زیارت قاچاقی ...
در منطقهی هور، با چند نفر از
مجاهدان عراقی همکاری می کردیم.
فکر زیارت امام حسین علیهالسلام
یک لحظه هم سید را آرام نمی گذاشت.
با مجاهد عراقی صحبت کرد.
قرار شد او کارهای جعل کارت تردد
و بقیه مسائل را حل کند.
یک روز آمد سر وقت سید که برویم.
مجاهد عراقی می گفت:
از ایستگاه ایست و بازرسی بصره رد شدیم.
شب را در منزل خودم بودیم
و فردا عزم حرم کردیم.
حرف ها را قبلا زده بودیم که باید
احساسات خود را کنترل کنی، نکند
استخباراتیها متوجه شوندو همه لو بروند.
سید تا چشمش به ضریح امام حسین (ع) و
حرم بیزائرش افتاد، از خود بیخود شده بود.
هرچه بچه ها ایما و اشاره و قسم دادیم،
کارگر نیفتاد. حالا سید ۲۰ دقیقه ای میشد
که کنار ضریح مشغول راز و نیاز بود.
بعدها می گفت: تا چشمم به ضریح افتاد
اختیارم را از دست دادم ....
📚 کتاب: پا برهنه در وادی مقدس
ناشر: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
چاپ اول- ۱۳۹۳؛ صفحه ۹۹-۱۰۱٫
#زائر_کربلا
#سید_پا_برهنه
#شهید_سیدحمید_میرافضلی
#شهادت_جزیره_مجنون_1362
🆔️👇👇👇
@sire_o_sh