eitaa logo
سیره علما
3.7هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
22 فایل
✅حضرت آیت‌الله بهجت: 🔹 مطالعۀ زندگی‌نامه علمای سلَف،مانند مطالعۀ کتاب‌های اخلاقیِ معتبر است. 🌱 نام علما را با هشتگ #فهرست دنبال فرمایید. ♨️ روزانه در خدمت یکی از علما هستیم. آپارات http://www.aparat.com/sireyeolama ✍️ادمین @boreshha_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰عنایت (ع) به 📚علامه در جلد دوم کتاب عیون مسائل نفس می نویسد: ✅ در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى كه در مسجد جامع آمل، سرگرم به صرف و تهجد، عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم؛ در رؤیاى مبارك سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل كردم و به زیارت جمال دل آراى ولى الله اعظم، ثامن الحجج، على بن موسى الرضا -علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیة و الثناء- نائل شدم. 🔹در آن لیله مباركه قبل از آن كه به حضور باهر النور امام (علیه السلام) مشرف شوم، مرا به مسجدى بردند كه در آن مزار حبیبى از احباء الله بود و به من فرمودند: در كنار این تربت دو ركعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه كه بر آورده است، من از روى عشق و علاقه مفرطى كه به داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم. سپس به پیشگاه والاى امام هشتم، سلطان دین رضا -روحى لتربه الفداء و خاك درش تاج سرم- رسیدم و عرض ادب نمودم، بدون اینکه سخنى بگویم، امام كه آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى دانست فرمود: نزدیك بیا! 💠نزدیك رفتم و چشم به روى امام گشودم، دیدم ش را جمع كرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود كه: بنوش، امام خم شد و من زیانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع از كوثر دهانش آن آب حیات را بوسیدم. 🌀در همان حال به قلبم خطور كرد كه امیرالمؤمنین على علیه السلام فرمود: پیغمبر اكرم (صلى الله علیه و آله) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم كه هزار در علم و از هر در هزار در دیگرى به روى من گشوده شد. ⚡️پس از آن امام (علیه السلام) را عملا به من بنمود، كه از آن خواب نوشین شیرین كه از هزاران سال بیدارى من بهتر بود به در آمدم، به آن نوید سحرگاهى امیدوارم كه روزى به گفتار حافظ شیرین سخن به ترنم آیم كه: 🔺دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند 🔺و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند 🔻چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبی 🔻آن شب قدر كه این تازه براتم دادند. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔰روزی آیت الله طبق روال معمول، وجهی را میان فقیران تقسیم كرد و سپس به نماز ایستاد. در بین دو نماز، مردِ سیدفقیری خدمت او رسید و اظهار فقر نمود و چیزی خواست. شیخ گفت: دیرآمدی و دیگر برایم چیزی نمانده است. آن مرد با كمال گستاخی به صورت شیخ بزرگوار افكند! 💠مرحوم «كاشف الغطا» بدون اینكه از خود عكس العملی نشان بدهد، از سجاده بلند شد و در حالی كه دامان خود را به دست گرفته بود، بین صف نمازگزاران حركت كرد و گفت: هركس را دوست می دارد (خاطر شیخ را می خواهد) به این سید كمك كند. 🌀مردم كه این همه حلم و شكیبایی را از شیخ «جعفر كاشف الغطا» دیدند، احترام كردند و دامانش را پر از پول كردند. شیخ پول ها را به آن مرد فقیر داد و سپس به نماز عصر مشغول شد. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama