eitaa logo
سیره فرزانگان
1.4هزار دنبال‌کننده
467 عکس
235 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مظلومیت علامه طباطبائی! استاد حسن رمضانی: یکی از آقایان تفکیکی مشربِ مشهد، برای حقیر نقل کرد و گفت: من زمانی رانندۀ علاّمه طباطبایی بودم و ایشان را از مشهد به زُشک می‌بردم. زُشک یکی از ییلاقات اطراف مشهد است و یکی از شاگردان علاّمه، یعنی حضرت آیت‌الله آقا عزالدین زنجانی در آنجا باغی را اجاره کرده بود و تابستان را در آنجا به سر می‌برد و از آن رو که علاّمه به ایشان ارادت داشت، از آن آقای تفکیکی مشرب، که با آقا عزالدین رابطۀ نزدیکی داشت، ‌خواسته بودند که ایشان را برای دیدن آقا عزالدین به زُشک ببرد. آن آقا می‌گفت: من در میان راه به علاّمه عرض ‌کردم آقا! آیا شما من را اهل نجات می‌دانید؟ علاّمه ‌فرمودند: «شما که اهل ولایت هستید، اگر اهل نجات نباشید پس چه کسی اهل نجات است؟!» من متقابلاً به علاّمه گفتم: أمّا من، شما را برای گرایش‌های فلسفی و عرفانی‌ که دارید، اهل نجات نمی‌دانم! من به آن آقا گفتم: علاّمه در برابر سخن شما چه واکنشی از خود نشان داد؟ گفت: فقط سکوت! فقط سکوت! این‌جا بود که من برای مظلومیّت حضرت علاّمه به شدّت متاثّر شده و اشک ریختم و تاثر بیشتر من، زمانی بود که بنا بر نقل و حکایت همین شخص، علاّمه به مدّت یک سال، در قم، در حرم مطهّر حضرت معصومه سلام الله علیها نایب الزیارة او بوده است! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: حدیث سهر- بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی- ص ۲۳۷، نشر بوستان کتاب قم. https://eitaa.com/sirefarzanegan
این ریش که جان ماست، متراش! مرحوم آسید علی محمد وزیری- موسس کتابخانه وزیری یزد- کسی را دیدند که ریشش را تراشیده، او را بوسیده و این بیت شعر را برای او خوانده بودند: این ریش که جان ماست متراش بگذار که جان ما در آید آن شخص دیگر ریشش را نتراشید! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال سید حسین کشفی در ایتا، نقل خاطره از آقای محمد حسن معزالدینی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
با رفتار نسنجیده‌اش او را در کار خود، مصر کرد! آقای انتظاری- مدیر کتابخانه وزیری یزد- نقل می‌کرد: یکی از دبیران بسیار با شخصیت یزدی- که در تهران معلم بود- با یکی از رفقای فرهنگیش به یزد و کتابخانه وزیری آمده و هر دو هم ریش‌شان را تراشیده بودند. یکی از آقایان روحانی یزد- که نام نمی برم- هم آن روز در کتابخانه آمده بودند. آن معلم یزدی به دوستش گفت: یکی از علمای یزد اینجا هست بیا به دیدنش برویم. وقتی به دیدار ایشان می‌روند، تا آن آقا اینها را دیده، یک تعبیر بسیار تند و تیزی درباره ریش تراشی کرده بودند! آن معلم یزدی هم از خجالت سرخ شده و خیلی از این برخورد بدش آمده و با همان لهجه یزدی می‌گوید: حاج آقا من امروز ریشم را تیغ زدم، با اجازتون الان میرم یتا دیگه(=یک بار دیگر) تیغ روش می‌کشم! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال سید حسین کشفی در ایتا، نقل خاطره از آقای محمد حسن معزالدینی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
از وقت‌های مُرده استفاده کردند و قرآن را روی کفن خود نوشتند! آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی می‌فرمودند: مرحوم والدِ ما- آیت الله سید احمد زنجانی- بعد از اقامه نماز وقتی به منزل می‌آمدند، تا صبحانه و چای فراهم شود، حدود ۱۰ دقیقه طول می‌کشید و چون در این مدت کوتاه نمی‌توانستند کار علمی جدّی انجام دهند، لذا تصمیم گرفتند که در این فاصله قرآن کریم را روی کفنی که برای خود آماده کرده بودند، بنویسند و توانستند در مدت يک سال، تمام قرآن را بر کفن خود بنویسند. البته قرآنی که ایشان نوشته بودند، بدون نقطه بود. اخویمان- مرحوم سید ابراهيم- تازه متولد شده بود. گاهی هم به من می‌گفتند که بیا ببینیم چند تا «موسی» در قرآن هست؟ و با این روش دوبار قرآن نوشته شده را مقابله کردیم! ایشان علاوه بر قرآن، دعای جوشن کبیر و برخی از اشعار مثل «وفدتُ على الكريم بغیر زاد...» را نیز روی کفن خود نوشتند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: جرعه‌ای از دریا، ج ۱، ص۶۰۲، سید موسی شبیری زنجانی، موسسه کتاب شناسی شیعه. https://eitaa.com/sirefarzanegan
با این کارها دل امام زمان به درد خواهد آمد! مرحوم آیت الله العظمی علوی گرگانی سعی داشتند تا زندگی شخصی‌شان، کاملا با مردم عادی و جامعه یکی باشد، حتی وسیله ایاب و ذهاب ایشان در قم، ماشینی کاملا ساده- یک آردی مدل پایین- بود! در سفرهای مشهد و گرگان نیز، مقیّد بودند که با ماشین، به مسافرت و تبلیغ بروند. یک بار هم که آخرین سفرشان به مشهد بود، با قطار به زیارت حضرت رضا(ع) مشرف شدند. وقتی پیشنهاد مسافرت با هواپیما به آقا داده می‌شد، می‌فرمودند: آقای فولادی! وقتی مردم با این وسیله‌ها جابه‌جا می‌شوند، چرا ما باید با هواپیما یا ماشین‌های آن‌چنانی این کار را بکنیم؟! دل امام زمان به درد خواهد آمد! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: آیت علم و عمل- یادنامه مرحوم آیت الله العظمی سید محمد علی علوی گرگانی- به کوشش سید حسین کشفی، نشر فقیه اهل بیت، گفتگو با علی فولادی- سرتیم حفاظت حضرت آقا- https://eitaa.com/sirefarzanegan
موضوع پیش آمده را سربسته به من گفتند و ارشادم کردند! این بنده حقیر واقعاً نور خدا و امام زمان(عج) را، در وجود مرحوم آیت الله العظمی علوی گرگانی حس می‌کردم و اعتقادم این بود، که در محضر نایب امام زمان(عج) خدمت می‌کنم و جلوه‌هایی از التفات آن حضرت، در شخص و دفتر ایشان وجود داشت. شواهد زیادی از این موضوع برای بنده به وقوع پیوست که یکی از آن‌ها را نقل می‌کنم: یک بار در منزل با مادرم درباره موضوعی صحبت می‌کردم، زمانی که به محضر آقا رسیدم، ایشان کاملا سربسته، درباره بعضی از موضوعات از جمله همان مسئله، بنده را ارشاد نمودند! اول فکر کردم که مادرم با ایشان تماس گرفته‌ و مطلبی گفته‌اند. مطلب را که از مادرم پرسیدم: مادرم قسَم خوردند و گفتند: من چیزی به ایشان نگفته‌ام! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:  آیت علم و عمل- یادنامه مرحوم آیت الله العظمی سید محمد علی علوی گرگانی- به کوشش سید حسین کشفی، نشر فقیه اهل بیت، گفتگو با علی فولادی- سرتیم حفاظت حضرت آقا- https://eitaa.com/sirefarzanegan
سید محسن حواست را جمع کن! خدا رحمت کند مرحوم آیت الله العظمی سید محسن حکیم را، ایشان به آقای شیخ عبدالحسین واعظ زاده می‌فرمودند: مرا موعظه کن! وقتی شیخ عبدالحسین منبر می‌رفت می‌گفت: آقا سید محسن! حواست را جمع کن که بر لبه پرتگاه جهنمی! مراقب باش و ببین برای فردای قیامتت چه آماده کرده ای؟! آقای حکیم منقلب می‌شدند و گریه می‌کردند. بعضی‌ها به شیخ عبدالحسین اعتراض و انتقاد می‌کردند و می‌گفتند: چرا این حرف ها را بالای منبر به آقا می‌گویی؟ ایشان می‌گفت: خود آقا ازمن خواسته و این گونه فرموده است! بزرگان اگر به این مقامات والا رسیدند، به خاطر این مراقبه‌ها و فروتنی‌ها بوده است. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: پندهای پیامبر اعظم (ص) به ابوذر غفاری، ص ۸۰، آیت الله العظمی علوی گرگانی، نشر دفتر معظم له، به نقل از: آیت علم و عمل- یادنامه مرحوم آیت الله العظمی سید محمد علی علوی گرگانی- به کوشش سید حسین کشفی، نشر فقیه اهل بیت https://eitaa.com/sirefarzanegan
ای خوش آن شمعی که روشن می‌کند ویرانه‌ای را! از جمله خاطراتم از مرحوم آیت الله اسماعیل پور قمشه‌ای این است که زمانی برای تبلیغ ماه محرم تصمیم داشتم به شیرگاه شمال بروم خدمت ایشان عرض کردم: آخه حیف نیست این جلسات پر شور شهرضا را ترک کنم و به روستایی بروم که چندان خبری نیست و فقط جلسه شبانه‌ای و مختصر عزاداری در آن جا برقرار است که خودتان هم از آن مناطق آگاه هستید. این شعر ساده را برای من در پاسخ خواندند: شمع بزم محفل شاهان شدن لطفی ندارد. ای خوش آن شمعی که روشن می‌کند ویرانه‌ای را همین سخن عزم مرا جزم کرد برای رفتن به شیرگاه و الحمدلله مفید هم افتاد معنویا و دنیویا. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال فقیه آل محمد، نقل خاطره از یحیی رهایی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
باید به فکر آن روز باشیم! [چندی] پیش که پدر یکی از رفقا و دوستان از سلالۀ سادات از دار دنیا رفته بود، وقتی داشتم نماز میّت می‌خواندم، واقعاً خودم را به‌جای او فرض می‌کردم؛ یعنی وقتی که تکبیر می‌گفتم، می‌دیدم انگار خودم در آنجا هستم و بین خودم و او هیچ فرقی نمی‌دیدم و هیچ فاصله‌ای احساس نمی‌کردم، انگار مرا در آ‌نجا گذاشته‌اند. بعد یاد استادمان مرحوم آیةاللَه غروی ـ رحمة اللَه علیه ـ افتادم، وقتی که در لمعه پیش ایشان کتاب طهارت را می‌خواندم. کاملاً یادم هست و هنوز هم معمّم نشده بودم. سنّم هفده یا هجده سال بود. وقتی که به عبارت: «اللَهمّ إنّ هذا المُسجّیٰ قُدّامنا؛¹ خدایا، این کسی که در جلوی ما افتاده است!» رسیدیم، همین‌طور اشک از چشم‌هایش می‌آمد و می‌گفت: «فلانی، باید به فکر یک‌هم‌چنین روز و یک‌هم‌چنین وضعی باشیم! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: آموزه‌های ولایت، ج ۱، ص ۱۶۴، سید محمد محسن طهرانی، نشر مکتب وحی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
در زیارت یک نیت باید داشت! امام، امام است و نباید در کنار امام چیزی قرار داد! آن حریم باید محفوظ بماند! وقتی که بعضی از رفقا از مشهد برمی‌گردند و می‌گویند: «آقا ما رفتیم به زیارت امام رضا و به زیارت مزار پدر بزرگوارتان [=علامه طهرانی]!» به آنها می‌گویم: فقط زیارت امام رضا و بس! در کنار زیارت امام رضا نباید زیارت دیگری را قرار داد! بله، وقتی که به زیارت امام رضا می‌روید، در برگشت اشکالی ندارد که بیایید بر سر مزار ایشان بایستید و زیارت کنید و فاتحه بخوانید ولی وقتی که از خانۀ خود یا مسافرخانه به‌سمت زیارت حرکت می‌کنید، نباید دو نیّت در نظرتان باشد! فقط یک نیّت؛ نیّت زیارت امام رضا و بس! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: آموزه‌های ولایت، ج ۱، ص ۱۴۴، سید محمد محسن طهرانی، نشر مکتب وحی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
دوست ندارم درباره من اغراق شود! مقام معظم رهبری می‌فرمودند: من بسیار حساسم که مبادا درباره من اغراق شود و شخص پرستی و این نوع عیوب در جامعه ما رواج پیدا کند. یک بار دیدم از تلویزیون راجع به من شعری پخش می‌شود، به قدری ناراحت شدم که قبل از آنکه شعر تمام شود،‌ بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم و بعد به مسئولان صدا و سیما پیغام دادم که این چه کاری بود کردید؟ دیگر این شعر را پخش نکنید! ایشان تا این حد در این زمینه حساس هستند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: مجله پاسدار اسلام، گفتگو با غلامعلی حداد عادل، به نقل از پاتوق کتاب فردا. https://eitaa.com/sirefarzanegan
برکت نوشتن روایات اهل بیت علیهم السلام! در یکی از روزهایی که خدمت آقا (حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی) مشرّف بودم، فرمودند: یک وقتی مبتلا به درد چشمی شدم که طول کشيد و معالجات اثری نمی‌کرد. يک روز اتفاقاً حالات مرحوم محدّث حاج شيخ عباس قمی عليه الرحمة را در کتابی می‌خواندم، به حکايتی از آن مرحوم برخوردم که دوایی را برای فرزند بيمارش درست کرده و با انگشت مبارکش هم زده بود. همسرشان گفته بودند قاشق بياورم؟ مرحوم محدث قمی گفته بودند که با اين انگشت، هزارها حديث اهل بيت عليهم السلام را نوشته‌ام، لازم نیست و همان دوا، موجب شفای آن بيماری شده بود. آقا می‌فرمودند که در حال خواندن حکایت، سرکار علّیه علويه محترمه، متعلقه ایشان گفته بودند که شما هم این همه روایات و احادیث اهل بیت علیهم السلام را نوشته‌اید؛ انگشت خود را به همين قصد و نیّت به چشم بگذاريد. ایشان فرمودند: همین کار را کردم و از همان لحظه، ناراحتی شدیدِ چشم که موجب ريزش دایمی آب از چشمم شده بود کاملاً برطرف گردید. آقا تا آخر هم از جهت چشم، هیچ ناراحتی نداشتند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: محضر آفتاب- نکوداشت مرجع عالیقدر آیت الله العظمی حاج آقا لطف الله صافی گلپایگانی- به‌کوشش محسن اکبری شاهرودی. https://eitaa.com/sirefarzanegan