eitaa logo
سیره علما
3.7هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
22 فایل
✅حضرت آیت‌الله بهجت: 🔹 مطالعۀ زندگی‌نامه علمای سلَف،مانند مطالعۀ کتاب‌های اخلاقیِ معتبر است. 🌱 نام علما را با هشتگ #فهرست دنبال فرمایید. ♨️ روزانه در خدمت یکی از علما هستیم. آپارات http://www.aparat.com/sireyeolama ✍️ادمین @boreshha_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺تشرف به محضر (ع) ▫️علامه : 🔹خاک درگاه آنان, سرور پیامبران, امیرمؤمنان, صادق آل محمّد و قائم آل محمّد, صلوات اللّه علیه اجمعین, را در رخدادهای گوناگون دیده است. پیامبر خدا و امیرمؤمنان را بارها مشاهده کرده است. در هر بار طبق عادت, آنان را به مظاهر اخلاق خدا و تبلور کمالات او در علم و قدرت و دیگر صفات خدا, می ستودم. آنان مرا تصدیق می کردند. 🔸 شبی حضرت امیر(ع) را در خواب دیدم, در حالی که ورد زبانم این بود: «السّلام علیک یا من اختاره اللّه بعد رسول الله. السّلام علیک یا من اصطفاه الله بعد رسول اللّه». همچنین آنچه به یاد داشتم از فقرات زیارتی, می خواندم. 🌀حضرت چشم گشود و فرمود: «علیک السّلام ورحمة الله و برکاته». سپس نشست. خودم را بر پایش انداختم، سرم را بلند کرد و بر روی زانوی خود نهاد. من گریه می کردم و اشک می ریختم و او مرا مورد لطف قرار می داد. ⚡️بیدار شدم و فوری پیاده به زیارت او رفتم. در راه مکاشفاتی برایم پیش آمد. پیرامون مرقدهای مطهّر آنان، واردات قدسیّه بی شماری به قلبم نازل شد. 📚روضة المتّقین، ج13، صفحه 234. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺دعای ولایی آیت الله در بیان آیت الله رحمانی همدانی ⚡️اگر یک دعای مستجاب داشته باشید چه می گویید؟ (ع) ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺معامله‌ای با امیرالمؤمنین(ع)! ▫️سیدمحمدرضا فیض الاسلام: 🔅پدرم می خواست نهج البلاغه را در دسترس عموم فارسی زبانان قرار دهد. برای این منظور ترجمه و شرح نهج البلاغه 17 سال یادداشت برداری کردند. 🔹تهران که آمدیم نوشته ها را به طاهر خوش نویس داد تا با خط خوب بازنویسی کند. به علت نداشتن هزینه زیاد چاپ، آن را به صورت تک جلدی چاپ می کردند. 🔸ایشان برای چاپ نهج البلاغه بسیار رنج کشیدند و حتی سه خانه در تهران داشتند که آن‌ها را فروختند و خرج این کار کردند، خانه ای را اجاره کرد که برق نداشت و وقتی باران می آمد کاسه می گذاشتیم تا به داخل خانه نریزد. 🌱یک روز مادرم گلایه کرد، که ما را اجاره نشین کرده‌ای؟ 🌦پدر با آرامشی خاص گفت: « من همه این‌ها را به امیرالمؤمنین(ع) دادم و یک جا همه این‌ها را از ایشان پس می گیرم». 💠در سال ۱۳۳۹ با آنکه پولی نداشت و فقط یک قطعه زمین داشت، یک خانه هزار متری خرید. صاحبخانه هم فشار می آورد که اگر پولش را در موعد ندهید آن را پس می گیرم. 🌀همان شبی که فردایش باید به محضر می رفتند، واسطه معامله گفت زمین شما را ۴۰ تومان می خرند. 🔷در نهایت نیز فردای آن روز همان مقدار پولی که کم داشتند جور شد و به راحتی معامله کردند و این گونه بود که امیرالمؤمنین(ع) هر آن چه از اموال را که پدر در راه او خرج کرده بود به او برگرداند. ع ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 🔹هرکس از علیه السلام کم دم میزنه، از او کم دم بزنید. 🎙آیت الله ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
خواب.mp3
5.95M
🔺مباحثه با عالم سنی و عنایت علیه السلام 🎙آیت الله : 💠در بازار پوست فروش های مشهد یک عالم سنی مستقر شده بود که در فن جدل بسیار قوی بود و همگان را به مناظره دعوت می کرد. به طوری فضای روانی ایجاد کرده بود که فضلای جلسات مذهبی از مناظره می ترسیدند و او در کمال جسارت مراجع آن زمان مشهد را به مناظره خوانده بود. ⚡️کسی که این خبر را برای من آورده بود، چنان پریشان بود که ترس مغلوب شدن مراجع را هم داشت. به او گفتم: «كسي كه به اميرالمومنين (س)اتصال نوكري داشته و از محبين آن سرور باشد، محال است در بحث مغلوب گردد.». 🌱بعد از این خبر،‌وقتی شنیدم آیت الله میلانی قصد مناظره با او را دارد، به ایشان عرض کردم که مناظره شما با او به صلاح نیست. 🌀چون اگر غالب شوید تعجبی ندارد یک مرجع تقلید، یک عالم سنی را شکست دهد،‌ اما اگر شکست بخورید، آبروی مرجعیت می رود. اجازه بدهید من مناظره کنم که اگر شکست بخورم کسی نیستم و اعتباری ندارم و اگر پیروز شوم آبروی مرجعیت و شیعه خواهم بود. 💢موقع رفتن به مناظره، وقتی چشمم به ضریح امام رضا (ع) افتاد، عرض کردم: «هیچ نخوانده ام، نمی خوانم و نگاه هم نکرده ام منتظر عنایت حضرت هستم». 🌦در محل مناظره عالم سنی شرط کرد که هیچ کس از حضار سخنی نگوید. وقتی بحث شروع شد طوری مغلوب شد که هر چند یک بار اقرار به شکست می کرد و جمعیت حاضر از شدت هیجان بلند می شدند و می نشستند. 🔹بعد از این مناظره در عالم رؤیا خدمت حضرت امیرمؤمنان (ع) رسیدم و از ایشان کرامت هایی را مشاهده کردم. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 (ع) ناموس شیعه است! 🎙سخنرانی درباره مظلومیت امام علی علیه السلام در طول تاریخ ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺انگشت سبابه متبرک! ▫️استاد حکیمی: 🔹آقای (ره) در سنین جوانی پیش از هجرت به هندوستان، در کوه های خلج که در قبله مشهد قرار دارد، در پناهگاهی مشغول ذکر بودند که ناگاه می بینند (علیه السلام) وارد شدند و انگشت سبابه دست راست ایشان را گرفتند و در دست خود فشردند و فرمودند: «تو پس از این برای شیعیان ما زیاد خدمت می کنی.» 📚 حافظ اسرار٬ ص ۲۱۰ ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺لایق نبودی! ▫️آیت الله بهجت: 🔹زمانی مرحوم آقای نائینی به قصد تشرف به حرم حضرت امیر علیه‌السلام در ایوان طلا رسیدند، ولی احساس کردند که به خاطر سنگ مثانه یا پرستاتی که داشتند، محصورند. 🌀لذا نتوانستند وارد حرم شوند و از همانجا به خانه برگشتند، ولی در منزل خود را می‌زدند و منقلب و ناراحت بودند و به خود خطاب می‌کردند که دیدی امیرالمؤمنین علیه‌السلام راهت نداد، طردت کرد. خودشان به خودشان می‌گفتند: لایق نبودی! ع 📚در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۷۰ ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺به کربلا برو! 🔹شیخ در نجف در مضیقه بود. به گونه‌ای که این وضع باعث شد برای برطرف شدن این حالت به علیه السلام، توسل جوید. 🔸در خواب حضرت به او فرمودند: «در نجف زندگی شما به همین منوال خواهد بود. اگر می‌خواهید وضعیت شما خوب شود، به کربلا برو». 🌀 پس از این رؤیای صادقه، ایشان به طرف کربلا رهسپار شد. ⚡️یکی از ثروتمندان مازندرانی که در کربلا ساکن بود، در عالم خواب خدمت امام حسین علیه السلام، می‌رسد. ایشان به او می‌فرمایند: «فردا میهمانی به این اسم می‌آید. شما موظف‌اید از ایشان پذیرایی کنید.» 💢این مرد مازندرانی فردا جلوی دروازه می‌ایستد تا با نشانی خواب، میهمان را پیدا کند. اتفاقا شیخ زین العابدین با کوله بار از دروازه ی کربلا وارد می‌شود و مرد ثروتمند، خواب خود را برای او نقل می‌کند و از شیخ پذیرایی می‌کند. 📚سر دلبران، شیخ مرتضی حائری، ص۱۳۱. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺مرحمتی امیرالمؤمنین (ع) ▫️محمد شریف رازی به نقل از آیت الله : 🔹در ایام تحصیل در سامرا، از یکی از کاسبان سنی مذهب نسیه خرید می کردم و بعد از رسیدن پول از ایران طلب او رامی پرداختم. 🔸روزی از جلوی مغازه او رد می شدم که صدایم کرد و گفت:«حسابت خیلی سنگین شده و تاکنون ۶۰ لیره بدهکاری». گفتم: تا دو روز دیگر می پردازم 🌀وقتی از نزد او خارج شدم، باپریشانی و آشفتگی به منزل رفتم و نمی دانستم از کجا باید این مبلغ را تأمین کنم. شب در عالم رؤیا مشاهده کردم که به من گفتند: « (ع) در حرم منتظر شماست». بلند شدم و به حضورشان شرفیاب شدم. 🔺ادامه در مطلب بعد👇 ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺زوار (ع) ◽️آیت‌الله حیدرعلی محقق به نقل از : 🔹شبی عده زیادی از بستگان که برای زیارت به نجف اشرف آمده بودند، به منزل ما وارد شدند. شام نخورده بودند و ما هم در منزل چیزی نداشتیم! 🔸از منزل خارج شدم برای تهیه غذا. مغازه‌ها بسته بود. عبا را بر سر کشیدم و رفتم به سمت حضرت امیر (ع). آنجا هم مغازه‌ها بسته بود. متحیّر بودم که خدایا چه کنم. ⚡️گفتم: خدایا! اینان زوّار حضرت امیر (ع) هستند و از بستگان من. در این حال که این حرف‌ها را با خود زمزمه می‌کردم دیدم مغازه‌ای در آن طرف باز است. حال آن که من چنین مغازه‌ای را قبلاً ندیده بودم. چند گام به‌طرف مغازه رفتم. 🍁یک‌وقت متوجّه شدم که مغازه‌دار سلام کرد. گفت: «چه می‌خواهی؟». 💢 آنچه احتیاج داشتم به او گفتم. تمامی آنچه را که می‌خواستم به من داد. قرار شد پولش را بعد پرداخت کنم. 🔅چندقدمی که آمدم برگشتم و به عقب نگاه کردم نه مغازه‌ای بود و نه کسی! ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺گفت و گو با حجت الاسلام خطیب اصفهانی درباره آیت الله ◾️پیامبر علم اصول ◽️رؤیای علیه السلام ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺آمین دعای یک صوفی! ▫️آیت الله 🔹در ایام تحصیل و گرسنگی در نجف عادت داشتم که نماز شب را در حرم بخوانم. یک بار موقعی که به حرم (ع) مشرف شدم، یکی از صوفی های بکتاشی در حرم حجره ای گرفته بود و در بالای کفشداری مشغول مناجات بود. این صوفی ها به علت ارتباط با حکومت عثمانی و دادن پول به خدام برای خود تشکیلات و برو و بیائی داشتند. 🔸من بعد از نماز شب به حضرت امیر متوسل شدم که «تو نزد خدا واسطه شو، شاید ماهی یک بار گوشت نصیب ما بشود». 🌀 در همین هنگام آن صوفی در مناجات خود می گفت:«خدایا! مرا با ذوالنورین (عثمان) محشور کن». من ناخودآگاه گفتم: آمین. ⚡️ در این موقع یکی از خدمه به من گفت: «فرار کن که اگر این تو را گیر بیاورد پدرت را در می آورد!» خواستم فرار کنم ولی بعد گفتم، کجا از حرم حضرت امیر مطمئن تر و ماندم تا ببینم چه می شود. 🍁 در این هنگام آن صوفی به من رسید و گفت تو بودی که آمین گفتی؟ گفتم: آری. گفت:«انت المؤمن حقّا آمنتَ دعاء اخیک بالغیب؛ تو مؤمن واقعی هستی که دعای برادر دینی ات را آمین گفتی» 💢بعد با من دست داد و یک لیره عثمانی که پول قابل توجهی بود، به من داد و بدین ترتیب، حضرت امیر، مرا به دست آن صوفی، حاجت روا گرداند. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺شربت زعفران! 🔹حسین خوشوقت 🔹مرحوم پدرم قرآن را به طور سلیس و روان و به دور از پبچیدگی تفسیر می کردند. یک بار از ایشان پرسیدم این تسلط شما به تفسیر قرآن و تفسیر آن بدون ابهام و پیچیدگی حاصل تلمذ در محضر علامه طباطبایی است یا اینکه علت دیگری دارد؟ 🔸ایشان فرموند من از محضر علامه بهره های زیادی برده ام، اما این قدرت از زمانی در من ایجاد شد که در عالم مکاشفه، محضر امیرالمومنین علیه السلام رسیدم و ایشان یک جام کوچکی که در آن شربتی مثل شربت زعفران بود به من دادند و من وقتی این را نوشیدم حلاوت و شیرینی این شربت را نه فقط با زبانم، با تمام وجودم و با تک تک سلولهایم چشیدم ، و بعد از آن بود که فهم من از قرآن به گونه ای دیگر شد. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺چرا چنین آقایی را رها کردی؟ ▫️آیت الله بهجت: 🔹شخصی در راه مکه همیانش گم شد و شاید در دریا افتاد. وقتی که به نجف اشرف برگشت به علیه‌السلام متوسل شد. شب حضرت را در خواب دید، حضرت به او فرمود:«همیانِ تو در قم نزد است». 🔸وی به قم آمد و سراغ میرزا رحمه‌الله را گرفت. او را به خانه میرزای قمی راهنمایی کردند. هنگامی که به در خانه ایشان رسید، مرحوم میرزا پیش از ملاقات و بازکردن در خانه و بدون سؤال، از سوراخِ در، همیان را به او داد. 🌀وی آن را باز کرد و دید همیان اوست و به محل زندگی خود بازگشت. وقتی که به محل زندگی بازگشت، به او گفتند:«چرا چنین آقایی را رها کردی؟!». ⚡️ دوباره به قصد خدمت به مرحوم میرزا به قم مراجعت نمود، ولی وقتی رسید، دید که آقا مرحوم شده است. خادم قبرش شد تا اینکه از دنیا رفت و نزد میرزا دفن شد و اکنون قبر او داخل مقبره میرزا قرار گرفته است. 📚در محضر بهجت، ج۱، ص۴۱ ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢آیت الله رو چقدر می شناسید؟ 🔹در سال ۴۲۰ ه‍.ق. القادربالله، وزیر خلیفه، سخت بیمار شد. شبی امیرالمؤمنین‌ علیه‌السلام را در خواب دید که به او می‌فرماید: «به علم‌الهدی بگو برای تو دعا کند تا از بیماری خلاص شوی». ▪️ وزیر عرض کرد: «علم‌الهدی کیست؟» ▫️ آن حضرت فرمود: «علی‌بن‌حسین، علم‌الهدی است». 🔸از آن پس، وزیر فرمان می‌دهد که همه، سید را به این لقب بخوانند. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺؛ یکی از بزرگترین مدافعان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺تجلیل سادات ▫️یکی از شاگردان میرزا نقل می کند: 🌀«او بسيار به سادات احترام مي‏ کرد، روز در سامرّا او را ديدم که در کنار در خانه ‏اش با کمال تواضع نشسته است و به افرادي که وارد مي ‏شدند، خوش آمد مي ‏گويد. او براي همه بر مي ‏خاست و ديدم که دست سادات را مي ‏بوسيد، با اين که بعضي از آن سادات، از نظر سن، کوچکتر از او بودند و مي ‏فرمود: «من با اين بوسه، دست (ع)را بوسيدم.» ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺خیال شکایت پدر به پسر! ▫️آیت‌الله : : 🔹نیمه شعبانی بود که همه بار سفر بسته بودند برای زیارت پیاده (ع). من هم خیلی دلم می خواست عازم شوم، اما فقط چهار قران پول داشتم. هر چه حساب کردم اگر پیاده می‌رفتم و پیاده بازمی‌گشتم باز این مبلغ کفاف مخارجم را نمی‌داد. 🔅با خودم گفتم:«اگر امروز پولی گیر نیاورم روز به وادی‌السلام رفته، پس از خواندن زیارت عاشورا از (ع) به پسرش امام حسین (ع) شکایت می‌کنم که پول زیارت را به ما نداد. من که پول برای خودم نمی تواستم که بفرمایی مثل من ریاضت بکش». 🔸در همین خیالات در حجره نشسته بودم که دو نفر از رفقای خراسانی آمدند و موقع رفتن شش قران به من دادند و گفتند: «آیت‌الله سید محمد کاظم یزدی برای شما فرستاده». 💢با رفتن رفقا سریع نانی گرفتم و میان دستمال گذاشتم و راه افتادم و خودم را به مشایه رساندم و خوشحال بودم که بیش از مبلغی که در ذهن داشتم به من عنایت شد. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺در محضر امیر مؤمنان 🔹آیت الله در مدّت اقامت در نجف اشرف، سحرگاهان به حرم مطهر امیرالمؤمنین (ع) مشرّف مى‏‌شد و پس از برپایى نماز شب و نماز صبح و زیارت آن مضجع شریف و ملجأ منیع و خواندن زیارت جامعه و زیارت عاشورا و اقامه یک شبانه‏ روز نماز براى مرحوم پدرش، روح و روان خویش را در ملکوت الهى به پرواز درمى‌‏آورد و با اذکار و ادعیه‏ خاص به حضرت ولى عصر (ع) اظهار ارادت مى‌‏کرد. 🔸ایشان گفته بود: شبى در خواب دیدم که امیر مؤمنان على (ع) تصدیق اجتهادم را به دست مبارکشان به من دادند. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
005.mp3
3.49M
🔺مکاشفه یکی از علما درباره 🔹در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم (ع) 🎙استاد ظهیری ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺کتاب بی‌نظیر شیعه! 🔹در زمانی که به نجف اشرف مهاجرت کرده بود، گروهی از بزرگان شیعه در بغداد مثل حمدانی قزوینی، مقرری رازی و حسن بن بابویه در بغداد مشغول مباحثه کتاب النهایه شیخ بودند و در ضمن بحث اشکالاتی به ترتیب ابواب و فصول و سایر مطالب کتاب وارد دانستند. 🔸آنها تصمیم گرفتند که به نجف اشرف مشرف شوند و پس از سه روز روزه و غسل، در شب جمعه به حرم (ع) مشرف شوند و از ایشان راهنمایی بخواهند. 💢طبق قرار به حرم مشرف شدند. در اواخر شب همه به خواب رفتند و در خواب حضرت را مشاهده کردند که فرمودند: «در صحت و اعتبار این کتاب شک نکنید و بدان ملتزم باشید که در شیعه کتابی به قوت آن یافت نمی‌شود. به دلیل اخلاص نویسنده آن در کتابت برای خداوند». 🌀افراد از خواب بیدار می‌شوند و تصمیم به کتابت خواب خود می‌کنند، سپس مقابله می‌کنند و می‌بینند که هر سه یک خواب را دیده‌اند. ⚡️گروه، اول صبح به خانه شیخ مشرف می‌شوند تا تصدیق حضرت را به عرض ایشان برسانند. شیخ با مشاهده آنها و قبل از بیان مطالبشان، می‌فرماید: «حرف مرا درباره کتاب قبول نکردید، تا از حضرت امیرالمؤمنین (ع) تعریف و مدح آن را شنیدید؟!». 📚 کتاب النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوى، مقدمه کتاب، ص 11. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺گردن کلفت! ▫️آیت الله شبیری زنجانی: 💢در نجف شخصی به نام ملاهادی در غسل وسواس داشت و می گفت موقع غسل نیتم نمی آید. پیش رفت و راهکار خواست. میرزا گفت: «تو بدون نیت غسل کن گناهش با من». 🔹او ناراحتش شد و پیش آخوند خراسانی رفت. ایشان هم گفت: «پیش خدا گردن گلفت تر از میرزا نداریم. اگر او گناهش را پذیرفته، بدون نیت انجام بده». 🔸او ناراحت شده و فکر می کند که علما مسخره اش می کنند. سپس برای غسل پیوسته داخل آب می رفت و خارج می شد. پس از بارها تکرار، بر سرش کوبید و غش کرد. 🔅در عالم رؤیا (ع) را بالای گنبد دید و به امر حضرت، به محضرش شتافت و از حضرت برای وسواسش کمک خواست. حضرت فرمود: «ما شما را به آقایان حواله دادیم و شما از ایشان نپذیرفتی». در همین حال از خواب بیدار شد و دید که خوب شده است. 📚 جرعه‌ای از دریا ؛ ج ۴ ص ۴۳ ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺بنده سیاه! ▫️استاد مجاهدی: 🔹در بررسی دیوان آیت الله به غزلی ده بیتی برخوردم که بیت آخرش این بود: ▪️گرچه سیه رو شدم، غلام توهستم ▪️خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد؟ 🔸نمی دانستم مخاطب این ابیات کدام یک از حضرات معصومین (ع) است، لذا به آیت الله کشمیری مراجعه کردم. ایشان با شنیدن ابیات بسیار منقلب شدند و فرمودند: 🌀«خودم شاهد بودم که ایشان هر روز برای نماز صبح به حرم مشرف می شدند و بعد از نماز رو به ضریح (ع) هزار بار سوره قدر می خواندند و با اشک و حال خطاب به حضرت عرض می کردند: ▫️گر چه سیه روشدم، غلام تو هستم ▫️خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد؟! 📚کتاب رستگاران، علی قاسمی، صفحه ۱۰۱. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺به قربان نام مبارکت! 🔹آیت الله به خاندان ولایت ارادت خاصی داشت. همیشه نام آنها را با عظمت یاد می نمودند. گاهی جملاتی از زیارت جامعه کبیره را که درباره ولایت است، می خواندند؛ چه خواندنی و ترجمه می کردند و توضیح می دادند. به این زیارت خیلی علاقمند بود. 🔸 در بین ائمه هدى نسبت به مولی الموالی (ع) توجه بیشتری داشتند. در اذان و اقامه به «اشهد ان علیاً ولی الله» که می رسیدند، خیلی از اوقات در همان اطاقی که تنها بودند، با یک لحن جان سوزی می گفتند: «به قربان نام مبارکت»، این جمله را چنان باحال عجیبی بیان می نمودند که دل انسان می ریخت. 🌀 همچنین در بین روایات به روایاتی که از حضرت علی (ع) نقل شده عنایت خاصی داشت و اغلب روایاتی که حفظ بودند مروی از آن حضرت بود. 🌱گاهی اشعاری را در مدح حضرت زمزمه میکردند. مثل این شعر: ▫️إنَّمَا المُصْطَفى مدينةُ عِلْمٍ ▫️وَهُوَ البَابُ مَنْ أَتاه آناها ▪️ائمة حق حُجَّةٌ بعد حُجَةٍ ▪️وَعِدَّتُهُمْ اثنان بَعْدَ هُمَا عَشْرٌ ▫️وَ قَدْ فَرَضَ البارى عَلَى النَّاسِ ▫️وُدَّهُمْ فَحُبُّهُمْ دِينٌ وَ بُغْضُهُمْ كُفْرٌ 🪴همانا درگاه نبی اکرم (ص) شهر علم است و علی (ع) درب این شهر است هر کس از این درب وارد شود به شهر داخل شده است. آنان پیشوایان حقند، حجت بعد از حجت اند و تعدادشان دوازده نور بالا می باشد. خداوند واجب نمود به مردم دوستی آنان را. دوستی آنها دین و دشمنی آنها کفر است. 📚یادنامه آية الله حاج شیخ محمدهادی تالهی همدانی، صفحه ۴۵-۴۷. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama