فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹ما با کسی که عالما عامدا ، دشمن اهل بیت ع است ، در جنگیم ، چه سلامی با انها داریم؟
🔸إنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ
👤حجت الاسلام حامد کاشانی :
جواب سلام چه کسی واجب است؟
اهل بیت ع ، با کسی که با امیرالمومنین ع جنگیده بود ، اگر در تقیه خوفی شدید نبودند ، جواب سلامش را نمی دادند؛ دیگه آقا یاد ندیم به اهل بیت ع چیزی. اونجا اصلا سلام حرامه ، سلام یعنی چی اونجا؟ سلام دروغه اونجا. ما با کسی که عالما عامدا ، دشمن اهل بیت ع است ، در جنگیم ، چه سلامی با انها داریم؟
هر کاری کردند که صدیقه ی طاهره س ، به اون دو سه نفر ، وقتی سلام دادن به خانم ، به انها جواب سلام بدهد ، حضرت به انها جواب نداد. اخر سر با زور ، امیرالمومنین ع را واسطه کردند ، امدند خانه ی ایشان نشستند ، اخر سر صدیقه طاهر س با همان صدای خفیف فرمودند : یک چیزی بگویم که بلند شوید و بروید؟فرمودند : بعد از هر نمازم نفرینتان می کنم...
▪️حضرت آیت الله بهجت قدس سره:
🏴 علت تأکید حضرت زهرا علیهاالسلام در این وصیت مهم خود به علی علیهالسلام که: «إِدْفِنی لَیلاً ...؛ مرا شبانه دفن کن!»؛
برای اعلام جدایی و نارضایتی از دستگاه حاکمه و طبلِ مخالفتی بود که صدای آن تا روز قیامت، برای مسلمان و کافر ثابت و باقی است.
📚 در محضر بهجت، ج١، ص ١٣١
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله بهجت قدس سره
💔 جراحات وارده بر حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام (۱)
1⃣ جراحت از ناحیه ساق دست
ثُمَّ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَابِ فَأَحْرَقَ الْبَابَ ثُمَّ دَفَعَهُ عُمَرُ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَصَاحَتْ يَا أَبَتَاهْ.
بحارالانوار، ۴۳/۱۹۷
سپس عُمَر درب خانه را به آتش کشید. تاریانه اش را بلند کرد و با تازيانه طوري به ساق دست آن حضرت نواخت كه حضرت زهرا علیهاالسلام صيحه اي زد و فرمود: «يا اَبَتاه!!»
2⃣ جراحت از ناحیه گوش
امام صادق علیهالسلام ضمن روایتی در شرح ماجرای کوچه و اخذ سند فدک توسط عُمَر، فرمود: «ثم لطمها فكأني أنظر إلى قرط في اذنها حين نقفت».
الاختصاص؛ ص۱۸۵
عمر با دست به صورت حضرت زهرا علیهاالسلام زد، طوری که گوشواره شکست و گوش مجروح شد.
3⃣ جراحت از ناحیه شکم
- فلقيها عمر فقال: يا بنت محمد ما هذا الكتاب الذي معك، فقالت: كتاب كتب لي أبو بكر برد فدك، فقال: هلميه إلي، فأبت أن تدفعه إليه، فرفسها برجله وكانت حاملة بابن اسمه المحسن فأسقطت المحسن من بطنها ...
الاختصاص، ص ۱۸۵
عمر در راه به او رسید، گفت: دختر محمد! این نوشته چیست؟ حضرت فرمودند: این نوشتهای است که ابوبکر در رد فدک برایم نوشته است. عمر گفت: آن را به من بده. حضرت حاضر نشد نوشته را به او بدهد. در این هنگام عمر لگدی به او زد و فرزند پسری که به نام محسن در شکم داشت، در اثر این ضربه سقط شد.
- ابراهیم بن سیار نظام معتزلى در کتب متعددى، واقعه حضور در خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام را نقل مىکند. او مىگوید: إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت الجنين من بطنها.
ملل و نحل؛ ج۱؛ ص۷۱
عمر در روز اخذ بیعت براى ابیبکر، بر شکم فاطمه زد، او فرزندى که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد!
4⃣ جراحت و سیاه شدن بازو
هنگامی که امیرالمؤمنین علیهالسلام را با دست بسته به طرف مسجد میبردند، حضرت زهرا علیهاالسلام مانع شد:
«وَ حَالَتْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَهُ فَاطِمَةُ عِنْدَ بَابِ الْبَيْتِ فَضَرَبَهَا قُنْفُذٌ الْمَلْعُونُ بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ حِينَ مَاتَتْ وَ إِنَّ فِي عَضُدِهَا كَمِثْلِ الدُّمْلُجِ مِنْ ضَرْبَتِهِ»
حضرت زهرا علیهاالسلام بین مهاجمین و حضرت علی علیهالسلام مانع شد. پس قنفذ ملعون با تازیانه بر بازوی حضرت زد، در حالیکه اثر آن بر بازوی او مثل بازوبند باقی ماند.
همچنین امیرالمؤمنین علیهالسلام با چشمان اشک بار در پاسخ به سؤال عباس عموی پیامبراکرم، که پرسید چرا عمر از قنفذ مالیات نمیگیرد فرمود: «شكر له ضربة ضربها فاطمة بالسوط فماتت و في عضدها أثره كأنه الدملج»
عمر برای جبران و تشکر از قنفذ مالیات نمیگیرد. زیرا قنفذ با تازیانه به بازوی زهرا زد و اثر آن ضربه بر بازوی زهرا باقی بود.
● سیاه شدن بازو در اثر تازیانه عمر:
«️وإدخال قنفذ يده لعنه الله يروم فتح الباب وضرب عمر لها بالسوط على عضدهاحتى صار كالدملج الاسود»
کتاب سلیم؛ ص ۱۵۱
الاحتجاج، ۱/۱۰۹
بحارالانوار، ۴۳/۱۹۸ و ۴۳/۱۷۰ و ۳۰/۳۰۳ و ۵۳/۱۹ و ۲۸/۳۱۷
5⃣ سرخ شدن چشم در اثر ضربه
أنها بعد رحلة أبيها المصطفى صلّىاللّهعليهوآله ضرب الظالمون وجهها و لطموا خدها حتى احمرّت عينها.
الهجوم علی بیت فاطمه علیهاالسلام؛ ص۳۵۰
طوری به صورت او زدند که چشمش در اثر ضربه، سرخ شد.
@madras_emb
⬇️⬇️⬇️⬇️
💔جراحات وارده بر حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام (۲)
6⃣ کبودی صورت
امام صادق علیهالسلام ضمن شرح حادثه کوچه فرمودند:
«فلقيها عمر فقال : يا بنت محمد! ما هذا الكتاب الذي معك؟ فقالت كتاب كتب لي أبو بكر برد فدك فقال هلميه إلی فأبت أن تدفعه إليه فرفسها برجله وكانت حاملة بابن اسمه المحسن فأسقطت المحسن من بطنها ثم لطمها فكأني أنظر إلى قرط في أذنها حين نقف ثم أخذ الكتاب فخرقه»
الاختصاص؛ ص۱۸۵
بحارالانوار؛ ۲۲/۱۹۲
- «لطم» در موردی به کار میرود که صورت در اثر ضربۀ کفِ دست رنگش کبود یا مابین رنگ سیاه و خاکستری شود.
7⃣ شکسته شدن استخوانهای پهلو
فَأَرْسَلَ أَبُوبَكْرٍ إِلَى قُنْفُذٍ اضْرِبْهَا فَأَلْجَأَهَا إِلَى عِضَادَةِ بَيْتِهَا فَدَفَعَهَا فَكَسَرَ ضِلْعاً مِنْ جَنْبِهَا.
کتاب سلیم، ص ۱۵۳
الاحتجاج، ۱/۱۰۹
بحارالانوار، ۲۸/۲۸۳
ابابکر قنفذ را فرستاد و به او گفت که فاطمه علیهاالسلام را بزن. پس قنفذ فاطمه علیها السلام را مجبور کرد به سمتی از خانهاش (پشت در) پناه ببرد. سپس قنفذ، فاطمه علیهاالسلام را پرت کرد (هُل داد) و استخوانی از پهلویش را شکست.
● قال رسول الله: «اللَّهُمَ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا [جَنْبَيْهَا]»
أمالی صدوق؛ ص ۱۷۶
بحارالانوار؛ ۴۳/۱۷۳
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمودند: خدایا، آنان را که به فاطمهام ظلم میکنند لعنت کن و کسانی که به پهلویش ضربه میزنند را به آتش ابدی خود بسوزان.
8⃣ جراحت از ناحیه کمر
صبح روز بعد از دفن حضرت زهرا علیهاالسلام عمر و ابابکر و عدهای از مردم به خانه حضرت آمده تا بر جنازه آن حضرت نماز خوانده و آن حضرت را دفن کنند. وقتی متوجه شدند که دفن آن حضرت در شب صورت گرفته، با تعجب و عصبانیت، لب به اعتراض گشودند و حتی بین عمر بن خطاب و مقداد درگیری رخ داد. مقداد چنین گفت:
«فَقَالَ لَهُ المِقدَادُ: ذَهَبَتْ بِنْتُ رَسُول الله وَ كَانَ الدَّمُ يَخْرُجُ مِنْ ظَهْرِهَا بِسَبَبِ ضَرْبِكَ لَهَا بِالسَّيفِ وَالسَّوطِ»
کامل بهائی؛ ص۳۱۴
دختر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از دنیا رفت، در حالی که خون از پهلو و پشت او می ریخت. آن هم به سبب شمشیر و ضربه ای که شما به او وارد کردید.
9⃣ جراحت از ناحیه گردن
وقتی آن دو نفر به عیادت ظاهری حضرت زهرا علیهاالسلام آمدند، حضرت نتوانستند خود صورت مبارک را برگرداندند. لذا از خادمان در خواست کردند تا سر مبارکش را به طرف دیوار بچرخانند.
«فَلَمَّا وَقَعَ بَصَرُهُمَا عَلَي فَاطِمَةَ سلاماللهعليها سَلَّمَا عَلَيْهَا فَلَمْ تَرُدَّ عَلَيْهِمَا وَ حَوَّلَتْ وَجْهَهَا عَنْهُمَا فَتَحَوَّلا وَ اسْتَقْبَلا وَجْهَهَا حَتَّي فَعَلَتْ مِرَاراً وَ قَالَتْ: يَا عَلِيُّ جَافِ الثَّوْبَ وَ قَالَتْ لِنِسْوَةٍ حَوْلَهَا: حَوِّلْنَ وَجْهِي، فَلَمَّا حَوَّلْنَ وَجْهَهَا حَوَّلا إِلَيْهَا»
علل الشرایع؛ ج۱؛ ص۱۸۷
0⃣1⃣ جراحت از ناحیه سر
مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، نَاحِلَةَ الْجِسْمِ، مُنَهَّدَةَ الرُّكْنِ بَاكِيَةَ الْعَيْن، مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ، يُغْشَي عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَة..
بحارالانوار؛ ۴۳/۱۸۱
پيوسته سرش را از درد بسته بود و جسمش از بین رفته و آب شده بود، ارکان جسمش از هم گسسته بود و توانایی راه رفتن نداشت، چشمش گريان و قلبش سوزان مصائب بود.ساعتی بيهوش و ساعتی به هوش میآمد...
1⃣1⃣ جراحت صورت بر اثر سوختگی
... وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ وَ أنا حامِلٌ. فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی.
بحارالانوار؛ ج۳۰؛ ص۳۴۹
پس با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من فشار داد در حالیکه من باردار بودم.
پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعلهور بود و حرارتش صورتم را میسوزاند.
#فاطمیه
@madras_emb
محل قبر حضرت زهرا(س)
📕 کتاب تاریخ المدینة المنوره منبعی کهن به قلم عمر بن شبّه نُمیری یکی از محدثان و مورخان اهلسنت در قرن سوم هجری است.
✅ در این کتاب اطلاعات ارزشمندی از تاریخ قدیم مدینه و جغرافیا و حوادث آنجا وجود دارد.
⚫️ از جمله روایاتی درباره محل دفن صدیقه طاهره و تصریح به شبانه بودن آن است.
@Mostabin
🏚 ابن شبه از امام #صادق(ع) روایت میکند که #فاطمه(س) در خانه خود دفن شد و بعدها در توسعه مسجدالنبی، آن خانه را به مسجد افزودند.
🔵 دقیقاً همین مطلب از امام #رضا(ع) در کتب اربعه شیعه نقل شده است.
🛏 ابن شبه سپس به نقل از راوی دیگری مینویسد: آن حضرت را شبانه در خانهاش دفن کردند همانطور که رسولخدا در محل بستر خود دفن شد.
🌙 وی بر وجود قبر در خانه به شبانه بودن #دفن و بیاطلاعی بیشتر مردم استدلال میکند. بدین معنا که اگر جای دیگری بود، مخفیانه برگزار نمیشد.
#مستبین را به دوستان خود معرفی کنید:
در ایتا
https://eitaa.com/Mostabin
در تلگرام
https://t.me/AlMostabin
محل قبر زهرا(س) ۲
👆 علاوه بر آنچه در فرسته پیشین بیان شد، اخبار دیگری هست که نشان میدهد #اهلبیت قبر مادرشان را در کنار #رسولالله و در خانه خودش میدانستهاند و از بیان آن ابائی نداشتند.
❌ اما مخالفان مکتب اهلبیت از همان زمان بر آن بودهاند قبر حضرت #زهرا(س) را در بقیع بدانند.
❓ شخصى از امام #صادق(ع) پرسید حضرت #فاطمه(س) در كجا دفن شده است؟
🔷 عیسى بن موسى کارگزار خلافت عباسى که در آن جمع حضور داشت، پاسخ داد: در بقیع.
آن شخص دوباره از امام سؤال كرد.
حضرت فرمود: عیسى پاسخ تو را داد.
آن شخص گفت: از شما مىپرسم و کار به عیسی ندارم. از پدرانت به من خبر بده.
🏠 امام صادق(ع) فرمود در خانهاش دفن شده است.
@Mostabin
✅ شیخ #صدوق میگوید همین درست است و من پس از اعمال حج که به مدینه رفتم آن حضرت را در خانهاش نزدیک ستون باب جبرئیل زیارت کردم.
↙️ شیخ #طوسی هم در کتاب تهذیب مینویسد اینکه آن حضرت در #بقیع مدفون باشد درست نیست.
#مستبین
در ایتا
https://eitaa.com/Mostabin
در تلگرام
https://t.me/AlMostabin
به کلمه کلمه امام خامنهای اعتقاد و اهتمام داشت!
علی شیرازی:
حاج قاسم میگفت:
ما درس ولایتشناسی را باید برویم پیش سید حسن نصرالله یاد بگیریم. او اعتقاد جدی به بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی دارد و اینها را یک بیانات الهی و غیبی میداند. ایشان به هر بیانی و به هر کلمهای که از ناحیه امام خامنهای صادر شده بود، اهتمام جدی و توجه اساسی و فوقالعاده داشت. با تحول در میدان حاجی هم به باور رسید که حزب الله پیروز جنگ است. ایشان تا پایان جنگ در کنار سید حسن و عماد ماند. بعد از اینکه جنگ تمام شد، حاج قاسم به ایران برگشت و در جلسهای در تهران، در محضر امام خامنهای و با حضور همه سران قوا و مسئولین نظامی، گزارش میدان و پیروزی حزب الله لبنان را تبیین کرد. برگشتِ حاج قاسم برای همه نوید بخش بود. با آمدن حاجی نگرانیم تمام شد. وقتی او را دیدم، عشق درونم شعلهور گشت. روزی که به دیدنش رفتم، شهید حاج احمد کاظمی هم بود. از دوستی قاسم و احمد، مطلع بودم. چشمهای حاج احمد از آن دیدار برق میزد. خنده از لبهایش کنار نمیرفت. به حال حاج قاسم غبطه میخوردم و بر خود میبالیدم که بوی بهشت را از وجود نورانی او استشمام میکنم. آن روز حاج قاسم از خاطرات خود در جنگ ۳۳ روزه لبنان گفت. از تهدیدهایی که جان او و سید حسن نصرالله و عماد مغنیه را در خطر انداخته بود. وی گفت: سید حسن در جنگ با دشمن، مرحله به مرحله جلو میرفت و در هر مرحلهای هم سلاح جدیدی را رو میکرد تا به دشمن ثابت کند که میتواند آنان را در عمق استراتژیک، مورد حمله جدی قرار بدهد.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
علی شیرازی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
ارادت شدید آیت الله العظمی خویی نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها و مظلومیت ایشان!
استاد حسن طالبیان شریف:
مرحوم حاج سید محمود کهربایی- مداح با اخلاص و معروف مشهد- که علاقه شدیدی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت و با آن صدای سوزناک خود، روضههای جانسوزی برای ایشان میخواند، در مجلس تعزیه آیت الله العظمی خویی فرمود:
آقای خویی علاقه زیادی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشتند و وقتی برای ایشان روضه حضرت زهرا را میخواندم، منقلب میشدند، میسوختند و گریه میکردند. ایشان در حالی که به دیوار تکیه داده بودند آن چنان منقلب میشدند که شانه هایشان تکان میخورد.
حاج سید محمود کهربایی در همان مجلس از قول یکی از علما که به نظرم مرحوم آیت الله شیخ نصرالله شاه آبادی بود، نقل کردند که آقای خویی نسبت به حضرت زهرا خیلی علاقه داشتند و هنگامی که روضههای مظلومیت ایشان را میخواندند، خیلی منقلب میشدند و گریه میکردند و وقتی میشنیدند که ایشان را مظلومانه و مخقیانه و غریبانه به خاک سپردند، فرمودند:
من هم دلم میخواهد تاسی کنم به مادرم، و همانگونه به خاک سپرده شوم!
به ایشان گفتم: شما مرجع تقلید بزرگ شیعیان هستید و بعید است اینچنین شود، آقای خویی فرمودند:
حالا من از خدا این گونه خواستهام!
و همین طور نیز شد.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
استاد حسن طالبیان شریف.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
مرحوم آیت الله حاج شیخ نصرالله شاه آبادی:
ارادت شدید مرحوم آیت الله العظمی خویی به حضرت زهرا و توسلات و لعن بر دشمنان ایشان!
از دیگر ویژگیهای مرحوم آیت الله العظمی خویی ارادت و محبت بسیار زیاد ایشان به حضرت زهرا (س) و جمیع اهلبیت (ع) بود. ایشان در روضهها مخصوصاً زمانی که صحبت از حضرت زهرا (س) میشد، بسیار گریه میکردند. همیشه با آغاز محرم لباس سیاه میپوشیدند و تا آخر ماه صفر سیاهپوش بودند. تا اول ماه ربیعالاول هم محاسن خود را اصلاح نمیکردند! ایشان همواره میفرمودند:
توسل به حضرت زهرا (س) و اهل بیت (ع) و لعن دشمنان آنان را بارها انجام دادهام و مشکلات و نیازهایم به طرز معجزهآمیزی برطرف و برآورده شدهاند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
حدیث نصر- خاطرات آیت الله نصرالله شاه آبادی- نشر موسسه کتاب شناسی شیعه.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
روز به روز عشقش به حضرت آقا بیشتر میشد!
علی شیرازی
حاج قاسم گفت: برای دشمن قطعی شده بود که حزب الله در آن زمان امکان ورود به مرحله خطر و قرمز را دارد؛ یعنی در حزب الله این توانمندی وجود داشت که جنگ را به داخل تلآویو بکشاند. خود این باور در تضعیف روحیه صهیونیستها و فراهم شدن شکست دشمن خیلی موثر بود. عماد مغنیه نیز در آن جنگ، دست به یک ابتکار مهم و اثرگذار زد. به رزمندگان گفت به سید حسن نامه بنویسند. مجاهدین خطوط مقدم، در زیر آتش دشمن خطاب به سیدحسن نصرالله، نامه عجیبی نوشتند. حاج قاسم گفت: وقتی نامه مجاهدین قرائت میشد، عماد مغنیه که خودش طراح نامه بود با صدای بلند میگریست. من ندیدم کسی این نامه را بشنود و نگرید. از آن مهمتر جواب سید حسن نصرالله بود. نامه سید حسن به مجاهدین، مشابه کلام امام حسین (ع) در شب عاشورا بود. با شنیدن حرف.های حاج قاسم و خاطرات میدان جنگ ۳۳ روزه، در پوست خود نمیگنجیدم. میدانستم سهم عمدهای از این عزت و قدرت، مرهون وجود فرمانده دیروز لشکر ثارالله و فرمانده امروز نیروی قدس سپاه پاسداران است. حالا او با تجربهای جدید، قادر خواهد بود "نیروی قدس" را به بالای قلههای فتح و پیروزی ببرد. جنگ ۳۳ روزه اتفاق دیگری را نیز در زندگی حاجی رقم زد. پیوند او را با ولایت خاص کرد. او عاشق کامل حضرت آقا شد و آقا رفیق صمیمی او شدند. این پیوند روز به روز شکوفاتر شد. سفر امام خامنهای در سال ۱۳۸۴ به استان کرمان، راز دیگری از زندگی و عظمت حاجی را آشکار ساخت. این عظمت از زبان معظمله بیان گردید.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال علی شیرازی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
حاج قاسم از آنهایی هست که در قیامت شفاعت میکند!
علی شیرازی:
در آن سفر حضرت آقا به منزل شهید محمدرضا عظیم پور رفتند. داماد بزرگ خانواده جواد روح اللهی از امام خامنهای درخواست میکند و میگوید: فردای قیامت همه ما را که اینجا هستیم، شفاعت کنید!
امام خامنهای می فرمایند: ما چهکارهایم که شما را شفاعت کنیم؟ پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کنند. سپس معظمله خم میشوند و با نگاهی به حاج قاسم، که در جلسه حضور داشت، میگویند: این آقای حاج قاسم هم از آنهایی است که شفاعت میکند!
حاج قاسم سر پایین میاندازد و با دو دست صورتش را میپوشاند. حضرت آقا میافزایند: بله! از ایشان قول بگیرید، به شرطی که زیر قولشان نزنند.
همه به جز سردار سلیمانی که خجالتزده سر به زیر انداخته، میخندند. رهبر معظم انقلاب اسلامی ادامه میدهند: چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الآن خیلی خوب است. اگر همین را بتوانند نگه بدارند، مثل همین چهل، پنجاه سالی که نگه داشتهاند؛ خیلی خوب است.
در ادامه حضرت آقا میگویند: این هم یک هنری است که ایشان دارند. حاج قاسم هرگز از آن جلسه سخنی نگفت. بعدها اسرار جلسه کرمان فاش شد. هر بار که از آن جلسه سخنی به میان می آمد، حاجی سر به زیر میانداخت و من بر خود می بالیدم و به وجود حاجی مباهات می کردم. سخنان مولایمان، عزت حاجی را بیشتر نمود. حاجی دوست داشتنیتر شد و نور درون او آشکار گردید.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال علی شیرازی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
من هم لیاقت این عمامه را ندارم، معمم شدم تا لیاقت پیدا کنم!
بنده در اوایل طلبگی نسبت به معمم شدن و قرار گرفتن در سلک روحانیت تردید داشتم و خود را لایق این لباس مقدس نمیدانستم، تا اینکه روزی از حضرت آیة الله العظمی بهجت شنیدم که فرمودند:
من هم لیاقت این عمامه را ندارم، اما معمم شدم تا لیاقت پیدا کنم!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال در مسیر اجتهاد، از خاطرات مرحوم آیت الله العظمی بهجت به نقل از استاد آیت الله حسین مفیدی یزدی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
آیةالله بهجت۱۷ رضوان الله تعالی علیه.m4a
4.35M
بزرگترین کرامت آیةالله بهجت این بود که دروغ نمیگفت و ریا نمیکرد!
من از آیةالله بهجت رضوان الله تعالی علیه کرامتی ندیدم، چون اصلا به دنبال این چیزها نبودم؛ به نظر بنده مهمترین کرامت این است که انسان یک عمر یک دروغ هم نگوید و یک ریا هم نکند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
بحار توحید، آية الله ضرّابی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
ناگفتنی هایی از زندگی سردار دلها!
علی شیرازی:
حاج قاسم ارادت ویژهای به شهید حاج احمد کاظمی داشت. همیشه به او میگفت: الهی دورت بگردم! الهی درد و بلات بخوره تو سرم! در ۱۹ دی ماه ۱۳۸۴، همزمان با روز عرفه، احمد در سانحه هواپیمای فالکن، در نزدیکی ارومیه، به شهادت رسید و قاسم را به فراقی دردناک گرفتار کرد. او می گفت: از خدا میخواهم، هر چه سریعتر مرا به احمد ملحق بکند و خودم را مستحق این عنایت خدا میدانم و به او اگر بنویسم، این را خواهم نوشت: «مرا ببر. ما را تنها نگذار». حاج قاسم بعدها، در حماء سوریه که دلتنگ احمد شده بود، در نامه ای برایش نوشت: وقتی نام لشکر نجف را میشنوم، قامتی بسیار زیبا و رعنای عرشی را میبینم که همیشه بوی بهشت از آن استشمام میشد. قامت مردانهاش همچون کوهی پناهگاه سختیها و دشواریها بود. مردی که نجف آباد با همه بزرگانش مفتخر به نام و یاد اوست. حاج قاسم با سوز درونی خود نوشت: احمد عزیز، احمدی که وقتی در جلسهای بود، اطمینان در آن حاکم و غیابش نقصی بزرگ داشت. مردی که مشارکتش در نبرد، موجب استحکام عمل و تضمین پیروزی بود. مجاهد بزرگی که فاتح خرمشهر بود. مردی که رقابیه را درنوردید. مردی که بارها با حکمت و شجاعتش دشمن را به تحقیر انداخت. رد پای او در ۲۰ هزار کیلومتر مناطق اشغالی توسط دشمن بعثی مشهود است. وی افزود: احمدی که شادی و خندهاش، غم و غصهاش، اندوه و فرحش زیبا و دوستداشتنی بود. وقتی از بابلسر به تهران برگشتم، او را دیدم. در تشییع جنازه احمد، فقط سوز و اشک بود. با دیدنش فقط سوختم.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
شماها حیف است بمیرید، شماها همه باید شهید شوید!
علی شیرازی:
وقتی امام خامنهای در کنار جنازه حاج احمد کاظمی آمدند، فرمودند: جمع دیگری از بهترینها هم رفتند و ما هنوز هستیم! دو هفته پیش شهید کاظمی آمد پیش من و گفت از شما دو درخواست دارم: یکی اینکه دعا کنید من روسفید بشوم. دوم اینکه دعا کنید من شهید بشوم. گفتم: شماها واقعاً حیف است بمیرید. شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید. شماها همهتان باید شهید شوید! ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم: آن روزی که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد شایسته شهادت بود. حقش بود. حیف بود صیاد بمیرد. وقتی این جمله را گفتم، چشمهای شهید کاظمی پُرِ اشک شد، گفت: انشاءاللَّه خبر من را هم بهتان بدهند! حاج قاسم که سوز و اشک آقا را دید، هق هق کنان اشک میریخت. آقا فرمودند: او یکی از بهترینهای من بود. چقدر زیبا که احمد بهترین رفیق حاج قاسم هم بود. عکس احمد تا لحظه شهادت حاجی، همیشه توی اتاق کارش و در منزلش بود. عکس زیبایی که با هم گرفته بودند. حالا حاج احمد و حاج قاسم دوباره در کنار همند. گرچه باید گفت: حاج قاسم لحظهای از حاج احمد جدا نشد. هرگز بچههای حاج احمد را هم تنها نگذاشت. او با همه بچهها و خانواده شهدا انس داشت. خانواده حاج احمد که جای خود داشت.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال علی شیرازی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
⚡️ بانوی عالمه «فاطمه ایروانی»
🔻امشب توفیق داشتم به دعوت صدیق مکرم و دانشمند معظم آقای اکبری شاهرودی در جلسه گعده علمی آیة الله حاج شیخ محسن فقیهی (دامت برکاته) شرکت کنم. جلسه خوب و پرباری بود و مطالب گوناگونی مطرح شد. از جمله مطالب که به نظرم جالب آمد و تاکنون نشنیده بودم درباره والده عالمه آیة الله فقیهی بود.
🔹والده ایشان سرکار خانم فاطمه ایروانی صبیه مرحوم حاج مصطفی خان ایروانی بودند. مصطفی خان ایروانی با اینکه از معتمدین بازار بود اما در کنار آن اهل علم و دانش و مسلط به ۷ زبان بود و نیز در دروس معرفتی مرحوم شاه آبادی در مسجد جامع بازار تهران شرکت میکرد.
🔸بانو ایروانی همچون پدر علاقه به دانش دین داشت و کتابهای مقدماتی دروس حوزه را نزد همسر خویش مرحوم آیة الله شیخ محمدرضا فقیهی «ملقب به بحرالعلوم» خواند و موفق به تألیف شرح کتاب الروضة البهیة در حدود ۳۰ جلد، شرح رسائل و نیز شرح کفایة الاصول شد که از این کتابها تنها جلد اول از شرح الروضة البهیة با عنوان انوار فقه چاپ شده است.
🔹آیة الله فقیهی در این باره فرمودند:
«مرحوم والد ما درسهایشان بیشتر در منزل برگزار میشد و از آنجا که والده علاقه به تحصیل علم داشت پردهای کشیده میشد و ایشان پشت پرده نزد مرحوم والد در این درسهای عمومی و گاهی نیز در درسهای خصوصی تلمذ میفرمود و چون قلم خوبی داشت به شرح و ترجمه چند کتاب اقدام کرد. من نیز دروس مقدماتی صرف و نحو و بخشهایی از شرح لمعه را نزد مادرم تحصیل کردم. گاهی یاد الطاف و محبتهای مادرم در مسائل علمی که میافتم اشکم جاری میشود مثلاً وقتی رسائل مباحثه میکردم گاهی فرصت مطالعه نداشتم، بعد از ظهرهای کوتاه زمستان بود و خوابم میآمد. به مادرم میگفتم: این بخش را باید مباحثه کنم و امروز نوبت من هست. مادرم کل محدوده را مطالعه میکرد و به بهترین نحو در ۱۵ دقیقه خلاصه مطلب را دستهبندی شده بیان میکرد.»
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال استاد سید حسین کشفی، ۲۱ آذر ۱۴۰۳
https://eitaa.com/sirefarzanegan
@seyyed_hossein_kashfi
حالات بعضی از سادات!
یکی از شبهای چهارشنبه طبق سنت سالیان در درس اخلاق مرحوم آیت الله حاج شیخ ابوالحسن ایازی حضور داشتیم.
سخن از مقام سادات به میان آمد و مرحوم آقاجان اشارهای کردند به مقام روحی و معنویِ مرحوم آقامیرحبیب ابراهیمی کچپ محلی.
ایشان فرمودند:
آقامیرحبیب گهگاهی میآمد منزل ما و من شنیده بودم که در قبل از انقلاب مأمورین شاه در یک جلسهای در یکی از روستاهای منطقه هزارجریب (ارم) ازمرحوم آقامیرحبیب میخواهند که سه پایه آهنیِ داغ و سرخ را با دستش بگیرد و مرحوم آقامیرحبیب این کاررا میکند و آسیبی به دستش نمیرسد!
من هم تصمیم گرفتم این قدرت سید بزرگوار را بعینه مشاهده کنم.
از آقامیرحبیب درخواست کردم که به اتاق خادم تشریف بیاورند و ایشان هم تشریف آوردند.
سماور در حال جوشیدن بود، از آقامیرحبیب درخواست کردم که دستانش را باز کند تا آب جوش را به داخل دستانش بریزم.
دستانش را باز کرد و آب جوش به داخل دستان آقامیرحبیب ریخته شد، مدتی با همان حالت در دستانش باقی بود. از او خواستم که آب جوش را بریزد، نگاهی به دستان مبارکش کردم اثری ازسوختگی در دستان این سید بزرگوار نبود!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال ایازی از ملکوت، نقل خاطره از سید رضا کریمی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
حضرت آیت الله آقای نظری منفرد در تاریخ یازدهم جمادی الثانی ۱۴۴۶ به مناسبتی درباره شدت احتیاط در سلوک بزرگان فرمودند:
من سه ماه درس مرحوم آیت الله آقای سیدمحمد محقق داماد شرکت کردم و در همان زمان بزرگان و مراجع فعلی هم درس ایشان می آمدند.
روزی که ایشان فوت شدند و داخل حجره صحن اصلی حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها دفن شدند من داخل حجره بودم که دیدم مرحوم آیت الله حاج آقا مرتضی حائری با قبله نمایی داخل حجره آمدند که دفن مرحوم آقای داماد صحیح انجام شود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال روحانیت شیعه، استاد علی محمد قلیها
https://eitaa.com/sirefarzanegan
ناراحت نشدند، کفشهای مرا هم جفت کردند!
آیت الله العظمی شبیری زنجانی:
وقتی ترجمه مرحوم الهی قمشهای منتشر شد، من آن را خواندم و چهار ایراد گرفتم؛ از جمله اینکه: ذَنوب (به معنی دلو) را ذُنوب ترجمه کرده بود. احسن القَصص را هم «قِصص» ترجمه کرده بود.
وقتی اینها را در مدرسه نوابِ مشهد به ایشان گفتم، حتی روی هم ترش نکردند و گفتند: یک وقت است که کسی اینگونه مثل شما ایراد میگیرد و یک وقت هم مثل بعضی که میروند پیش آقای بروجردی و میگویند این ترجمه، از کتبِ ضلال است. وقتی خواستم بیرون بیایم کفش مرا هم جفت کردند؛ با اینکه من خودم را معرفی نکرده بودم!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
مدرسه فقهی امام باقر، گعدههای علمی، ۹۴/۴/۲۴
https://eitaa.com/sirefarzanegan
26.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺ماجرای رفتار بسیار نافع مرحوم آیت الله العظمی سید جمال گلپایگانی به فرزندش مرحوم آیت الله سیدعلی گلپایگانی!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کشکول ناب حوزوی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
به خاک پای حضرت ام البنین(س)
پس از زهرا نمیبینی زنی را اینچنین باشد
زنی اینگونه هم پای امیرالمؤمنین باشد
قدم بگذاشت در بیت علی فخر کلابیه
که مفهوم جدیدی از ادب روی زمین باشد
شده بانوی این خانه ولی چشمی ندید اصلا
سر یک سفره با اولاد زهرا همنشین باشد
اگر ام الاسد خوانند او را؛این روا باشد
ولی میخواست نام او فقط ام البنین باشد
شجاعت را به فرزندان خود چون شیر میداده
که ام الغیرت و ام الادب،شیر آفرین باشد
ابالفضلم!همیشه سید و مولا بخوان او را
کسی را که ز نسل رحمه للعالمین باشد
علمداری که در باران تیر علقمه داده
دو دستش را که دستان خدا در آستین باشد
سروده چارپاره در عزای کربلا اما
هنوز از خیسی چشم عروسش شرمگین باشد
به جای چار فرزندی که در کرببلا داده
بنا شد در کنار چار امامش همنشین باشد
تویی بانو نخستین سفره دار داغ عاشورا
که تا محشر قیام کربلا با تو عجین باشد
.
.
.
اگر چه مادرم زهرا نشد اما خدا را شکر
برای من همین بس مادرم ام البنین باشد
عباس جواهری رفیع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وفات حضرت ام البنین(س)
محمد الجنامی
نبودم ندیدم که محشر بپا شد
شنیدم دو دست تو از تن جدا شد
میدونم که خیلی خجالت کشیدی
صدای عمو آب وقتی شنیدی ...
https://eitaa.com/sirefarzanegan