eitaa logo
سیمای شهر کرکوند
399 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
3هزار ویدیو
7 فایل
برای دلبستن ، به خدا باید دلت را بهش گره بزنی یکی زیر،یکی رو ! مادر بزرگم میگفت : (قالی دستبافت مرگ ندارد) 🔊اخبار شهر کرکوند و شهرستان مبارکه با ما به روز باشید لینک کانال : @simaye_shahreh_karkevand
مشاهده در ایتا
دانلود
✅تکنیک رفع تیرگی زیر بغل و زانو و آرنج بر مبنای طب سنتی (دکتر خیراندیش) برای رفع تیرگی زانو و ارنج و زیر بغل ترکیبی از سدر بصورت ضماد(باکمی آب مخلوط کرده)روزی نیم ساعت هر سه روز یکبار تا ۷ جلسه روی موضع تیره بگذارید. برای رفع تیرگی پوست زیر بغل: مالیدن پودر زاج سفید در حمام به بدن بعد از خیس و مرطوب شدن بدن مفید است.و همچنین برای رفع بدبویی مقداری پودر زاج بعد از حمام به زیر بغل مالیده شود. مالیدن روغن بنفشه_نارگیل_بادام شیرین به محل تیرگی ☜【طب شیعه】
1.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از کجا میدونن😂😐💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفریحات لاکچری خانواده پهلوی در سوئیس همزمان با فقر و بیکاری مردم پس از اصلاح اراضی بعد میگن چرا مردم انقلاب کردن مردم بی دلیل انقلاب نکردن، این چیزارو دیدن. این تازه گوشه‌ای از فساد شاهنشاهی بود
سیمای شهر کرکوند
روایت دلدادگی قسمت ۱۱۳🎬: عبدالله کنار دست زنش نشست و با اشاره به فرنگیس گفت : زن ! این کیه؟! از کدا
روایت دلدادگی قسمت ۱۱۴🎬: عبدالله بیرون رفت و صدای ننه صغری بلند شد : هووی مرد ، این در را ببند ، اینجا مردمش فضولن، حالا که دیدن جمیله سالم برگشته ، یه بهانه دیگه رو می کنن تا صغری را دیوونه خطاب کنن... عبدالله آهی کشید و همان طور که با تأسف سرش را تکان می داد ، درب اتاق را بست و روی حیاط خانه که سقف خانهٔ همسایهٔ پایین محسوب می شد ، آمد . جمعیت دوره اش کردند و هر کدام سؤالی می پرسید و همهمه ای به پا شده بود، عبدالله دستش را بالا برد و گفت : به خدا منم نمی دونم ،ننه صغری این دخترک را از کجا آورده ، اما تا جایی که از حرفاش فهمیدم ، گویا این دختر بینوا را آب رودخانه آورده ، الانم زنده است ،اما بیهوشه ، ان شاء الله که بهوش آمد ،خودش لب به سخن باز می کند و حرف می زند و آنموقع می دانیم که کیست و‌چکاره است و کمکش می کنیم تا به نزد کس و کارش برود. در این هنگام ،پیرزنی که کاسه ای آغوز در دست داشت و از اهالی مهربان روستا بود جلو آمد و گفت : عبدالله، ننه صغری حالش روبه راه است ؟ می خواهم این ظرف آغوز را بهش برسانم تا به میهمانش بخوراند ، آغوز مقوی ست و زود بیمار را سرحال می آورد. عبدالله ،نگاه خیره اش را به پیرزن دوخت و‌گفت : ننه حلیمه ، اگر قصدت اینه کنار صغری باشی ،بفرما ، فکر نکنم با وجود تو در کنارش مخالفتی کند ،چون تا جایی می دونم ، تو تنها کسی بودی که توی این دو سال که صغری زخم خورده و داغ دیده بود ، نیشخندش نکردی ، اما اگر غرضت خوراندن این غذا به دخترک است ،گفتم که ،او هنوز بی هوش است.. ننه حلیمه ،نفسش را با شدت بیرون داد و از کنار عبدالله گذشت و همانطور که جمعیت خیره نگاهش می کرد ، جلو رفت و درب اتاق را باز کرد و بدون اینکه حرفی بزند وارد اتاق شد و درب را بست. عبدالله بر تخته سنگی که کمی آن طرف تر بود نشست و جمعیت هم که هر لحظه بیشتر می شد ، به تبعیت از او نشستند... هرکسی پیرامون فرنگیس حرفی میزد و اظهار نظری می کرد ، انگار این دختر از آسمان نازل شده بود که فضای تکراری روستا را هیجانی تازه ببخشد،هرکسی در رابطه با خانواده او نظری می داد، اما همه با هم بر این موضوع توافق داشتند که این دخترک هر که هست از خانواده اعیان و اشراف است ،چون لباس های گل آلود و حریر و‌گرانبهایی که بر تن او بود، گواه این موضوع بود. همه گرم گفتگو بودند که درب اتاق باز شد و سر ننه حلیمه از بین درگاه بیرون آمد و گفت : هووی عبدالله... عبدالله مثل فنر از جاپرید و گفت : چی شد ننه حلیمه ،من همینجا هستم ،نیاز نیست های وهوی کنی ننه حلیمه که انگار مسولیت شاقی به او داده باشند ، گلویی صاف کرد و‌گفت : صغری میگه ، الان وقت ادا کردن نذر شده ، نذر کردم ،جمیله که برگشت برایش قربانی کنم، فی الفور ،سر یکی از بره ها را ببر ، در ضمن بدن این دختر ضعیف شده باید سوپ گرمی برایش فراهم کنیم و بهوش که آمد ، غذایی به او بدهیم که توان و نیرویش برگردد. عبدالله که درست است آنچنان دارا نبود اما برای همان که داشت ،سخاوتمند بود ، نفسش را بیرون داد و در حالیکه هعی هعی می کرد ، رو به یکی از اطرافیانش کرد و‌گفت : جعفر، اون چاقوی شاخی تیزت را بیار، وقتی ننه صغری یک‌چیزی بخواد ،باید براش فراهم کنم ، عبدالله توان مخالفت با ننه صغری را ندارد... با این حرف عبدالله ، قهقهٔ جمع به هوا رفت و جعفر با شتاب به سمت خانه اش روان شد. ادامه دارد 📝به قلم :ط_حسینی 🌨💦🌨💦🌨💦🌨💦 ❥❥🌺❥‌‌‌❥‌‌‌❥‌‌‌ ٠٠••●●❥❥❥❥🌸 ٠٠••●●❥❥❥❥🌺 ٠٠••●●❥❥❥❥🌼
726.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قدرتی که دلم میخواست الان داشته باشم😁🤌
14.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خوبی‌های شخص مقابلتان را بیشتر به رویش بیاورید 🎙
2.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موسیقی زیبا و دلنشین با هم بخونیم...
515.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃 ملڪا ذڪر تو گویم 🌸🍃ڪه تو پاڪے و خدایے 🌸🍃 نروم جز بہ‌ همان ره‌ 🌸🍃ڪہ‌توام راهنمایے 🌸🍃الهےآغاز میڪنیم 🌸🍃 امروز را با نام زیبایتــــ 🌸🍃بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🌸🍃الـــهــی بــه امــیــد تـــو...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۱۱ خرداد ۱۴۰۴ میلادی: Sunday - 01 June 2025 قمری: الأحد، 5 ذو الحجة 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹جنگ سویق، 2ه-ق 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام 🌸4 روز تا روز عرفه 🌺5 روز تا عید سعید قربان 🌺10 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام 🌺13 روز تا عید الله الاکبر، عید سعید غدیر خم ✅ با ما همراه شوید...
2.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاد باش بگذار آواز شاد بودنت چنان در شهر بپیچد که رو سیاه شوند آنان که بر سر غمگین کردنت شرط بسته اند❤🌱 .