🌺 ولادت پرنور و سرور یازدهمین اختر تابناک ولایت و امامت، حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام مبارک باد🌺
قیامت این چیزها را نمیداند!
مرحوم شیخ مرتضی زاهد اواخر عمر دیگر نمیتوانستند با پای خود جایی بروند و چون وسیلههای امروزی نبود، ناچار کسی ایشان را کول میگرفت و به این طرف و آن طرف میبرد. این کار، مشکلی برای کسی نداشت؛ چون بدن ایشان در آن ایام، لاغر و نحیف شده بود.
یک روز جایی میرفتند. در کوچهٔ شترداران، کسی که ایشان را کول کرده بود، ظاهرا خسته میشود و مرحوم شیخ مرتضی را کنار کوچه، به زمین میگذارد. بدن ایشان به دیوار کاهگلی خانهٔ مجاور، برخورد میکند و کمی خاک و پرِ کاه، روی زمین میریزد. ایشان با نگرانی درب آن خانه را میکوبند. صاحبخانه در را که باز میکند، شیخ مرتضی را میشناسد. شیخ مرتضی میگویند: من به دیوار خانهٔ شما تکیه دادهام و کمی از خاک و کاهگل دیوار، به زمین ریخته. بفرمایید چقدر باید بدهم تا جبران شود؟ صاحبخانه که به شیخ مرتضی ارادت داشت، میگوید اختیار دارید. منزل من متعلق به شماست. آقا در جواب میگویند قیامت این چیزها را نمیداند. یا باید رضایت بدهی و حلال کنی یا باید خسارت بگیری.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
سیره و خاطرات علما، ص ۴۸، محمد علی جاودان، نشر واژه پرداز.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
ای که موسی الرضا را خواهری
در سما و کهکشان ها اختری
بــاب حاجات تمــــام شیعیــان
در میـان شهر قم تو گوهری
وفات حضرت معصومه (س) تسلیت باد!
https://eitaa.com/sirefarzanegan
چرا برای کارهای کوچک به ما مراجعه میکنی!
مرحوم آیتالله میرزا عبدالکریم حق شناس تهرانی میفرمودند:
برای ادامه تحصیل به شهر مقدس قم مشرف شدم. آن زمان شهریه یک طلبه تقریبا ۳۰ تومان بود و من باید تمام این مبلغ را برای اجاره خانه به صاحبخانه پرداخت میکردم و دیگر پولی برای گذران زندگی نمیماند. برای رهایی از این وضعیت خیلی دنبال خانهای با اجاره بهای ارزانتر گشتم. در این ایام شخصی به من مراجعه کرد و گفت: ما منزلی داریم که اجاره بهای آن، نصف قیمت منزلی است که در آن ساکن هستید ( پانزده تومان ) اما به جای باقیمانده اجاره، اهل بیت شما باید کمک عیال ما کند و کارهای خانه را انجام دهد. حاج آقا در ادامه فرمودند: نگران شدم که چگونه این پیشنهاد را برای اهل بیتم مطرح کنم- خانواده ایشان از یک خانواده محترم و ثروتمند بودند و در منزلشان خدمتکار داشتند- از این جریان خیلی دل گرفته شدم، به همین دلیل به حرم حضرت معصومه(ع) رفتم و موضوع را با آن بزرگوار مطرح کردم. در حرم خوابم برد. در عالم رویا حضرت معصومه(ع) فرمودند: میرزا چرا برای این موضوعات کوچک به ما مراجعه میکنی؟! از ما کارهای بزرگ بخواه! برای پیدا کردن خانه سر قبر میرزای قمی برو!
حاج آقای حق شناس فرمودند : سر قبر میرزای قمی رفته و مشغول خواندن سوره یاسین شدم. آخر سوره یاسین بود که یکی از دوستان کنارم نشست و گفت: برای یکی از آقایان مسئلهای پیش آمده و بایست برای انجام کاری به تهران برود و مدت طولانی در آن جا بماند. او دنبال شخصی میگردد تا به او اعتماد داشته باشد و خانهاش را در قم به صورت رایگان به او بسپارد.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
درنگستان، ص ۱۲۸، سید کاظم ارفع، نشر پیام آزادی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
باز که دوباره دور خودت را شلوغ کردی؟!
یکی از آقایان بود که جزو اهل معنا به شمار میآمد و آدمهای زیادی دورش بودند ولی سرانجام سر از خارج از کشور درآورد و از آنجا فحش و بد و بیراه و حرفهایی را به سوی نظام و رهبری روانه کرد! یکی از دوستان میگفت:
روزی در حرم حضرت معصومه، نزدیک قبر علامه طباطبایی ایشان را دیدم که عده زیادی دورش را گرفتهاند و او دارد غر میزند.
از یکی از نردیکانش پرسیدم: چه شده است؟ گفت الان آقای آیت الله سعادت پرور از این جا رد شدند و این آقای امجد را دیدند که دورش شلوغ است. به او گفتند:
باز که دورت را این قدر شلوغ کردی و به او اعتراض کردند. حالا این آقای امجد دارد غر میزند که چرا آیت الله سعادت پرور به او چنین گفته است!
شهرت او صد برابر بیش از آیت الله سعادت پرور بود. بعد هم دید آنچه دید. از مهد اخلاق و عرفان و معنویت و انقلاب و شجاعت و غیرت رفت به دامن کفر پناه برد!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
برگی از دفتر سعادت- در شرح احوال و مبانی تربیتی آیت الله علی سعادت پرور تهرانی- ص۶۶-۶۵، سید محمد جواد وزیری فرد، نشر رسم وفا.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
با دست زدن به آیات نور به بالای دره رسیدم!
مرحوم آیت الله سعادت پرور تهرانی میفرمودند:
قبل از اینکه برای سیر و سلوک خدمت مرحوم علامه طباطبایی برسم در خواب دیدم به تنهایی ته درهای خشک قرار دارم که میخواهم خود را به بالای آن دره برسانم یک مرتبه توجه نمودم،دیدم روی دیواره سمت چپ این دره، کلماتی نوشته شده و برآمدگیهایی در آن وجود دارد. دست خود را به آن برآمدگیها گرفتم تا به بالای دره رسیدم. آن گاه دیدم که روی برآمدگیهای قسمت اول، آیه نور( الله نورالسمات و الارض...) نوشته شده است، ولی تا آن وقت متوجه نبودم که با دست زدن به آیات نور به بالای دره رسیدهام.
به مفهوم خواب پی نمیبردم تا مرحوم استاد علامه طباطبایی مرا به شاگردی معنوی خود پذیرفتند. رفته رفته عنایات الهی و حالات و توجهات معنوی برای بنده پیش آمد و هنوز هم سالها بعد از فوت علامه با عمل به دستورات آن بزرگوار، حالات خوش برایم حاصل میشود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
برگی از دفتر سعادت- در شرح احوال و مبانی تربیتی آیت الله علی سعادت پرور تهرانی- ص ۱۵، سید محمد جواد وزیری فرد، نشر رسم وفا.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
آن که به من نشان دادند، این طور بود!
مرحوم آیت الله سعادت پرور تهرانی ظاهراً یک بار سال ۵۸ به مکه مشرف شدند. ایشان میفرمودند:
آن که را من در سفر حج دیدم، خود امام عصر بود و بر گونه ایشان هم خالی وجود داشت. گاهی که از حضرت ولی عصر صحبت میشد یا بعضی از ویژگیهای ایشان را در کتابها میخواندیم، ایشان میفرمودند:
آن که به من نشان دادند، این طور بود!
با این که یک بار رفته بودند، مقصود اصلی را دیده بودند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
برگی از دفتر سعادت- در شرح احوال و مبانی تربیتی آیت الله علی سعادت پرور تهرانی- ص۴۱-۴۰، سید محمد جواد وزیری فرد، نشر رسم وفا.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
غیرت دینی؛ نشاط علمی!
روزی از روزها، چند نفر از جوانان دانشجوی متدیّن از کرج آمده و به اتاق حقیر - که توفیق داشتم سالها بهعنوان مسئول استفتائات و اجازات دفتر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی، در خدمت معظم له باشم- وارد شدند.
اوراقی حدود ۱۵۰ برگ به همراه داشتند و میگفتند که اینها حدود ۱۹۰ شبهه از طرف وهابیت است که در کرج منتشر شده و هیچ کسی جواب نداده است که بعداً متوجه شدم این سؤالات، متن کتابی بنام «أسئلة قادت شباب الشیعة الی الحق» است که توسط وهابیها نوشته شده بود.
حقیر گفتم چون استفتائات از داخل و خارج کشور بسیار زیاد است و معظمله خودشان مقید هستند که آنها را ملاحظه کنند، بعید است فرصت رؤیت و پاسخ به این سؤالات را داشته باشند.
با اصرار زیاد آنها، قبول کردم که آن اوراق را عصر که حسبالمعمول خدمت آقا شرفیاب میشدم تقدیم کنم.
عصر که مشرّف شدم و به آقا این قضیه را عرض کردم. فرمودند: حالا بگذارید تا نگاهی کنم.
آن شب گذشت. فردا صبح که برای درس تشریف آوردند، سررسیدی در دستشان بود و قضیه این سؤالات را سر درس مطرح نمودند.
آقا فرمودند چون دیدم این شبهات بیپاسخ مانده است، از دیشب بعد از نماز عشا شروع به پاسخ دادن به اینها کردم و وقت و ساعت را با شنیدن صدای اذان صبح متوجه شدم!
بعد از درس، سررسید را به حقیر دادند تا کارهای آن انجام شود. دیدم در آن شب، به سی و سه سؤال از آن اوراق، جوابهای مستدلّ و تحقیقی داده بودند. حتی بعضی جاها در متن، دستشان خط خورده بود و حاشیه زده بودند که اینجا داشت خوابم میبرد.
چند روز دیگر هم بقیّه سؤالات را سریع و دقیق پاسخ دادند و پس از انجام کارهای شکلی، کتاب با عنوان «صراط مستقیم» چاپ شد.
ببینید یک عالم و فقیه غیور حتی در کهولت سن و عمر بیش از ۹۰ سالگی، چگونه با غیرت دینی و نشاط علمی، این چنین شب تا صبح را بیدار میماند و برای خدا انجام وظیفه مینماید. این، برای همه ما، روحانی و غیر روحانی، درس است.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
محضرِ آفتاب- نکوداشت مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی حاج آقا لطف الله صافی گلپایگانی- محسن اکبری شاهرودی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
تو بر من چون جوانمردان کذر کن!
آیتالله العظمی مکارم شیرازی:
در عصر زعامت مرحوم آية الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى در شبى از شبها كه ايشان در نجف اشرف نماز مغرب و عشا را به جماعت مى خواندند، بين نماز، شخصى فرزند او را كه حقّاً شايستگى داشت جانشين پدر شود، شهيد كرد. اين پيرمرد هفتاد ساله، وقتى از شهادت فرزند خود باخبر شد، به قدرى بردبارى و صبورى و بزرگوارى از خود نشان داد كه فرمودند: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ الَّا بِاللَّهِ» و بلند شدند نماز عشاء را خواندند و قاتل فرزند را هم عفو كردند.
متاب اى پارسا روى از گنه كار به بخشايندگى در وى نظر كن
اگر من ناجوانمردم به كردار
تو بر من چون جوانمردان، گذر كن
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
مکارم اخلاق.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من بر سر ولایت امیرالمومنین میایستم!
چه شد که اختلاف بین خانواده دکتر شریعتی و مرحوم آیت الله العظمی میلانی بالا گرفت؟ به روایت نواده ایشان، آیت الله سید علی میلانی:
میناچی (رییس حسینیه ارشاد) به آیت الله میلانی گفت: کاری میکنیم که مقلدین تو از تو برگردند و برایت وجوهات نیاورند [تا نتوانی معیشت طلاب را تامین کنی]!
مرحوم آیت الله میلانی فرمودند: من بر سر ولایت امیرالمومنین (ع) میایستم و میارزد که انسان در این راه مورد توهین قرار گیرد!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال اسرار تاریخ
https://eitaa.com/sirefarzanegan
ماجرای سید مهدی قوام و هدایتگریاش از طریق عمل!
بارها از مرحوم سید مهدی قوام صحبت کردهام. ایشان به سید مهدی لالهزاری معروف و در تهران از بزرگان بود. مرحوم علامه کرباسچیان محضر ایشان را ادراک کرده بود و قضایای بسیاری از مرحوم قوام نقل میکرد. در گذشته، در تهران کسانی بودند که فاحشهخانه داشتند. گاهی برخی از علما که غیور بودند مقابل درِ این فاحشهخانهها میایستادند و هرکسی را که از آنجا بیرون میآمد توبیخ میکردند. یا برخی دیگر افرادی را جمع میکردند و تمام بساط مشروبفروشی را میشکستند.
سید مهدی قوام اینطور عمل نمیکرد. ایشان در مسجد لالهزار نماز میخواند. لالهزار در گذشته، مکان بسیار شلوغی بود. کابارهها و مراکز فساد هم آنجا بود. یک شب سید مهدی قوام از مسجد بیرون میآید و سرچهارراه خاصی میایستد که فواحش برای جلب مشتری آنجا میایستادند. آنها مرحوم قوام را مسخره میکنند و میخندند و از ایشان میپرسند که شما هم مشتری هستی؟ مرحوم قوام عصبانی نمیشود و دعوا هم نمیکند. لبخندی میزند و به یکی از آنها میگوید: «امروز آخرین روز روضۀ من در مسجد بوده است و بابت آن پولی به من دادهاند. تو الان میخواهی مرتکب گناهی شوی و پولی کسب کنی. من نمیدانم در این پاکت چه میزان پول هست. آن را به تو میدهم اما تا وقتی که پول این پاکت تمام نشده گناه نکن.»
آن زن پاکت را میگیرد و میرود. به ارادۀ خداوند، تا مدتها پول پاکت تمام نمیشود. زن متنبه میشود و تغییر میکند و به سراغ سید مهدی قوام میرود و میگوید: «چند ماه است که از این پاکت پول برمیدارم، اما تمام نشده است.» مرحوم سید مهدی قوام به او میگوید: «الان نمیخواهی راه زندگیات را عوض کنی؟» آن زن چون آمادگی پیدا کرده بوده، پاسخ مثبت میدهد. مرحوم قوام هم به او قول کمک میدهد.
آن زن بعدها یکی از زنان متدین و مریدان سید مهدی قوام شد. درواقع ایشان بسیاری از دوستان و فواحش را به راه آورد. این هم یک راه است. لذا وسیلۀ ما نباید فقط فحش و ناروا گویی باشد.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
سلسله بيانات اخلاقی حضرت آيت الله سید محمد جواد علوی بروجردی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan