالهدی از دیدن اینهمه مصیبت طاقتش تمام شده بود که با صدای بلند گریه می‌کرد و اشک من به هوای دل کوچک کودکی که سرش روی قلبم بود، بی‌صدا از چشمانم می‌چکید. ▫️مأموری رو به ما نهیب زد تا زودتر از اینجا برویم و من نمی‌دانستم او را بدون مادرش کجا ببرم که فریادی مردانه در گوشم شکست: «زینب! زینب!» ▪️مردی طول خیابان را به سرعت می‌دوید و نورالهدی با امیدواری حدس زد: «شاید دنبال این بچه می‌گرده!» و بلافاصله مقابل ما خم شد و رو به دخترک پرسید: «اسمت زینبه؟» ▫️طفلک عربی متوجه نمی‌شد که همچنان مظلومانه گریه می‌کرد و ترسید نورالهدی می‌خواهد از من جدایش کند که وحشتزده به چادر و شالم چنگ زد. ▪️نورالهدی امیدوار بود پدرش همین مرد باشد که به سمت خیابان دوید و رو به او صدایش را بلند کرد: «زینب اینجاست!» و انگار حدسش درست بود که قدم‌های مرد جوان سست شد و مردد به سمت ما چرخید. ▫️یک لحظه آرزو کردم از اقوامش باشد و نمی‌دانستم اگر آن مرد پدر این دختر باشد، از سرنوشت همسرش چه بگویم که تپش‌های قلبم تندتر شد و همزمان دیدم با بی‌قراری به سمت ما می‌دود. ▪️به فارسی فریاد می‌زد اما از نام زینب که میان حرف‌هایش تکرار می‌کرد و هیجانی که به جان جملاتش افتاده بود، مطمئن شدم پدر همین دختر است. ▫️به زحمت از جا بلند شدم تا دخترش را به او بسپارم و درست مقابلم رسیده بود که از دیدن چشمانش، نگاهم از نفس افتاد. ▪️به‌قدری حیران همسر و فرزندش دویده بود که در سرمای زمستان، پیشانی بلندش خیس عرق شده و نفس‌نفس می‌زد. ▫️دخترش در آغوش من از ترس می‌لرزید و ردّ خون همسرش هنوز روی زمین بود و حالا نه فقط قلبم که حتی قطرات خون در رگ‌هایم از دیدن او در این واویلا، می‌تپید. ▪️می‌دید فرزندش سالم است اما حجم خونی که روی زمین ریخته و مادری که دیگر کنار کودکش نبود، جانش را به لب آورده بود که رنگ از صورتش پرید و لب‌هایش سفید شد. ▪️جرأت نمی‌کرد چیزی بپرسد، با چشمانش التماسم می‌کرد تا حرفی بزنم و من از درد نهفته در این دیدار دوباره، نفسم به شماره افتاده بود... 📖 ادامه دارد... ✍️ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ : طلاهای گنـــبد تمام فقیرا رو بی نیاز میـــکنه ! ⁉️ طلا کردن گنبدهای ائمه علیهم السلام از چه زمانی و به چه دلیلی رایج شد و آیا بهتر نبود این طلا به فقرا داده میشد 🔹میدونستید اصلا جِنسشون از طلا نیست! ı🔺دنیای پاسخ🔺
20.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسماریامیخی که به درکوبیده میشد....😭👆👆 🤲لعنت بیکران حق برقاتلان حضرت زهرا وراضیان به این جنایت به عددعلم الله آجرک الله یا صاحب الزمان🥀
9.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوش مصنوعی حمله به خانه حضرت زهرارو اینطوری به تصویر کشیده😢
10.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 گزارش تصویری شب دوم مراسم سوگواری حضرت زهرا (س) در سالن همایش سردار سلیمانی 💚 نذورات به نیت حضرت زهرا (س) برای واریز نذورات می‌توانید از شماره کارت زیر استفاده کنید:
۶۰۳۷۹۹۸۲۰۹۸۸۹۳۸۴
(با لمس شماره کارت، به‌صورت خودکار کپی می‌شود) 🌿 سفره پربرکت حضرت زهرا (س) عزیزانی که علاقه‌مند به مشارکت و اهدای نذورات برای سفره هستند، می‌توانند نذورات خود را همراه خود بیاورند 🏴 هیئت حضرت ام البنین (س) شهر کرکوند @simaye_shahreh_karkevand
غیرحضوری شدن تمامی مدارس و دورکاری ادارات استان اصفهان 🔹 مدیرکل مدیریت بحران استانداری اصفهان : تمامی مقاطع تحصیلی آموزش و پرورش، مراکز آموزش عالی و دانشگاه‌های استان غیرحضوری و ادارات استان نیز در روز چهارشنبه دورکار شدند. 🔹 مهدهای کودک و پیش دبستانی‌ها و مراکز آموزش استثنایی نیز تا پایان هفته در سطح استان تعطیل خواهند بود.
🟢 ویژه برنامه بمناسبت سالروز وفات حضرت ام البنین (س) و روز تکریم از مادران و همسران شهدا در شهر کرکوند ‼ قابل توجه برنامه چهارشنبه شب هفته آینده برگزار میشود 🌍 مکان : سالن همایش سردار شهید حاج قاسم سلیمانی جنب عمارک آداک 🕒 زمان : چهارشنبه ۱۴۰۴/۰۹/۱۲ ساعت شروع برنامه ۱۹:۳۰ 💚 نذورات به نیت حضرت ام البنین (س) برای واریز نذورات می‌توانید از شماره کارت زیر استفاده کنید:
۶۰۳۷۹۹۸۲۰۹۸۸۹۳۸۴
(با لمس شماره کارت، به‌صورت خودکار کپی می‌شود) 🌿 سفره پربرکت حضرت ام البنین(س) عزیزانی که علاقه‌مند به مشارکت و اهدای نذورات برای سفره هستند، می‌توانند نذورات خود را همراه خود بیاورند 🏴 هیئت حضرت ام البنین (س) شهر کرکوند @simaye_shahreh_karkevand