🍃الهی، بَدان بر ما حق بسیار دارند تا چه رسد به خوبان...
#کانال_سیره_شهدا
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔 @sirehyshohada
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
پلک بگشا صنما
#صبــــــحِ مرا
روح ببخش...😍
قصـه ای #تـازه
در این صبحِ دلانگیز😌 بساز
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#روزتون_متبرک_بایادشهید❤️
#کانال_سیره_شهدا
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔 @sirehyshohada
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
#کلام_شهید
مواظب باشید که زمان، زمان پیامبر (ص) است...
خوب علی زمان را بشناسید که باید بعد از پیامبر (ص)، علی (ع) را یاری و کمک کرد و نه گوشهنشینی کرد...
🌹شهید مرتضی حسین زاده
#کانال_سیره_شهدا
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔 @sirehyshohada
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
#با_سرعت_داره_عمر_تموم_میشه
#کمی_به_ابدیت_فکر_کن
🍃علامه حسن زاده آملی : برادرم وقت چندان نمانده است ، ابدت را دریاب...
#کانال_سیره_شهدا
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔 @sirehyshohada
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
#حڪایت_آهنگــر_و_زن_خوش_سیما
در کتاب انوار المجالس صفحه سیصدو چهارده نقل مى کند از حسن بصرى که گفت:
یک روز در بازار آهنگران بغداد مى گذشتم که ناگهان چشمم افتاد به آهنگرى که دستش را داخل کوره حدادى مى کند و آهن گداخته شده قرمز را مى گرفت بدون آنکه ابدا احساس سوزشى کند روى سن دان مى گذاشت و با پُتک روى آن مى زد و به هر نوع که مى خواست در مى آورد ومى ساخت. چون مشاهده این کار شگفت انگیز بود مرا وادار به پرسش از او کرد رفتم جلو سلام کردم جواب داد بعد پرسیدم آقا مگر آتش کوره و آهن گداخته بشما آسیبى نمى رساند؟
آن مرد گفت: نه.
گفتم چطور؟
گفت: یک ایّامى در اینجا خشک سالى و قحطى شد ولى من همه چیز در انبار داشتم. یکروز یک زن وجیه و خوش سیمائى نزد من آمد و گفت اى مرد من کودکانى یتیم و خردسال دارم و احتیاج به آذوقه و مقدارى گندم دارم خواهشمندم براى رضاى خدا کمکى بکن و بچه هاى یتیم مرا از گرسنگى و هلاکت نجات بده منهم چون بهمان یک نظر فریفته جمالش شده بودم، در مقابل خواسته اش گفتم: اگر گندم مى خواهى باید ساعتى با من باشى تا خواسته ات را برآورده کنم.
آن زن از این پیشنهاد ناراحت و روترش کرده و رفت.
روز دوم باز آن زن نزدم آمد، در حالیکه اشک میریخت، سخن روز قبل را تکرار نمود، من هم حرفهاى روز گذشته را براى او تکرار کردم، دوباره بادست خالى برگشت، دوباره روز سوّم دیدم آمد و خیلى التماس مى کند که بچه هایم دارند مى میرند بیا و آنها را از گرسنگى و مرگ نجات بده من حرفم را تکرار کردم و دیدم آن زن بطرف من مى آید و پیداست که از گرسنگى بى طاقت شده.
خلاصه وقتى که نزدیک مى شد به من گفت: اى مرد من و بچه هایم گرسنه هستیم بیا و رحمى کن و گندمى در اختیار ما بگذار؟ من گفتم:اى زن بیخودى وقت من و خودت را نگیر همان که بهت گفتم بیا با من باش تا بتو گندم دهم.
در این موقع زن به گریه افتاد و زیاد اشک ریخت و گفت: من هرگز از این کارهاى حرام نکردم و چون دیگر طاقت نمانده و کار از دست رفته و سه روز است که خود و بچه هایم غذائى نخورده ام بآنچه که میگوئى ناچارا حاضرم ولى بیک شرط گفتم به چه شرطى ؟ گفت: بشرط اینکه مرا بجایى ببرى که هیچ کس ما را نبیند.
مرد آهنگر گفت: ناراحت نباش من اتاق های زیادی دارم،تو در تو و جایی می رویم که هیچکس نبیند…رفتم و او از دنبالم آمد تا به اتاق اندرونی رفتیم. همینکه خواستم از او بهره اى بردارم. دیدم آن زن دارد مى لرزد و خطاب بمن گفت: اى مرد! چرا دروغ گفتى و خلاف شرطت عمل کردى ؟ گفتم کدام شرط؟
گفت: مگر بنا نبود مرا بجاى خلوت ببرى تا کسى ما را نبیند؟
گفتم: آرى مگر اینجا خلوت نیست ؟
گفت: چطورى اینجا خلوت است با آنکه پنج نفر مواظب ما هستند و ما را دارند مى بینند؟!
«ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری» (علق 14)
آیا نمی دانی که خدا می بیند؟
اول خداوند عالم و غیر از او دو ملکى که بر تو موکلند و دو ملکى که بر من موکلند همه شان حاضراندو ما را مشاهده مى کنند با این حال تو خیال میکنى اینجا کسى نیست که ما را ببیند؟
بعدا گفت: اى مرد بیا و از خدا بترس و آتش شهوت خود را بر من سرد کن تا منهم از خداى خود بخواهم حرارت آتش را از تو بردارد و آتش را بر تو سرد کند.
من با شنیدن سخنان زن و آیه قرآن متنبه شدم و با خود گفتم این زن با چنین فشار زندگى و شدت گرسنگى اینطور از خدا مى ترسید ولى تو که این همه مورد نعمتهاى الهى قرار گرفته اى از او (خدا) نمى ترسى ؟ فورا توبه کردم و از آن زن دست کشیدم و گندمى را که میخواست باو دادم و مرخصش کردم. زن چون این گذشت را از من دید و جریان را بر وفق عفت خود دید سرش را به سمت آسمان بلند کرد و گفت اى خدا همینطور که این مرد حرارت شهوتش را بر خود سرد نمود، تو هم حرارت آتش دنیا و آخرت را بر او سرد کن از همان لحظه که آن زن این دعا را در حقم کرد حرارت آتش بر من بى اثر شد.
📚منبع:
قصص التوابین یا داستان توبه کنندگان
#کانال_سیره_شهدا👇
http://eitaa.com/joinchat/3007512577Ccdf91540c9
─┅═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═┅─
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
💢 #اطلاعیه
🔹 با توجه به نزدیک بودن مراسم میلیونی اربعین حسینی و سفارشات مقام معظم رهبری و استاد #پناهیان قصد داریم که 5 نفر از بین کاربران کانال که قصد دارند اربعین به خیل عظیم زوار اباعبدالله الحسین (ع) بپیوندند را انتخاب و کمک هزینه کربلا را تقدیمشان کنیم😊
🔰همسنگران عزیز به نیت #شهداء و یا اموات خود با خلوص دل به این عزیزان کمک کنید تا ان شاءالله بتونیم هزینه سفر این بزرگواران رو ولو با کمترین مبلغ ممکن جمع آوری کنیم.
🔻شماره کارت جهت کمک به زوار اربعین
6037997553943383
▪️به نام #هدایت_نژاد
🔘لطفا پس از واریز اطلاع دهید👇
🆔 @kharazi_h
خدا اجرتون بده🙏
🌺لطفا این پیام را بین دوستان و در گروه های مختلف منتشر کنید تا ان شاءالله این پنج نفر به واسطه شما امسال زائر کربلا بشن🌺
#کانال_سیره_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/3007512577Ccdf91540c9
🔖 #ألْحُسَینُ_یَجْمَعُنا
الحمد لله با کمک اعضای کانال تا الان #110 هزارتومان جمع آوری شده "اجرتان با سید الشهدا"
ان شاءالله عزیزان در حد توان ولو 5000 تومان به شماره کارتی که در پیام آمده واریز بفرمایید..
شماره کارت جهت کمک به زوار اربعین🔻
6037997553943383
🔘به نام #هدایت_نژاد
#به_عشق_حسین(ع) یه یا علی بگید و سهیم کنید خودتون رو
🔳به #کانال_سیره_شهدا بپیوندید👇
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
☑️ @sirehyshohada
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌷 کانال سیره شهدا 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام 💢 #اطلاعیه 🔹 با توجه به نزدیک بودن مراسم میلیونی اربعین حس
🔖 #ألْحُسَینُ_یَجْمَعُنا
خیرین و محبین سیدالشهدا از قافله کمک به زوار اباعبدالله الحسین علیه السلام جا نمونید....
به نیت تعجیل در فرج امام زمان (عج)
و به نیت یک #شهید
و به نیت سر به راه شدن #جوانتان
و به نیت باز شدن گره زندگیتان
وبه نیت پدران و مادران و عزیزانتان
و به نیت اموات خود
#عاشقان_سیدالشهدا علیه السلام
منتظر کمکهاتون هستیم .
🔳به #کانال_سیره_شهدا بپیوندید👇
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
☑️ @sirehyshohada
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
💢 #اطلاعیه
🔹 با توجه به نزدیک بودن مراسم میلیونی اربعین حسینی و سفارشات مقام معظم رهبری و استاد #پناهیان قصد داریم که 5 نفر از بین کاربران کانال که قصد دارند اربعین به خیل عظیم زوار اباعبدالله الحسین (ع) بپیوندند را انتخاب و کمک هزینه کربلا را تقدیمشان کنیم😊
🔰همسنگران عزیز به نیت #شهداء و یا اموات خود با خلوص دل به این عزیزان کمک کنید تا ان شاءالله بتونیم هزینه سفر این بزرگواران رو ولو با کمترین مبلغ ممکن جمع آوری کنیم.
🔻شماره کارت جهت کمک به زوار اربعین
6037997553943383
▪️به نام #هدایت_نژاد
🔘لطفا پس از واریز اطلاع دهید👇
🆔 @kharazi_h
خدا اجرتون بده🙏
🌺لطفا این پیام را بین دوستان و در گروه های مختلف منتشر کنید تا ان شاءالله این پنج نفر به واسطه شما امسال زائر کربلا بشن🌺
#کانال_سیره_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/3007512577Ccdf91540c9
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
💢 #اطلاعیه
🔹 با توجه به نزدیک بودن مراسم میلیونی اربعین حسینی و سفارشات مقام معظم رهبری و استاد #پناهیان قصد داریم که 5 نفر از بین کاربران کانال که قصد دارند اربعین به خیل عظیم زوار اباعبدالله الحسین (ع) بپیوندند را انتخاب و کمک هزینه کربلا را تقدیمشان کنیم😊
🔰همسنگران عزیز به نیت #شهداء و یا اموات خود با خلوص دل به این عزیزان کمک کنید تا ان شاءالله بتونیم هزینه سفر این بزرگواران رو ولو با کمترین مبلغ ممکن جمع آوری کنیم.
🔻شماره کارت جهت کمک به زوار اربعین
6037997553943383
▪️به نام #هدایت_نژاد
🔘لطفا پس از واریز اطلاع دهید👇
🆔 @kharazi_h
خدا اجرتون بده🙏
🌺لطفا این پیام را بین دوستان و در گروه های مختلف منتشر کنید تا ان شاءالله این پنج نفر به واسطه شما امسال زائر کربلا بشن🌺
#کانال_سیره_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/3007512577Ccdf91540c9
🔴داستان زن زیبا در سلول انفرادی مرد تنها!
هارون الرشید کنیزى خوش سیما به زندان امام موسى کاظم(علیه السلام) فرستاد تا آن حضرت را آزار دهد. امام در این باره فرمود: به هارون بگو: «"بَلْ أَنتُم بِهَدِیتِکُمْ تَفْرَحُونَ"؛ بلکه شمایید که به هدیه خود شادمانید. مرا به این کنیز و امثال او نیازى نیست.»
هارون از این پاسخ خشمگین شد و به فرستاده خویش گفت: «به نزد او برگرد و بگو که ما تو را نیز بهدلخواه تو نگرفتیم و زندانى نکردیم و آن کنیز را پیش او بگذار و خود بازگرد.»
فرستاده فرمان هارون را به انجام رساند و خود بازگشت. با بازگشت فرستاده، هارون از مجلس خویش برخاست و پیشکارش را به زندان امام موسى کاظم(ع) روانه کرد تا از حال آن زن تفحّص کند. پیشکار آن زن را دید که به سجده افتاده و سر از سجده برنمىدارد و مىگوید: "قدوس سبحانک سبحانک".
هارون از شنیدن این خبر شگفتزده شد و گفت: به خدا موسى بن جعفر، آن کنیز را جادو کرده است. او را نزد من بیاورید.
کنیز را که مىلرزید و دیده به آسمان دوخته بود در پیشگاه هارون حاضر کردند. هارون از او پرسید : «این چه حالى است که دارى؟»
کنیز پاسخ گفت: «این حال، حال موسىبن جعفر است. من نزد او ایستاده بودم و او شب و روز نماز مىگذارد. چون از نماز فارغ شد زبان به تسبیح و تقدیس خداوند گشود. من از او پرسیدم: سرورم! آیا شما را نیازى نیست تا آن را رفع کنم؟ او پرسید: مرا چه نیازى به تو باشد؟ گفتم: مرا براى رفع حوایج شما بدین جا فرستادهاند. گفت: اینان چه هدفى دارند؟»
کنیز گفت: «پس نگریستم ناگهان بوستانى دیدم که اول و آخر آن در نگاه من پیدا نبود، در این بوستان جایگاههایى مفروش به پر و پرنیان بود و خدمتکاران زن و مردىکه خوش سیماتر از آنها و جامهاى زیباتر از جامه آنها ندیده بودم، بر این جایگاهها نشسته بودند. آنها جامهاى حریر سبز پوشیده بودند و تاجها و درّ و یاقوت داشتند و در دستهایشان آبریزها و حولهها و هرگونه طعام بود. من به سجده افتادم تا آن که این خادم مرا بلند کرد و در آن لحظه پى بردم که کجا هستم . »
هارون گفت: «اى خبیث! شاید به هنگامى که در سجده بودى، خواب تو را در گرفته و این امور را در خواب دیده باشى؟»
کنیز پاسخ داد: «به خدا سوگند نه سرورم. پیش از آن که به سجده روم این مناظر را دیدم و به همین خاطر به سجده افتادم . »
هارون به پیشکارش گفت: «این زن خبیث را نزد خود نگه دار تا مبادا کسى این سخن را از او بشنود.»
زن به نماز ایستاد و چون در این باره از او پرسیدند، گفت: «عبد صالح (امام موسى کاظم علیه السلام) را چنین دیدم.»
وقتی هم از سخنانى که گفته بود، پرسیدند، پاسخ داد: «چون آن منظره را دیدم کنیزان مرا ندا دادند که اى فلان از عبد صالح دورى گزین تا ما بر او واردشویم که ما ویژه اوییم نه تو . »
این ماجرا چند روز پیش از شهادت امام کاظم علیه السلام رخ داد اما آن زن تا زمان مرگش به همین حال بود.
📚بحارالانوار
#کانال_سیره_شهدا👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3007512577Ccdf91540c9