...آجر قزاقی
🔶در مورد یکی از شایعات،
یکی از دخترها یا دامادها به امام خمینی(ره) گفته بود:
نکند راست بوده و شما آن را از ما
پنهان میکنید!
.
🔶و آقا در جواب گفته بود:
خودتان میگویید شایعه!
اینکه میگفتند: شاه نامهای به آقا نوشته که شما کشور را به آشوب کشیدهای، مصلحت ایجاب میکند بار سفر ببندی و بروی.
.
🔶آقا نامه را برگردانده، اما روی امضای شاه
خط کشیده و نوشته خمینی.
.
🔶شاه گفته یک میلیون تومان میدهم
از ایران بروی! آقا گفته به اندازه عمرت پول میدهم
که تو از ایران بروی.
.
🔶شاه پرسیده از کجا میآوری؟
آقا گفته ایرانیان به شکرانه فرار تو،
هر قدر بخواهم میدهند.
.
🔶شاه پیام داده: کاری نکن که چکمه پدرم
را بپوشم! آقا گفته چکمه پدرت برایت گشاد است.
.
🔶آقا بخش آخر را اینگونه اصلاح کرده بود که اگر چنین بحثی پیش میآمد، من میگفتم:
به پای پدرت هم گشاد بود و انگلیسها جلو و عقبش کهنه چپاندند که از پایش در نیاید.
.
🔶و اما شنیدن شایعهای که هم آقا و هم خانم را به شدت عصبانی کرد، این بود که:
آقا به شاه گفته: حمله به فیضیه و
کشتار ۱۵ خرداد، نشانه حرامزادگی تو است.
.
🔶با شنیدن این سخن، چهرهی آقا چنان سرخ گردید و دست روی چشم و پیشانی گذاشت که خانم مجبور شد به جای آقا توضیح دهد و بگوید:
.
🔶آقا در طول مدتی که با هم ازدواج کردهایم،
هیچگاه به کسی حرامزاده نگفته است.
.
🔶حتی یکبار بنایی که در خانه ما
آجر قزاقیهای پلهها را تعمیر میکرد،
رو به کارگر وردست خود گفت:
این آجر قزاقیها هم مثل همان قزاق
حرامزاده بد قلقاند.
.
🔶آقا که از پنجره صدای او را شنیده بود، با عجله بیرون آمد و با عصبانیت تیشه را از دست آن بنا گرفت و گفت:
.
🔶وقتی از این گفتارت توبه کردی،
بیا و کارت را ادامه بده. آن بنا پرسید:
آقا مگر رضاخان حرامزاده نبود
که مدرس را کشت؟
.
🔶آقا گفت: فرعون، نمرود،... هم حرامزاده نبودند. به هیچ کافری هم نمیشود گفت حرامزاده. هر کس به دین و آیین خود ازدواج کرده باشد، بچههایش حلالزادهاند.
.
🔶آقا در ادامه به آن بنا گفته بود:
اگر حاکم شرع بودم، بابت چنین افترایی به شما حد میزدم.
ما باید رفتار بد آنها را به مردم بگوییم، اما حق نداریم به آنها افترا ببندیم.
کانال سیره علما @sireolama
... عرقچین
🔶همسر مرحوم آیت الله معظم شیخ مهدی بهبهانی (ره) نقل میکردند
ما در کربلای معلی بودیم و وجوهات به صورت سکه نقره برای مرجع تقلید زمان مرحوم آیت الله العظمی شیخ غلامعلی بهبهانی پدر شوهرم می آمد.
.
🔶شوهرم و فرزندان مجتهدش از نظر مالی و مادی به زحمت زندگی میکردند بقیه اعضای خانواده مرحوم آقا (مرحوم آیت الله العظمی شیخ غلامعلی بهبهانی) میدانستند که مرحوم آقا به سبب سیادتم خیلی مرا مورد احترام قرار میدهد تشویقم نمودند که وضع بد غذا و لباسمان را عرض ایشان برسانم.
.
🔶وقتی که خدمتشان رسیدم و عرض حال نمودم و گفتم: این همه پول نزد شماست مقداری از آن را صرف خانواده کنید
فرمودند: این عرق چین خیلی کثیف شده آن را شسته و آبش را بیاورید.
.
🔶همین کار را کردم و وقتی کاسه آب کثیف را آوردم
.
🔶فرمود: این آب را بخورید
.
🔶عرض کردم قابل خوردن نیست. بوی تعفن میدهد.
.
🔶فرمودند :این پول ها هم برای من همین حالت بلکه بدتر را دارد یعنی آنکه باید تحمل کنید و چشم انتظار این وجوه شرعیه را نداشته باشید.
.
🔶به نقل از مرحوم آیت الله شیخ محمود ارگانی بهبهانی فرزند مرحوم حجت الاسلام شیخ احمد ارگانی فرزند مرحوم آیت الله شیخ مهدی بهبهانی
.
🔶مزار آیت الله العظمی غلامعلی بهبهانی رضوان الله تعالی علیه در باب الشهداء حرم امام حسین سلام الله علیه است.
کانال سیره علما @sireolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶آیت الله العظمی بهجت(ره)
@sireolama
....باقلای سبز ونوبرانه
🔶شخصی حکایت می کند که سالهای پیش که مردم از عید تا عید یک برنج با باقلای سبز و نوبرانه، می خوردند، روز قبل از عید نوروز، پدرم به درخواست و سفارش مادرمان روانه بازار شد.
.
🔶تا باقلای سبز ونوبرانه بگیرد، هرچه منتظر ماندیم پدر نیامد. نزدیک ظهر پدر با دست خالی وارد منزل شد و مادرم که بی صبرانه منتظر او بود لب به شکواییه گشود که: چرا باقلا نخریدی!؟
.
🔶پدرم گفت: باقلا حرام است!!
.
🔶مادرم با تعجب و غرغر کنان گفت: مردحسابی باقلا نخریدی که نخریدی، چرا حلال خدا را حرام می کنی!؟
.
🔶پدرم گفت: امروز برای خرید باقلای سبز وارد بازار شدم، از هرکه قیمت پرسیدم تقریبا دوبرابر معمول شده بود، برای چاره جوئی و عرض اعتراض به سراغ حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ محمد علی معزی (ره) رفتم ، عرض کردم، آقا، قیمت باقلا دوبرابر شده !!
.
🔶همانجا آقا پیشخدمت خودش را صدا زد و فرمود: برو به بازار و از چند جا قیمت باقلا را سوال کن، اگر آنچه ایشان می گوید صحیح بود و قیمت باقلا دوبرابر شده است، همانجا وسط بازار روی بلندی می رَوی و از جانب بنده اعلام می کنی که: امروز خوردن باقلا حرام و در حکم شراب است.
کانال سیره علما @sireolama
....قطرات باران
🔶آیت الله حاج شیخ نصرالله شبستری
اعلی الله مقامه الشریف
خود ایشان نقل فرمودند من بارها با پای پیاده از نجف اشرف به زیارت حضرت امام حسین علیهالسّلام مشرف میشدم.
.
🔶در یکی ازسفرها پای من شدیداً آبله شده بود
خدمت مرحوم آیت الله العظمی خویی قدس سره رسیدم واز درد پاها شکایت کردم.
.
🔶مرحوم آقای خویی فرمودند:
چقدر میخواهی تا (آبله) این پاها را به من بفروشی مبلغی طی شد.
.
🔶مرحوم آیت الله العظمی خویی فرموده بودند فردا بیا پولت را بگیر.
.
🔶همان شب در خواب حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها را در رویا دیدم.
.
🔶حضرت فرمودند: که اگر ایشان به پاهای آبله تو اینقدر پول میدهد ببین در قیامت اجر این زیارت شما چقدر است. «اگر به اندازه دانه هاى شن و قطرات باران برایت پول بدهند، نمى تواند اجر معنوى زیارت تو باشد.»
.
🔶فردا خدمتمرحومآقای خویی مشرف شدم واظهار پشیمانی نموده وجریان را نقل کردم.
.
🔶البته مرحومآقای خویی آن وجه را به ما مرحمت
فرمودند.
.
🔶سرانجام آیت الله نصرالله زرگر شبستری در روز چهارشنبه اوّل بهمن ۱۳۸۲ش مطابق با ۲۸ ذى قعده ۱۴۲۴ هـ.ق هنگام اذان صبح در خطه زادگاهش به دیدار حق رفت و به ملکوت اعلی پرکشید.
.
🔶پیكر پاكش با حضور مردم و علماى تبریز تشییع و بعد از اقامه نماز توسط آیت الله حاج شیخ رضا توحیدى در قبرستان وادى رحمت تبریز تدفین گشت.
کانال سیره علما @sireolama
...چشم چرخاند
🔶روزی آیت الله العظمی میلانی، در هنگام درس اصول، پس از اینکه بسم الله گفت و خطبه خواند، چشم چرخاند و شاگرد جوانش را، که در گوشه ای نشسته بود و در دیدگاه استاد نبود، ندید.
سکوت کرد و سکوت مجلس را فرا گرفت که مگر چه شده آقا درس را متوقف کرده است!
آنگاه فرمود:
آقای حکیمی نیستند.
افلاطون تا ارسطو حاضر نمی شد درس را شروع نمی کرد؛ می گفت عقل در مجلس درس حاضر نیست
راه خورشیدی: ص۲۶
کانال سیره علما @sireolama
....شیرجه
🔶علامه محمدتقی جعفری که در نجف
استاد «لمعه»ی شهید نواب صفوی بوده
و شنا را نیز به ایشان تعلیم داده بود،
این خاطره را نقل میکند:
.
🔶«روزی از روزهای تابستان با نواب در حال
بحث و درس بودیم که ناگهان نواب گفت:
.
🔶آقای جعفری! برویم در فرات شنا کنیم.
این در حالی بود که هفته قبل، به تازگی
شنا را از بنده و دوستان دیگر یاد گرفته بود.
.
🔶نواب صفوی بسیار شجاع و نترس بود.
هفته پیش ما فقط به مدت پنج دقیقه آموزش
ابتدایی و فنون جزئی شنا را به او آموخته بودیم.
.
🔶او همان هفتهی پیش، پس از آموزش ابتدایی،
بلافاصله به فرات پرید و پس از مدتی
دست و پا زدن، عرض فرات را پیمود.
.
🔶خلاصه، آن روز وسط درس گفت:
برویم در فرات شنا کنیم.
.
🔶گفتم: سید! الآن هنگام درس است و میدانی
که من هم با درس اصلاً شوخی ندارم.
.
🔶گفت: به دلم افتاده که برویم شنا کنیم.
در نهایت، مرا راضی کرد و به سمت فرات
راه افتادیم.
.
🔶به شاخههای فرعی فرات در نجف که رسیدیم،
ناگهان دیدیم پیرمردی در حال غرق شدن است.
.
🔶من بهسرعت در حال درآوردن لباسهایم بودم
که دیدم نواب با همان لباسهایش با شیرجه
وارد آب شد. لحظات حساس و اضطرابآوری بود.
.
🔶پیرمرد داشت غرق میشد و فرصتی برای
معطّلی نبود.
.
🔶در حین درآوردن لباسهایم، نواب را میدیدم
که در حال نزدیک شدن به غریق بود.
.
🔶من قبل از اینکه به نجف بیایم،
در تبریز فن شنا را آموخته بودم
و میدانستم که فرد غریق،وضعیت روانی
غیرقابل کنترلی دارد و در آن لحظات
حتی نزدیکترین شخص خود را نیز
اگر به او نزدیک شود، غرق خواهد کرد.
.
🔶خطاب به نواب فریاد زدم که بیش از اندازه
به او نزدیک نشود. لحظات بهسرعت در حال
سپری شدن بود.
.
🔶لباسهایم را درآوردم و به آب شیرجه زدم.
با نواب نزدیک غریق شدیم و بدون اینکه بتواند
ما را بگیرد، دو نفری او را به ساحل بردیم.
.
🔶در ساحل آب، آخرین دست را که داخل آب فرو بردم
تا جلوتر بروم، تکهای شیشه شکستهای در ساحل بود
که بهشدت دست مرا برید و کنار ساحل پر از خون شد.
.
🔶فکر دست خودم نبودم، چون خوشحالی
از اینکه آن پیرمرد نجات یافته بود،
درد و سوزش و خونریزی را از یادم برده بود.
.
🔶دستم را با تکهای از لباسهایم بستم
و به اتفاق نواب عازم بیمارستان شدیم.
.
🔶آن پیرمرد از اهالی افغانستان بود که به علت
گرم بودن هوا، برای آبتنی به کنار آب آمده بود.
.
🔶این یکی از خاطرات بنده است که در هنگام درس،
نواب گفت: به دلم آمده که برویم و شنا کنیم»
@sirekhooban
@sireolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶قرائت اذان و اقامه برای نوزاد تازه متولد شده توسط استاد حسین انصاریان
لحظاتی پس از اتمام مراسم عزاداری
@sireolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶لحظاتی از وضو گرفتن آیت الله العظمی بهجت رضوان الله تعالی علیه
@sireolama
....باغ های انار
🔶پشت خانه، باغ های انار بود.
همیشه برای نماز به مسجد میرفت.
یک روز آقای بهجت گفت:
فلانی، دیگر برای نماز صبح
و مغرب و عشا به مسجد نیا!
جا خورد، هزارجور فکر توی سرش چرخید.
با دلهره پرسید چرا؟
جواب شنید: شاید خانم شما تنهایی بترسد.
مرور کرد و دید زن هیچ وقت در این باره حرفی نزده.
خانه که رسید، پرسید:
من می روم مسجد شما نگران می شوی؟
زن سر به زیر انداخت و
گفت: بله... و دعا می کردم کاش نروی.
منبع: رد پای سپیدص۴۲
کانال سیره علما @sireolama
...تکیه چهل مومن
🔶مرحوم جهانگیر خان قشقایی ایشان هم مرد فوق العاده ای بوده است. مرحوم آخوند کاشی در برابر ایشان اظهار کوچکی می کرده است.
.
🔶این دو بزرگوار نسبت کوشه گیر و منزوی بوده اند. یک وقتی مرحوم آخوند به جهانگیر خان می گوید:
.
🔶امشب شب قدر است چه خوب است برویم به یکی ازمجالس موٌمنین و در دعا و مناجات شرکت کنیم.
.
🔶مرحوم جهانگیرخان می پذیرد.
.
🔶بنا می گذارند که مجلس آخوند ملا محمد باقر فشارکی که از علمای بزرگ اصفهان بوده است شرکت کنند. شب که فرا می رسد عبا را بر سر می کشند و به طور ناشناس وارد مجلس می شوند و در گوشه ای می نشینند.
.
🔶مرحوم ملا محمد باقر فشارکی خطاب به مردم می گوید:
.
🔶(صفات رذیله را از خود دور کنید تا شایستگی فیوضات پروردگار را پیدا کنید.)
.
🔶برای آماده کردن مردم جهت توبه و انابه داستانی را نقل می کند:
.
🔶(جوان کنّاسی (کناسها کسانی بودند که مستراحهای پُر را تخلیه میکردند)
دلباخته خانمی می شود که ازحمام بیرون آمده است و راهی منزل خویش است.
.
🔶خانم روحیه جوان را احساس می کند. او را به درون منزل راه می دهد. وقتی که جوان وارد می شود آیینه ای به دستش می دهد تا این که جوان خود را در آیینه ببیند!
.
🔶جوان همین که نظر به آیینه می افکند سر و صورت و لباس کثیف خود را می بیند احساس شرمندگی می نماید و آیینه را به کناری می گذارد و از منزل بیرون می رود.
.
🔶خانم علت این دگرگونی حال را از جوان می پرسد.
.
🔶جوان پاسخ می دهد: به دور از انصاف است که من با این آلودگی در کنار تو بنشینم!)
.
🔶مرحوم فشارکی وقتی این داستان را نقل می کند آخوند کاشی و جهانگیرخان قشقایی به شدّت گریه می کنند و تحت تأثیر قرار می گیرند.
.
.
🔶تکیه خوانساری تخت فولاد اصفهان
بقعه آقا حسین خوانساری که حدود ۴۶ تن در این تکیه مدفونن و به (بقعة العلماء) ،(قبة العلماء) ،(بارگاه ذو الجمالین) و (تکیه چهل مومن)شهرت دارد.
مدفن آقا حسین و آقا جمال خوانساری
پدر و پسری که فخر عالم تشیع بودند
همچنین مدفن بزرگانی چون:
۱_آیت الله ملاحسینعلی تویسرکانی
۲_آخوند ملا محمد باقرفشارکی
۳_شیخ اسدالله فهامی
۴_شیخ محمدتقی فهامی
۵_ملا مسیح کاشانی
۶_میرزا رحیم شیخ الاسلام
۷_میرزا حیدر علی مجلسی
۸_سید محمد شفیع جزایری شوشتری
۹_ملا محمد صادق پیکانی
۱۰_میر سید علی طباطبایی بروجردی
۱۱_حاج میرزا زین العابدین اشرف الکتاب
و بسیاری بزرگان دیگر.
.
🔶ملامحمدباقر فشارکی یکشنبه در ۲۶ رجب ۱۳۱۴ هجری قمری (۱۲۷۵ شمسی) در اصفهان درگذشت و در تکیه آقا حسین خوانساری در تخت فولاد دفن شد.
کانال سیره علما @sireolama