❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
💫🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟💫
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭﻭﯾﺸﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ...
ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺳﭙﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﺮﺩ.
ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﺟﺘﯽ ﺑﺨﻮﺍﻩ
ﺩﺭﻭﯾﺶ ﮔﻔﺖ :
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺑﻨﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﯽ
ﻧﺎﻣﺮﺩﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ دیگری ﺣﺎﺟﺖ ﺑﻄﻠﺒﻢ..
🍃
🌺🍃
کانال 👇
♻️سیمتی ها ♻️
https://eitaa.com/simtiha
لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
20.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#معجزه #امام_حسین
😭 خدا بهش یه دختر میده قلبش مشکل پیدا میکنه ببینید ادامش چی میشه
انتشار حداکثری با شما ✅
#محرم #داستان #شفا
کانال 👇
♻️سیمتی ها ♻️
https://eitaa.com/simtiha
لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
روزی بهلول در قبرستان بغداد کله مردگان را تکان می داد، گاهی پر از خاک می کرد و سپس خالی می نمود
شخصی از او پرسید :
بهلول! با این ' سر های مردگان ' چه می کنی ؟
گفت : می خواهم ثروتمندان را از فقیران و حاکمین را از زیر دستان جدا کنم ، لکن می بینم همه یکسان هستند.
به گورستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کله ای با خاک می گفت
که این دنیا ، نمی ارزد به کاهی
به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک خفته
نه دولتمند، برد از یک کفن بیش
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده
کانال 👇
♻️سیمتی ها ♻️
https://eitaa.com/simtiha
لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
#داستان #دفاع_مقدس
🌸 #شهید_حسین_لشگری
🌹 #خاطره ای از ۱۸ سال اسارت ، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری،
🔺 اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد.😱
⁉️ وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟
🟡 و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را مرور می کردم.
❌ سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت،
😍 #قرآن را کامل حفظ کرده بود،
✅ زبان انگلیسی می دانست
🤩 و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود.
🌹حسین می گفت:
😅 از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم!
🌹بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! 🧊
🔺عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم،
😭☘ این را بگویم که من مدت ۱۲ سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم...
🕊شادی روح بلندش صلوات
کانال 👇
♻️سیمتی ها ♻️
https://eitaa.com/simtiha
لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
📗 #داستان :
👈 از ماست که بر ماست
درخت جوانی نزد درخت پیری رفت و گفت: خبر داری که چیزی آمده که ما را میبرد و از پایمان می اندازد؟
درخت پیر گفت برو ببین از ما هم چیزی همراه او هست؟
درخت جوان رفت و دید سری از آهن و دسته ای از چوب دارد. پس نزد درخت پیر برگشت و گفت سرش آهن و تنه اش چوب است.
درخت پیر آهی کشید و گفت: از ماست که بر ماست ..
#خواندنی
کانال 👇
♻️سیمتی ها ♻️
https://eitaa.com/simtiha
لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
15.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان
🌸 داستانی آموزنده از #ملای_رومی
❌حواشی، حواست رو از اصل پرت نکنه
🎙🌸 #دکتر_انوشه
کانال 👇
♻️سیمتی ها ♻️
https://eitaa.com/simtiha
لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
🍃🍃
روزي بهلول از راهی می گذشت. مردي را دید که غریب وار و سر به گریبان ناله می کند. بهلول به نزد او رفت سلام نمود و سپس گفت : آیا به تو ظلمی شده که چنین دلگیر و نالان هستی. آن مرد گفت : من مردي غریب و سیاحت پیشه ام و چون به این شهر رسیدم، قصد حمام و چند روزي استراحت نمودم و چون مقداري پول و جواهرات داشتم از بیم سارقین آنها را به دکان عطاري به امانت سپردم و پس از چند روز که مطالبه آن امانت را از شخص عطار نمودم به من ناسزا گفت و مرا فردي دیوانه خطاب نمود.
بهلول گفت: غم مخور . من امانت تو را به آسانی از آن مرد عطار پس خواهم گرفت. آنگاه نشانی آن عطار را سوال نمود و چون او را شناخت به آن مرد غریب گفت من فردا فلان ساعت نزد آن عطار هستم تو در همان ساعت که معین می کنم به دکان آن مرد بیا و با من ابداً تکلم نکن. اما به عطار بگو امانت مرا بده. آن مرد قبول نمود و برفت.
بهلول فوري نزد آن عطار شتافت و به او گفت: من خیال مسافرت به شهر هاي خراسان را دارم و چون مقداري جواهرات که قیمت آنها معادل 30 هزار دینار طلا می شود دارم، می خواهم نزد تو به امانت بگذارم تا چنانچه به سلامت بازگردم آن جواهرات را بفروشم و از قیمت آنها مسجدي بسازم. عطار از سخن او خوشحال شد و گفت : به دیده منت . چه وقت امانت را می آوري ؟ بهلول گفت: فردا فلان ساعت و بعد به خرابه رفت و کیسه اي چرمی بساخت و مقداري خورده آهنی و شیشه در آن جاي داد و سر آن را محکم بدوخت و در همان ساعت معین به دکان عطار برد.
مرد عطـار از دیدن کیسه که تصور می نمود در آن جواهرات است بسیار خوشحال شد و در همان وقت آن مردغریب آمد و مطالبه امانت خود را نمود. آن مرد عطار فوراً شاگرد خود را صدا بزد و گفت : کیسه امانت این شخص در انبار است. فوري بیاور و به این مرد بده . شاگرد فوري امانت را آورد و به آن مرد داد و آن شخص امانت خود را گرفت و برفت و دعاي خیر براي بهلول نمود.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
کانال 👇
♻️سیمتی ها ♻️
https://eitaa.com/simtiha
لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
📗 #داستان :
👈لطفا آهسته تربرانید .
روزي مردي ثروتمند در اتومبيل جديد و گران قيمت خود با سرعت فراوان از خيابان كم رفت و آمدي مي گذشت.
ناگهان از بين دو اتومبيل پارك شده در كنار خيابان يك پسر بچه پاره آجري به سمت او پرتاب كرد.
پاره آجر به اتومبيل او برخوردكرد .
مرد پايش را روي ترمز گذاشت و سريع پياده شد و ديد كه اتومبيلش صدمه زيادي ديده است.
به طرف پسرك رفت و اورا سرزنش كرد.
پسرك گريان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پياده رو، جايی كه برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمين افتاده بود جلب كند.
پسرك گفت:"اينجا خيابان خلوتی است و به ندرت كسى از آن عبور می كند. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمين افتاده و من زور كافی برای بلند كردنش ندارم. برای اينكه شما را متوقف كنم ناچار شدم از اين پاره آجر استفاده كنم".
مرد بسيار متاثر شد و از پسر عذرخواهی كرد. برادرپسرك را بلند كرد و روی صندلی نشاند و سوار اتومبيل گرانقيمتش شد و به راهش ادامه داد.
👈در زندگی چنان با سرعت حركت نكنيد كه ديگران مجبور شوند برای جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب كنند !
#خواندنی
کانال 👇
♻️سیمتی ها ♻️
https://eitaa.com/simtiha
لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان #تشرف
😍☝️ حکایت ملاقات #حاج_مومن_شیرازی رحمت الله علیه با #امام_زمان عج
📗 منبع: داستانهای شگفت آیت الله دستغیب
کانال 👇
♻️سیمتی ها ♻️
https://eitaa.com/simtiha
لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر #معرفت
🐴 درس الاغ به #شیخ_جعفر_شوشتری ...
✅ #داستان شنیدنی
🎙🌸 #آیت_الله_مجتهدی_تهرانی (ره)
کانال 👇
♻️سیمتی ها ♻️
https://eitaa.com/simtiha
لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
📗 #داستان :
👈خسیس
♨️شخص خسیسی در رودخانه ای افتاد و عده ای جمع شدند تا او را نجات دهند.
دوستش گفت: دستت را بده، تا تو را از آب بالا بکشم. مرد در حالی که دست و پا می زد دستش را نداد.
شخص دیگری همین پیشنهاد را داد، ولی نتیجه ای نداشت.
ملا نصرالدین که به محل حادثه رسیده بود، به مرد گفت: دست مرا بگیر تا تو را نجات دهم.
مرد بلافاصله دست ملا را گرفت و از رودخانه بیرون آمد.
مردم شگفت زده گفتند: ملا معجزه کردی؟
ملا گفت: شما این مرد را خوب نمی شناسید. او دستِ بده ندارد، دستِ بگیر دارد.
اگر بگویی دستم را بگیر، می گیرد، اما اگر بگویی دستت را بده، نمی دهد.
♨️تهیدست از برخی نعمت های دنیا بی بهره است، اما خسیس از همه نعمات دنیا.
#خواندنی
کانال 👇
♻️سیمتی ها ♻️
https://eitaa.com/simtiha
لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
📗 #داستان :
✍️از بزرگمردی پرسیدم : بهترین چیزی که میشه از دنیا برداشت چیه ؟
کمی فکر کرد و گفت : دست ؛
با تعجب گفتم :چی؟ دست ؟!!
گفت بله ، اگر از دنیا دست برداریم کار بزرگی انجام دادیم که کوچکترین پاداشش رضوان
خداونده و ادامه داد که :
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة»
"عشق به دنیا ریشهٔ هر گناه است"
📚اصول کافى، جلد ٢، حدیث ٨
کانال 👇
♻️سیمتی ها ♻️
https://eitaa.com/simtiha
لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆