یک ماه منبر از کتاب «مصباح الفلاح»
در یکی از روزها در محضر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی، ذکر خیر مرحوم آیت الله العظمی آقا سید صدرالدین صدر قدس سره بود.
مرحوم آقا فرمودند: در یکی از روزهایی که مرحوم والد معظم ما آیةالله آخوند ملامحمد جواد صافی رحمةالله علیه به قم مشرّف شده بودند، با هم به منزل آیت الله آقای سید صدرالدین صدر رفتیم. واعظ شهیر مرحوم میرزا محمّدتقی اشراقی نیز آنجا بود.
ایشان نقل کردند که آیةالله صدر خطاب به آقای اشراقی فرموده بودند که آقای صافی، حقّی به گردن ما دارند که خودشان نمیدانند.
آقای اشراقی پرسیده بودند: چطور؟
آقای آقاسیدصدرالدین فرموده بود در یک ماه مبارک که مشهد مشرّف بودم و اقامه جماعت داشتم، به اصرار آقایان، منبر هم بر عهدهام گذاشته شد.
در همان ایام، یکی از آقایان علما، کتاب شریف مصباح الفلاح آیت الله آخوند ملامحمدجواد صافی را به ایشان هدیه داده بود.
آقا نقل کردند که آیت الله آقای صدر در آن جلسه فرمودند:
کتاب را ملاحظه کردم و دیدم آنقدر مطالب خوب و عالی دارد که تمام آن ماه مبارک را از روی مصباح الفلاح منبر رفتم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
محضر آفتاب- نکوداشت مرجع عالیقدر آیت الله العظمی حاج آقا لطف الله صافی گلپایگانی- بهکوشش محسن اکبری شاهرودی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
وداع با ماه رمضان
محمدحسین شهریار:
رمضان سایه مهر از سرِ ما میگیرد
بال رأفت که فروداشت، فرا میگیرد
چون نگیرد دلم از رفتن ماه شبِ قدر؟
که خدا سایه مهر از سرِ ما میگیرد
نعمتی بود خداداده، که کفران کردیم
لاجرم نعمت خود داده، خدا میگیرد.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
دیوان استاد شهریار
https://eitaa.com/sirefarzanegan
خدا مرا با آقای گلپایگانی محشور گرداند!
در تعطیلات تابستانی حوزه، مسافرتی به جهرم دست داد بر حسب معمول به حضور مرحوم آیت الله سید ابراهیم حقشناس رفتم و سلام آیت الله العظمی آقای گلپایگانی را به ایشان ابلاغ نمودم. آن بزرگوار ضمن اظهار ادب و اخلاص متقابل فرمودند: خدا مرا با آقای گلپایگانی محشور گرداند!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
اسوه صالحان- خاطراتی از مرحوم آیت الله سید ابراهیم حق شناس جهرمی- ص۸۹، آیت الله العظمی علی کریمی جهرمی، نشر راسخون.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
مگر میشود شما بیایید و من خوابیده باشم؟!
مرحوم آیت الله سید ابراهیم حق شناس جهرمی به قم مشرف شده و چون دچار عارضه کسالت و بیماری بودند در بیمارستان آیت الله العظمی گلپایگانی بستری شدند. روزی آن مرجع بزرگ برای عیادت ایشان به بیمارستان آمدند. هنگام ورود به اتاق مخصوص، مرحوم آقای حق شناس روی تخت بیمارستان خوابیده و دراز کشیده بودند. تا حس کردند که آقا آمدهاند خیلی سریع حرکت کرده و برخاستنند که به استقبال بیایند. آقا از ایشان خواستند که همچنان به حال خود باشند و حرکت نکنند، ولی ایشان میگفتند:
مگر میشود شما بیایید و من خوابیده باشم؟!
و بالاخره برخاستند و از تخت پایین آمده و به استقبال مرجع بزرگ رفتند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
اسوه صالحان- خاطراتی از مرحوم آیت الله سید ابراهیم حق شناس جهرمی- ص۸۹، آیت الله العظمی علی کریمی جهرمی، نشر راسخون.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
به جای من سرِ زانوی ایشان را ببوسید!
یک وقتی برای بازگشت به قم و عزم خداحافظی با حضور مرحوم آیتالله سید ابراهیم حق شناس جهرمی رفته بودم. ایشان فرمودند:
سلام مرا به حضرت آیت الله العظمی آقای گلپایگانی برسانید و به جای من، سرِ زانویِ ایشان را ببوسید!
بنگرید که این تعبیر، حاکی از اوجِ ادبِ آن بزرگوار نسبت به مقام منیعِ آن مرجع بزرگ است. ایشان میتوانستند بگویند به جای من دست ایشان را ببوسید. علاوه در آن مجلس خصوصی، نام مرجع بزرگوار را با لقب مخصوص یادشده ذکر کردند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
اسوه صالحان- خاطراتی از مرحوم آیت الله سید ابراهیم حق شناس جهرمی- ص۸۹، آیت الله العظمی علی کریمی جهرمی، نشر راسخون.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
من خود را لایق نمیدانم که در ردیف بزرگان نوشته گردم!
مرحوم حاج شیخ محمد شریف رازی در کتاب گنجینه دانشمندان درباره مرحوم آیت الله سید ابراهیم حق شناس جهرمی آورده است:
وقتی در مشهد رضوی بیمار شدم معظم له به عیادتم آمد و هرچه اصرار کردم که شرح احوال و عکس خویش را بدهند که در این گنجینه یاد نمایم، نپذیرفته فرمودند:
من خود را لایق نمیدانم که در ردیف بزرگان نوشته گردم!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
گنجینه دانشمندان، ج۵، ص۸، محمد شریف رازی، به نقل از:
اسوه صالحان- خاطراتی از مرحوم آیت الله سید ابراهیم حق شناس جهرمی- ص۹۳، آیت الله العظمی علی کریمی جهرمی، نشر راسخون.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
من برای صد سال پیش هم به درد نمیخوردم!
نقل است که بعضی از جوانان یا نوجوانان در اوایل انقلاب بر اثر خامی و افراطی گری به در خانه مرحوم آیت الله سید ابراهیم حق شناس جهرمی رفته و گستاخانه به ایشان گفته بودند: شما برای امروز به درد نمیخورید، شما برای ۱۰۰ سال قبل خوب بودید نه حالا!
مرحوم آقا با کمال متانت و خویشتنداری در پاسخ به سخنان زشت و جسورانه آنان فرموده بودند:
سرِ جدم که من برای صد سال پیش هم به درد نمیخوردم، برای آن زمان هم خوب نبودم! بعد از آنان خواسته بودند که به داخل منزل بیایند و چای میل کنند. خلاصه علاوه بر عفو و اغماض و چشم پوشی از گستاخی و سؤ ادبِ آنان، از آنان پذیرایی هم فرموده بودند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
اسوه صالحان- خاطراتی از مرحوم آیت الله سید ابراهیم حق شناس جهرمی- ص۱۰۷، آیت الله العظمی علی کریمی جهرمی، نشر راسخون.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
نی نی که چرخ و دهر ندانند قدرِ فضل!
مرحوم آیت الله آقا میرزا مهدی آشتیانی در نهایت فقر زندگی میکردند. خانهای از خودشان نداشتند. یک مرتبه بنده با مرحوم سید محمدرضا علوی تهرانی- که پیشنماز مسجد امیرالمومنین (ع) در امیرآباد بودند و در زمان طلبگی با بنده هم مباحثهای بودند- به دیدن مرحوم آشتیانی رفتیم. در آن جا مشاهده کردیم زنِ صاحبخانه با اهانت به ایشان گفت:
مرتیکه! اگر اجاره خانه را اضافه نکنی، آشغالهایت را در زباله میریزم!
حالا آشغالهای مرحوم آقا میرزا مهدی آشتیانی ترجمه کتاب اسفار ملاصدرا و سایر آثاری بود که ایشان داشتند.
وقتی که آن زن رفت، مرحوم آشتیانی با آن قیافه ملکوتی فرمودند:
حالا چون شما این جا بودید ملاحظه شما را هم کرد والا اگر شما نمیبودید، فحاشی زیادتری میکرد!
من در شرح حال خودم در کتاب «محققنامه» این داستان را آورده و در همانجا نوشتهام:
نینی که چرخ و دهر ندانند قدر فضل
این گفته بود گاه جوانی پدر، مرا
که شعری از ناصرخسرو است.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری ایکنا، گفتگو با دکتر مهدی محقق، ۹۷/۲/۳.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
از سیدالشهدا -ع- خواستم آموزشِ حکمت، موجبِ ضلالتِ کسی نشود!
از فیلسوفِ جلیل القدر مرحوم آیت الله میرزا مهدی آشتیانی جملهای به یاد دارم و آن این که:
شبی که آن مرحوم را در مسیرِ منزلش بدرقه میکردم فرمودند:
من حکمت تدریس میکنم، حکمت، ممکن است بعضیها را به خود مشغول کند، اما من در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا -ع- از آن حضرت خواستم که هر کس پایِ درسِ من مینشیند، به خود مشغول نشود و حکمت، موجبِ ضلالتِ او نشود!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کیهان فرهنگی، شماره ۲۳۲-۲۳۱، ص۲۵-۲۴، گفتگو با مرحوم استاد محسن بینا.
https://eitaa.com/sirefarzanegan