eitaa logo
سیره علما
3.4هزار دنبال‌کننده
754 عکس
292 ویدیو
26 فایل
(ببخشید تبادل نداریم)ارتباط با ما @salehps سایت www.kelasdari.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸آيت الله العظمی بهجت: وقتی احوال علمای سلف را ملاحظه مي كنيم، خیلی از وضع و حال خود خجل میشویم... کجا رفتند آن فوق العاده ها که یکی از آنها هم پیدا نمی شود؟! در محضر بهجت، ج۱ص۱۳۳ . کانال سیره علما @sireolama
🔸امام خمینی: «گمان نمی‌کنم عبادتى بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد.» صحیفه امام، ج۲۰، ص: ۳۴۲ @sireolama
🔸حجت الاسلام موسوی‌فرد امام جمعه خرمشهر مدتی جهت روحیه دادن به کارگران اقدام به جوشکاری لوله‌ی انتقال آب کرد. @sireolama
....مریم بِیگُم 🔸از جد «صاحب روضات» سید جعفر موسوی خوانساری نقل شده: که در اوان بلوغ می خواست در مجلس درس علامه مجلسی - عليه الرحمة - حاضر شود و چون در صورتش مو نروییده بود خجالت میکشید بعض از زنان حرم صفویه که گویا مريم بگم صاحب مدرسه معروفه اصفهان باشد، مطلع شد، برای او روغنی فرستاد بر صورت خویش مالید به اندك زمانی مو بر صورتش رویید پس به حضور مبارك علامه مجلسی مشرف شد و به فیض افاضات او نایل گردیده. . 🔸از سید شهرستانی نقل شده که: مادامی که سید جعفر موسوی خوانساری جد «صاحب روضات» و سید صدر الدين قمی شارح «وافيه» در عتبات عالیات بودند هر کدام از این دو که زودتر وارد حرم میشد مشغول نماز می گردید آن دیگری که از عقب می رسید به او اقتدا می کرد و جناب سید صدرالدین عادت داشت که بعد از نماز مغرب و صبح صد مرتبه ذکر «حَوْلَقَه» (منظور ذکر لاحَولَ وَ لاقُوَّةَ إِلّا بِاللّه می باشد) را می گفت و هرگاه با سید اقتدا می کرد آن ذکر را ترك می کرد به جهت درك نماز عشاء به جماعت در پشت سر او. کانال سیره علما @sireolama
🔸تصویر علامه حسن حسن زاده آملی حفظه الله تعالی @sireolama
...آهسته آهسته رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته... . سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته... . تحمل کن که سنگ بی بهایی در دل کوهی شود لعل بسی قابل ولی آهسته آهسته... . مزن از ناامیدی دم که آنطفل دبستانی شود دانشور کامل ولی آهسته آهسته... . ز نور دانش و تقوی شود گمگشتگانی را به حق آوردن از باطل ولی آهسته آهسته... . همای عشق ما را بُرده با خود در بر دلبر ازین منزل بآن منزل ولی آهسته آهسته... . که باید ناخدا کشتی در امواج دریا را کشاند جانب ساحل ولی آهسته آهسته... . بدامن دامن دُر ثمین دیدگانم شد سرشک رحمتش نازل ولی آهسته آهسته... . سحرگاهی دل آگاهی چه مینالید از حسرت که آه از عمر بیحاصل ولی آهسته آهسته... (علامه حسن زاده آملی) . کانال سیره علما @sireolama
🔸تصویر آیت الله العظمی سید محمد باقر دُرچه ای رضوان الله تعالی علیه @sireolama
...کنار حوض 🔸آیت الله العظمی بروجردی(ره) میفرمودند از روز های اولی که باصفهان وارد شدم حوزه درس مرحوم دُرچه(آیت الله العظمی سید محمد باقر دُرچه ای) رفتم و این مرد عالیقدر با آنهمه فضائل علمی و ملکات اخلاقی بقدری نسبت بمن اظهار مهر میکرد که حد نداشت و همین محبت های پدرانه بود که آیت الله بروجردی تا آخرین روزهای زندگی از مرحوم درچه بنام يك شخصيت بزرگ تجلیل نموده و برایش طلب مغفرت میفرمودند. . 🔸و نقل میکردند در ابتدای ورودم به اصفهان در امر وضو وسواس بودم، هر روز مدتها باید کنار حوض بنشینم دست و صورتم را تمیز کنم و اینکار ساعتها از اوقاتم را ضایع میکرد. ابتدا در نظرم موضوع مهم نبود ولی بعدا دانستم که مبتلا شده ام ولی چاره هم نداشتم تا اینکه اتفاقا مرحوم درچه فهمید. . 🔸چندروز خود ایشان بالای سر من میایستادند تا وضو بگیرم و بعد که خیلی زود بخیال خودم وضوی باطلی میگرفتم مرا وادار میکردند که باهمان وضو نماز بخوانم وآنوقت بسایر طلاب مدرسه سفارش می فرمودند که از من مواظبت کنند که دوباره نماز نخوانم تاوقت بگذرد و بقدری در این موضوع مراقبت کردند که بکلی آن حالت را ترك گفتم. . کانال سیره علما @sireolama
🔸تفریحات نجف . . منبع: کتاب حدیث نصر مولف حجت الاسلام سید حسین کشفی @sireolama
🔸تصویر آیت الله العظمی میرزا حسین فقیه سبزواری رضوان الله تعالی علیه در کنار ایشان آیت الله سید حجت هاشمی خراسانی @sireolama
...قُمری ها 🔸آقای دکتر میرفضائلیان از شاگردان مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری. در درس آن مرحوم به شنیدن صدای گاو اشاره کردند و از مرحوم فقیه پرسیدند که از این گاوان، فقط صدایشان، سهم ماست؟ مرحوم فقیه فرمودند تأمّل کنید و از فردا، شخصا، شاگردان را با شیر گاو، که خودشان می دوشیدند، پذیرایی کردند. . 🔸فرزند آن مرحوم می فرمودند گاو را اهالی محترم کلات نادری، در سفری که مرحوم فقیه بنا به دعوت مردم آن خطه رفته بودند، به ایشان هدیه کردند و حتی المقدور، تمام امور نگهداری و تعلیف و تنظیف و مداوای حیوان و قشو کردن (قشو، وسیله فلزی دندانه دار که بر بدن چارپایان می کشند) را خودشان بعهده داشتند و یا اگر خادمشان انجام می داد، به نحوه رسیدگی به امور گاو، شدیدا نظارت می کردند و اگر خادم، قصوری در نگهداری داشت، مؤاخذه می کردند. گاهی که گاو، به دلیل عدم تحرک لازم، با مشکلی مواجه می شد، مرحوم فقیه، به دفعات، گاو را دور حیاط منزلشان می دواندند تا بهبود حاصل شود و خودشان هم، همراه گاو می دویدند. مرحوم آقا میرزا حسین فقیه سبزواری، شخصا گاو را می دوشید و بین اهل خانه، شیرش را، هرچقدر بود، تقسیم می کرد و گاه اتفاق می افتاد که نزدیک به پایان کار دوشیدن شیر، گاو با یک لگد، سطل شیر را وارونه می کرد اما آقا، خم به ابرو نمی آورد! . 🔸منزل مرحوم فقیه سبزواری، آشیانه امن قمری ها (که در مشهد به موسی کوتقی معروف است) بود و آزادانه هرکجا که مایل بودند، آشیانه می ساختند و هیچ کودکی، اجازه آزار و اذیت آن هارا نداشت و اگر برای آشیانه آن ها اتفاقی می افتاد، مرحوم فقیه، سخت ناراحت می شدند. علت استقبال قمری ها از آشیانه سازی در منزل مرحوم فقیه سبزواری، وسعت و تنوع مکان، امنیت، تغذیه؛ و نزدیکی به حرم برای استفاده از گندم کبوتران حرم بود. پسر عمه عزیزم جناب آقای مهندس سید محمد فقیه زاده فرمودند: هرگز شدت ناراحتی مرحوم آقابزرگ را فراموش نمی کنم روزی که بدون اطلاع و توجه، در اتاقی را بازکردند و آشیانه قمری ها فروریخت و فرمودند حیوان نادان کجا آشیانه ساخته. . 🔸پیش از واقعه مسجد گوهرشاد در سال ۱۳۱۴ شمسی، مرحوم آقا ( آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری)، به دلیل دردپا، فاصله منزل تا مسجد گوهرشاد را با چهارپا طی می کردند و من نوجوان بودم و آقا را تا نزدیک ورودی مسجد گوهرشاد همراهی می کردم. مرحوم آقا، افسار چهارپا را به من می سپردند و برای تدریس، یا اقامه نماز جماعت و زیارت، وارد مسجد می شدند و گاه، ساعت ها طول می کشید تا آقا مراجعت کنند. . 🔸معمولا، داخل خورجین، مقداری علوفه، از منزل می آوردند و سفارش می کردند حیوان گرسنه نماند. به آب و علوفه حیوان رسیدگی کن تا برگردم و اجازه نده رهگذران، سر به سر حیوان بگذارند و مبادا خودت هم حیوان را بزنی. مرحوم آقا، مدتی حیوان را در اختیار مرحوم حاج آقا حسین ( مرحوم آیة الله العظمی حاج آقا حسین قمی ) گذاشتند اما مراقب امور حیوان، من بودم که هم مرحوم حاج آقا حسین به زحمت نیفتند و هم خاطر مرحوم آقا، نسبت به آب و علوفه و استراحت به موقع حیوان آسوده باشد. 🔸مرحوم فقیه سبزواری، استفاده از درشکه را بجای اتومبیل، بنا به جهاتی ترجیح می دادند و با درشکه تردد می کردند. درشکه آقای سبزواری، در مشهد معروف بود.معمولا، مسیرهای دوردست درون شهری را با درشکه می رفتند و مسیرهای کوتاه را پیاده طی می کردند تا حیوان آسوده باشد و اجازه نمی دادند بیش از توان اسب، درشکه راکب داشته باشد.قاسم، درشکه چی مرحوم فقیه، موظف به نگهداری اصولی از اسب درشکه بود و اجازه نداشت جز در موارد ضروری، اسب را به درشکه ببندد و باید اسب آزاد باشد. علاوه بر این که مرحوم فقیه سبزواری، بر امور قاسم درشکه چی در رابطه با رسیدگی به اسب نظارت داشتند، شخصا نیز مراقب آب و علوفه و رفاه اسب بودند و آیة الله و مرجع و مجتهد بودن، نمی توانست موجبی برای غفلت از احوال حیوانات مأنوس و غیرمأنوس با انسان باشد. کانال سیره علما @sireolama
⚫تشییع پیکر حضرت آیت الله شیخ محمد رضا حدائق(ره) جمعه ۲۲ تیر ۹۷ ساعت ۹:۳۰ صبح از میدان شاهزاده قاسم به طرف حرم مطهر حضرت شاهچراغ (علیه السلام) برگزار می شود. @sireolama
...هفت سالگی 🔸آیت الله شیخ محمد رضا حدائق(ره) در جلسه خصوصی به تعدادی از خواص در پاسخ به اهمیت نماز شب گفته اند از هفت سالگی نماز شب این جانب تعطیل نشده است و در بعضی از شب ها که خسته بوده ام، من را برای نماز شب صدا زده بیدار می کنند. . 🔸ایشان در رسیدگی به امور اجتماعی و اقتصادی بسیار کوشا هستند و سالیان متمادی(بیش از ۴۰ سال) در دفتر مسجد خود(مسجد الرسول) ظهر ها شب ها پاسخگوی مسائل و مشکلات و رفع نیازمندی های مردم هستند و در شهر شیراز چندین مسجد و بناهای خیر و عام المنفعه ساخته اند. . شایان ذکر است، بخشی از نظرات بزرگان و مراجع درباره آیت الله حدائق به شرح زیر است: . 🔸حضرت آیت الله العظمی بروجردی: . «امیدوارم همیشه مؤید و موفق باشند و خداوند ایشان را به درجات عالیه از علم و عمل نائل فرماید». . 🔸حضرت آیت الله العظمی خویی: . «مأمول آنکه آقایان مؤمنین وجود معظم له را مغتنم شمرده از استفاده و تجلیل و تکریم دریغ ننمایند». . 🔸حضرت آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی: . «البته برادرانی ایمانی وفقهم الله تعالی لمراضیه قدر ایشان را بدانند و از اخلاق حسنه و آداب مستحسنه ایشان بهره مند گردد و در اخذ مسائل دینیه و احکام شرعیه به ایشان رجوع داشته باشند». . 🔸آیت الله العظمی سید عبدالاعلی موسوی سبزواری: «ایشان عمر شریف خود را در تحصیل علوم آل محمد(علیهم السلام) و کسب مکارم صرف نموده و به مرتبه عالیه نائل شدند» . 🔸حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی: . «ان شاءالله تعالی مؤمنان از مقام شامخ ایشان خیلی تجلیل نموده و از برکات وجود مبارک ایشان مستفیض و محفوظ بوده باشند و حقیر را از دعای خیر در مظان اجابت فراموش نفرمایند». . 🔸آیت الله حدائق در شهر شیراز و بین عموم مردم و خواص جایگاه بسیار رفیع و بالایی دارند و اعتقاد عمیق مردم به سلامت روح و تقوای باطن وی سبب شده که در شرایط حساس همانند نماز استسقاء(باران) تمامی بزرگان و علما و مردم به اقامت این عالم فرزانه و مجتهد مهذب اقامه نماز کنند. . 🔸شایان ذکر است، در تمامی دفعاتی که به امامت آیت الله حدائق نماز باران اقامه شده است، هنوز ساعتی از خواندن نماز نگذشته که باران نافع و جامعی نازل شده که به دفعات متعدد این مسأله تجربه شده و بین خواص و عوام زبانزد است و جریان عجیب نماز باران ایشان در برخی از کتب ذکر شده است. کانال سیره علما @sireolama
...پاکت 🔸فرزند آیت الله شیخ محمد رضا حدائق(ره) می گوید: تا الان که حدود ۵۰ سال از عمر من مي گذرد به جرات عرض مي کنم يک کلمه غيبت، يک کلمه دروغ، از ايشان مشاهده نکردم؛ يک خلاف خارج از آداب اسلامي  از ايشان نديدم، اگر  ايشان ناراحت هم مي شدند به خاطر دفاع از ارزشها بود، ايشان يک عالم عامل بودند. . 🔸پدر بنده (آیت الله شیخ محمد رضا حدائق) سالها در امر تبليغ و ترويج دين در مکان ها و زمان هاي مختلف و روستاهاي متعدد و... بدون هيچ چشم داشتي خدمت مي کردند. . 🔸يک خاطره اي پدر ما نقل مي کردند از مشکل مسکني که داشتند. گفتند خانه اي خريده بودم به مبلغ نه هزار تومان که پنج هزار تومان از اين مبلغ را داده بودم و چهار هزار تومان مانده بود و بدهکار بودم. . 🔸گفتند ماه رمضان رسيد و براي تبليغ به يکي از روستاهاي منطقه ميانرود به نام روستاي کوشک ميدان که در حال حاضر هم  اين روستا وجود دارد رفتيم. . 🔸پدر بزرگ(شیخ عبدالحسین حدائق) ما به پدر بنده سفارش کرده بودند که اگر مردم بابت تبليغ به شما مبلغي دادند شما بين فقراي آنجا تقسيم کنيد. . 🔸پدر ما (آیت الله شیخ محمد رضا حدائق) گفتند روز عيد فطر رسيد و نماز عيد فطر را خوانديم. پنج تا فرزند هم داشتيم(البته من فرزند هفتم هستم و آن زمان متولد نشده بودم). . 🔸در يک اتاق زندگي مي کرديم مسکني هم خريده بوديم و چهارهزار تومان هم بدهکار بوديم. گفتند يک آقايي که بزرگ آنجا هم بود، به نام حاج محمد علي چوگاني آمدند جلو و پاکتي را به من دادند و گفتند آقاي حدائق درست است از هيچ کسی مبلغي را قبول نکرديد و همه را به خود مردم بازگشت داديد اما خواهش مي کنم اين پاکت را به من پس ندهيد و قبول کنيد؛ که بس که پافشاري کردند من قبول کردم و آمدم شيراز. . 🔸در شيراز پاکت پول را که باز کردم مبلغ ۱۰۰ تومان داخل پاکت بود که من چهار برابرش بدهکار بودم. گفتند: در مسير بازگشت به خانه يکی از بندگان خوب خدا، مرحوم عليرضا ابجدپور ما را ديد و گفت آقاي حدائق! فلان آقا که امام جماعت يکي از مساجد محله ي دروازه "شاه دایی" است و سید هم هست، مدت هاست که بيمار است و در ماه رمضان احوال شما را گرفت و من گفتم ايشان در شيراز نيستند و براي تبليغ به يکي از روستاهاي اطراف شيراز رفتند؛ حالا اگر ميشود يک احوالي از ايشان بگيريد. . 🔸پدر ما گفتند: رفتم خانه و بعد از احوالپرسي از خانواده، سريع کيفم را گذاشتم و به خانواده گفتم من بروم عيادت يک نفر و برگردم. گفتند: سريع رفتم خانه آقا سيد که بيمار بود، به خانه ي ايشان رسيدم و ديدم که بيمار در بستر افتاده. بعد از سلام و احوالپرسي، گفتم شما احوال من را پرسيده بوديد، کاري داشتيد با من!؟ و آقا سيد دست کرد زير بالش و نسخه هاي دکتر را نشان من داد و گفت: آقاي حدائق! دکتر براي من نسخه مي نويسد و من هم مي گذارمش زير بالش، پدر ما گفتند که: من متوجه شدم که ايشان سربسته گفتند که پول خريد دارو را ندارند و همانجا نيت کردم که صد توماني را که در ماه رمضان گرفته ام را به آقا سيد بدهم. خداحافظي کردم. گفتم که بعدازظهر ميرسم خدمتتان. . 🔸به خودم گفتم که خدا کريم است. درست است که من چهل برابر این پول را بدهکارم اما خدا کمک مي کند و درست ميشود. در راه برگشت ديدم شيطان دارد من را  وسوسه مي کند که آقا تو خودت بدهکاري، قرض داري، مگر علماي ديگر نيستند که به ایشان کمک کنند و... . 🔸خدا رحمت کند امام(ره) را؛ که گفت: «شيطان در توجيه گري خيلي قويست. گاهي اوقات حلال را بر انسان حرام و بر عکس مي کند بايد مواظب بود.» ديدم شيطان دست از وسوسه برنمي دارد. رفتم سر کيفم و پاکت را برداشتم، دوباره سريع رفتم منزل آن آقا و پاکت را گذاشتم زير بالش آقا سيد و خداحافظي کردم و آمدم. . 🔸ايشان گفتند آن روز گذشت و شب شد و نيمه هاي شب بلند شدم براي نماز شب. نماز شبم را خوانده بودم. حدودا ده دقيقه اي به نماز صبح مانده بود که درب اتاق من زده شد. در را باز کردم. ديدم پدرم هستند. آيت الله شيخ عبدالحسين حدائق هستند که ايشان ارتباطي هم با امام زمان(عج) داشتند. . 🔸ايشان نمي دانستند که من بدهکارم. اصلا خبر نداشتند. به پدر گفتم بفرماييد... بعد از نماز صبح دستمالی را در اتاق دیدم و آن را باز کردم ديدم چهار هزار تومان پول داخلش است. کانال سیره علما @sireolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸ساخت سردیس آیت الله العظمی بروجردی رضوان الله تعالی علیه توسط استاد مرتضی آرین @sireolama
....کیان شیعه 🔸نقل شده است که جمعی از مریدان آیت الله العظمی بروجردی(ره) در اعتراض به یک اقدام غیر مذهبی شاه نزد آیت الله رفته و از وی میخواهند تا حرکتی بر ضد رژیم انجام دهد و حتی خاطرنشان کردند که اگر شما [أيت الله بروجردی] حرکت کنید تمام مردم در پشت شما حرکت می کنند. آیت الله بروجردی با دقت به حرف های آنان گوش داده و خطاب به آنان می گوید: اگر من قيام کنم دو حالت دارد یا مردم با من همراهی می کنند یا همراهی نمی کنند. اگر همراهی نکردند کيان شيعه لطمه می خورد. . 🔸حال اگر همراهی کنند و ما حکومت را به دست آوریم، با چه کسانی می خواهیم مملکت را اداره کنیم. سپس آیت الله یکی از افراد حاضر در جمع را مورد اشاره قرار داده و می گوید این آقا اگر مسلط شد، شما اطمینان دارید که ایشان از عَلَم(اسدالله عَلَم نخست وزیر شاه) بهتر خواهد شد؟ . 🔸ما کسانی نداریم که توانایی مدیریت کشور را داشته باشند. اگر ما تشکیل حکومت دادیم، مردم توقع شان از ما بیشتر از حکومت شاه خواهد بود و حکومت عدل امیرالمؤمنین (علیه السلام) را از ما تقاضا خواهند کرد. حال اگر بخواهیم این عدالت را اجرا کنیم، با کدام مدیران می توانیم؟ چگونه اجرا می شود؟ کانال سیره علما @sireolama
🔸امام صادق علیه السلام: «امام علی(علیه السلام) برای منزل هیزم جمع کرده وخانه را تمیز می کرد وحضرت فاطمه(سلام الله علیها)آرد را آسیاب کرده و آن را خمیر می کرد و نان می پخت.»(کافی،ج۵،ص۸۶) @sireolama
⚫انا لله و انا الیه راجعون . آیت الله سید علی علم الهدی بروجردی(ره) به ملکوت اعلی پیوست. تشییع : ساعت ۹ صبح دوشنبه ۲۵ تیر مشهد از حسینیه نجفی ها واقع در خیابان شیرازی کوچه چهار باغ @sireolama
🔸تصویر آیت الله العظمی شیخ محمد تقی بهجت رضوان الله تعالی علیه @sireolama
...صد سال شده؟! 🔸همراه آیت الله العظمی بهجت(ره) از حرم برمیگشتیم. نزدیکی های هتل ارم، وقتی توی کوچه پیچیدیم، صدای پایی را از پشت سرم شنیدم که داشت دوان دوان می آمد. جوان عربی بود که فارسی را هم خوب بلد نبود. نفس زنان گفت: «آقا حاجت دارم». . 🔸آقا برگشتند و گفتند: «صد سال شده؟!». جوان تعجب کرد. آقا ادامه دادند: «انسان یک وقت هایی از خداوند یک چیزهایی می خواهد، خداوند به ملائکه دستور می دهد که عمر این آدم را دو سال زیاد کنید، چون آن حاجتش فعل نقد نمی شود.» بعد برگشت به آن جوان گفت: «حاجتت به اینکه عمرت زیاد شود، می ارزد؟» . 🔸منبع: ذکرها فرشته اند مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله العظمی بهجت رضوان الله تعالی علیه کانال سیره علما @sireolama
🔸تصویر آیت الله العظمی سید احمد خوانساری رضوان الله تعالی علیه @sireolama
...دویست و چهل سال 🔸آیت الله «ضیاء الدین نجفی» می فرمودند: با مرحوم پدر به منزل حضرت آیت الله العظمی سیداحمد خوانساری مشرف شدیم، دیدیم سجاده ایشان در وسط اتاق پهن است و کتابهایی در اطراف سجاده روی هم چیده شده است. پس از دیدار، از آقای «سجادی» - داماد ایشان - پرسیدم: چرا ساده و کتابهای آقا این گونه وسط اتاق پهن است؟ . 🔸«آقا همیشه در حال نمازند، وقتی که از نماز خسته می شوند، می نشینند و کتابها را مطالعه می کنند، و وقتی که از مطالعه خسته می شوند، بر می خیزند و نماز می خوانند» . 🔸پرسیدم: این چه نمازی است که تمام نمی شود؟ گفت: «حضرت آقا نمازهای مدت عمر خود را دوبار قضا کرده اند ولی مجددا و احتیاطا می خوانند.» . . 🔸حجت الاسلام «علی اصغر قاضی زاده» می فرمودند: در خدمت حضرت آیت الله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی» نشسته بودم که به مناسبتی سخن از حضرت آیت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری» به میان آمد. آقای گلپایگانی فرمودند: آقای خوانساری دو مرتبه نمازهای عمر خودشان را تکرار کردند، یعنی اگر عمر مكلف ایشان را هشتاد سال حساب کنیم، یکصد و شصت سال نماز خواندند که با نمازهای روزانه شان می شود دویست و چهل سال» . 🔸منبع: "صاحب نفس قدسیه" مولف عبدالحسن بزرگمهرنیا . کانال سیره علما @sireolama
🔸تصویر آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی رضوان الله تعالی علیه @sireolama
...اهل خانه 🔸فرزند آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی(ره) فرمودند: پدرِ والد ما فردی تاجر بود و خانه وسیعی داشت و پدر ما در همان مکان زندگی می کرد، اما مرحوم پدر ما به دلیل کسب علم و حرصی که نسبت به علم آموزي داشتند به نجف سفر کردند و در آنجا شرایط بسیار سخت بود، به طوری که بعضی از روز ها که پول برای تهیه غذا نداشتند به دلیل اینکه شرمنده خانواده نشود به منزل نمی آمدند. . 🔸و گاهی اوقات به دلیل گرمای طاقت فرسای نجف از پله ها بالا و پایین می رفتند و به اهل خانه می گفتند برای یک ساعت پنکه همسایه را قرض بگیرید! . 🔸سالگرد رحلت  ۲۸ شوال ۱۴۲۷ برابر با دوشنبه۱۳۸۵/۸/۲۹ . کانال سیره علما @sireolama
🔸تصویر حجت الاسلام سید علی اکبر حسینی رضوان الله تعالی علیه @sireolama
سیره علما
🔸تصویر حجت الاسلام سید علی اکبر حسینی رضوان الله تعالی علیه @sireolama
....اخلاق در خانواده فروردین ۱۳۸۵ بود که این عکس را از آقاجون(حجت الاسلام سید علی اکبر حسینی) گرفتم در کنار باغچه ی کوچک حیاط منزلشان... عکس را که دیدند با مهربانی گفتند: «چقدر قشنگ شده! انگار دارم خداحافظی می کنم، در را می بندم و می روم... به درد عکس وداع می خورد...» من هم سریع گفتم خدا نکند! انگار دارید سلام می کنید... اما خب... . درهرصورت هر سلامی، یک خداحافظی هم دارد... سخت است ولی... خداحافظ آقاجون! دروغ چرا؟ دلمان تنگ می شود برای اینکه واقعا «اخلاق در خانواده» بودی و رویت خندان و با طراوت! برای اینکه جز خدا چیزی را در نظر نمی گرفتی و برای اخلاص کم نظیرت! برای «جوشن» خواندن ها و «بک یا الله» گفتن های شب های قدرت... برای «عیدی» دادن ها و «خطبه غدیر» خواندن های عیدهای غدیرت... برای «نماز شب» های آرامش بخش و با صفایت... دلمان تنگ می شود... برای اینکه هروقت می دیدی هر کدام از نوه ها دارند نماز می خوانند می گفتی: «قربان نماز شما!» برای نگرانی و دلشوره هایت وقتی ما نوه هایت در جاده ی همیشگی «تهران-قم» بودیم... برای ذوق کردن هایت وقتی پس از چند روز به دیدارت می آمدیم... برای اینکه دست هایمان را به چشم هایت می کشیدی و می گفتی این دست های قنوت گرفته ی شما، چشمان من را نورانی می کند... برای اینکه به ما می سپردی: «من گوشم سنگین است، اگر در کوچه و خیابان کسی سلام کرد و متوجه نشدم سریع به من بگو...» برای اینکه از معروفیت و مشهوریت فراری بودی و اصلا دنبال خدم و حشم، و دفتر و دستک نبودی... برای جدیت، پشتکار و نظم مثال زدنی ات که در هر کار و موقعیتی حضور داشتی، آن کار را مهم ترین می دانستی و پیش می بردی... برای زحمات کم نظیری که برای ساخت و فعالیت های مسجد کشیدی و خیریه هایی که بی سر و صدا راه انداختی... برای صبر و تحمل و مظلومیتت در برابر تندی ها و ناملایمات... برای اینکه این اواخر با هر زحمت و دردی بود خودت را تا مسجد می کشاندی و نمازت را در خانه نمی خواندی... . فقط من که نوه تان هستم نه... خیلی ها را این روزها می بینم که می گویند: یتیم شدیم... متن از نوه ایشان . @sireolama
🔸تصویر شهید نواب صفوی رضوان الله تعالی علیه @sireolama
...از اتاق بيرون رفت 🔸قرار شد با شهید نواب برای ناهار و دیدن علامه امینی(ره) به منزل ایشان برویم. . 🔸در آن دیدار علامه به نواب گفتند : من حیفم میاید شما در ایران بمانید ، شما را می کُشند ، بیایید بروید نجف درس بخوانید با استعدادی که شما دارید مرجع خواهید شد. . 🔸شهید نواب به علامه گفت: اسلام درسخوان زیاد دارد، سگ ندارد که پای دشمنان را بگیرد. . 🔸علامه امينی(ره) چشمهايش پر از اشك شد، سرش را انداخت پايين و از اتاق بيرون رفت و ديگر صحبتي نشد. خاطرات محمدمهدی عبدخدایی . کانال سیره علما @sireolama
🔸تصویر آیت الله سید محمد صادق حسینی طهرانی پدر علامه طهرانی رضوان الله تعالی علیهما @sireolama
...پدر علامه طهرانی 🔸«...دولت بى حجابى را رسمى كرد. بعد دانشكده معقول و منقول را براى برانداختن طلّاب و حوزه‌هاى علميّه تشكيل داد و منبرها را محدود كرد و گفت هيچكس حقّ منبر رفتن ندارد. چون همه عمامه‌ها را پاره كرده بودند مگر آنانكه از دولت اجازه رسمى ميگرفتند؛ و بدون استثناء مردم را مى‌بردند به كلانترى و التزام ميگرفتند كه تا فلان روز بايد عمامه‌ات را بردارى يا خودشان بر مى‌داشتند، و قباها را هم مى‌بريدند. . 🔸مرحوم پدر ما گفت: من عمامه‌ام را بر نمى‌دارم و اجازه هم نمى‌گيرم. من عمامه‌اى كه با اجازه باشد سرم نمى‌گذارم. در آن وقت علماى طهران بدون‌ استثناء اجازه گرفتند، آن كسانى كه عمامه بر سر داشتند، چاره نداشتند چون با اهانت عمامه‌ها را برمى‌داشتند. ايشان گفت: من بدون عمامه هم كار خود را ميكنم و وظيفه‌ام را انجام ميدهم. اگر عمامه مرا هم بردارند من با همين قبا و لبّاده يك «شب كلاه» سرم ميگذارم و صبح تا غروب در خيابانها فقط راه ميروم. گفتند: خوب چرا راه مى‌روى؟ گفت: فقط براى اينكه مردم مرا ببينند! همين! در آن وقت همين تبليغ من و وظيفه من است و همين كار را هم ميكنم! . 🔸ايشان مقيّد بودند كه حتما هر سالى يكبار مشرّف بشوند براى كربلا و دهه عاشورا را آنجا باشند. چند سال شهربانى تذكره و گذرنامه را كه ميخواست به ايشان بدهد مى‌گفت: لباس بايد بى‌عمامه باشد و ايشان مى‌گفت: من بى عمامه اصلًا كربلا نمى‌روم و عكس بى عمامه نمى‌اندازم. گفتند: اگر ميخواهى بروى اين است. گفتند: نمى‌روم. و نرفتند كربلا، تا هنگامى كه تمام آن دستگاه بهم خورد و آقايان هم با عمامه عكس بردارى كردند و اجازه دادندكه با عمامه عكس بردارند.» . 🔸وقتى در زمان رضاخان تهيّه شناسنامه الزامى شد، و در فضائى كه اكثرمردم در اين صحنه بى‌خبر بودند و بعضا نام خانوادگى نامناسب يا منتخب مأمور ثبت را بر مى‌گزيدند، ايشان با هوشيارى و دقّت نظر خود، نام خانوادگى و شهرت با معنى و هدفدار «حسينى شيعى امامى حجازى» را براى خود برگزيدند. . 🔸مرحوم پدر ما آية الله حاج سيّد محمّد صادق طهرانى در روز دوشنبه ۱۶ صفر الخير، مقارن طلوع آفتاب، سنه يكهزار و سيصد و هفتاد هجريّه قمريّه در طهران وفات كردند. و جنازه ايشان را به قم حمل و در محلّ معروف به مسجد بالا سر حضرت معصومه سلام الله عليها در قسمت جنوب شرقى قبر مرحوم آية الله حاج شيخ عبد الكريم حائرى دفن كردند. بعدا در قسمت شمالى قبر والد ما بدون هيچ فاصله‌اى حضرت علّامه آية الله حاج سيّد محمّد حسين طباطبائى را دفن كردند، بطوريكه اين دو قبر به يكديگر متّصل است. . کانال سیره علما @sireolama