#هادی_دلها
یک روز موتور شوهرخواهرم را
از جلوی منزل مان دزدیدند ،
عده ای دنبال دزد دویدند
و موتور را زدند زمین ...
ابراهیم رسید ...
و دزدِ زخمی شده را بلند کرد ...
نگاهی به چهره وحشتزدهاش انداخت
و به بقیه گفت: اشتباه شده ! بروید.
ابراهیم دزد را برد درمانگاه
و خودش پیگیر درمان زخمش شد
آن بندهخدا از رفتار ابراهیم
خجالت زده شد ...
ابراهیم از زندگی اش سوال کرد
کمکش کرد و برایش کار درست کرد.
طرف نماز خوان شد، به جبهه رفت
و بعد از ابراهیم در جبهه شهید شد ...
راوی : خواهر شهید
#علمـدار_ڪمیـل
#شهید_ابراهیم_هادی
🆔👇👇👇
@sire_o_sh