#زیارتامامحسنعسکری علیه السلام درروز پنجشنبه و #صلواتبرایشان
🔹خواندن این زیارت و عرض ارادت به پدر بزرگوار #امام_زمان علیه السلام فقط یک دقیقه زمان میبرد.
@sisadodelltangnafar
#پنجشنبههاویادشهدا
🍂بی عشق پلید می شوی باور کن...
با عشق سعید می شوی باور کن
🍂خـود را که شبیه شهـدا گردانی...
یک روز شهید می شوی باور کن
🍃 باز پنجشنبه و یاد شهدا با صلوات🍃
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @sisadodelltangnafar
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
#میلاد_امام_علی علیه السلام
🌸سجده و اشک و استغاثه علی
🌱شرف و عزت و حماسه علی
🌸هر چه خوبی که آفريده خدا
🌱همه يک جا شده خلاصه؛ علی
🔸باعرض سلام و تبریک و تهنیت به مناسبت میلاد با سعادت مولی الموحدین اميرالمؤمنين علیه السلام خدمت شما همراهان مهدوی؛
🔸به مناسبت این روز ختم صلواتی هدیه به ایشان و به نیت سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان حضرت صاحب الزمان عجلالله برگزار خواهیم کرد.
مثل همیشه با نفس های گرمتون همراهی بفرمائید.🌹
آقا امیرالمومنین علیه السلام آمین گوی دعاهایتان باشند ان شاءالله.
لطفا تعداد صلواتهای خودتون رو در ربات زیر وارد کنید👇👇👇
https://EitaaBot.ir/counter/8uv5
با تشکر از همراهی شما بزرگواران🌹🙏
#اللهمعجللولیکالفرج
30.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آقا روزتون مبارک!
🔹️حال و احوال صمیمی رهبر انقلاب با دختران شهدا پیش از آغاز برنامه جشن تکلیف و تبریک عید توسط یک فرزند شهید به حضرت آیتالله خامنهای
🔹️پنجره متفاوتی به جشن تکلیف دختران با حضور رهبر انقلاب که سال گذشته در شب ۱۳ رجب برگزار شد.
#روز_پدر
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@sisadodelltangnafar
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
سیصدودلتنگ نفر💔
🔵#داستان_ظهور ۸ 💠صدای شیطان به گوش میرسد... 🔹مدّتی است مردم دنیا صدای جبرئیل و ندای او را شنیده
#داستان_ظهور ۹
💠لشکری که در دل زمین فرو میرود ...
🔹امشب، شب چهاردهم «مُحرّم» است و آسمان شهر مکه مهتابی است.
چهار شب از ظهور امام زمان میگذرد و در شهر مکّه آرامش برقرار است، البته همچنان بیرون شهر سپاه سفیانی مستقر شده و شهر را در محاصره دارند.
سپاه سفیانی هراس دارد که وارد شهر شود و با لشکر امام بجنگد.
آنها منتظرند تا نیروی کمکی از مدینه برسد تا بتوانند به جنگ امام بروند.
امشب، سیصد هزار نفر از سربازان سفیانی از مدینه به سوی مکّه حرکت میکنند.
سفیانی به آنان دستور داده تا شهر مکّه را تصرّف و کعبه را خراب کنند و امام را به قتل برسانند. این نقشه شوم سفیانی است.
🔹به راستی، امام زمان که فقط سیصد و سیزده سرباز دارد، چگونه میخواهد در مقابل لشکری با بیش از سیصد هزار سرباز مقابله کند؟
من میدانم که خدا هرگز ولیّ خود را تنها نمی گذارد.
سپاه سفیانی از مدینه به سمت مکّه حرکت میکند و بعد از اینکه از مدینه خارج شد در سرزمین «بَیْدا» مستقر میشود.
🔹می دانید «بَیْدا» کجا است؟
حدود پانزده کیلومتر در جاده «مدینه» به سوی «مکّه» که پیش بروی به سرزمین «بَیْدا» میرسی.
پاسی از شب میگذرد...
آن مرد کیست که سراسیمه به این سمت میآید؟
نگاه کن! ظاهرش نشان میدهد که اهل مکّه نیست. او از راهی دور آمده است.
آن مرد سراغ امام را میگیرد، گویا کار مهمّی با آن حضرت دارد.
یاران امام، آن مرد را خدمت امام میآورند.
آن مرد میگوید: «ای سرورم! من مأموریّت دارم تا به شما مژده بزرگی بدهم، یکی از فرشتگان الهی به من فرمان داد تا پیش شما بیایم».
🔹من که از ماجرا خبر ندارم، از شنیدن این سخن تعجّب میکنم. چگونه است که این مرد ادّعا میکند فرشتگان را دیده است؟
امام که به همه چیز آگاهی دارد، میگوید: «حکایت خود و برادرت را تعریف کن ».
آن مرد رو به امام میکند و چنین میگوید: «من آمدهام تا بشارت دهم که سپاه سفیانی نابود شد. من و برادرم از سربازان سفیانی بودیم و به دستور سفیانی برای تصرّف مکّه حرکت کردیم.
وقتی به سرزمین بَیْدا رسیدیم، هوا تاریک شده بود، برای همین، در آن صحرا منزل کردیم. ناگهان فریادی بلند در آن بیابان پیچید: ای صحرای بَیْدا! این قوم ستمگر را در خود فرو ببر!».
آن مرد سخن خود را چنین ادامه میدهد: «سپش من با چشم خود دیدم که زمین شکافته شد و تمام سپاه را در خود فرو برد. فقط من و برادرم باقی ماندیم و هیچ اثری از آن سپاه بزرگ باقی نماند. من وبرادرم مات و مبهوت مانده بودیم.
ناگهان فرشته ای را دیدم که برادرم را صدا زد و گفت: اکنون به سوی سفیانی برو و به او خبر ده که سپاهش در دل زمین فرو رفت. بعد از آن رو به من کرد و گفت: به مکّه برو و امام زمان را به نابودی دشمنانش بشارت ده و توبه کن».
🔹حالا دیگر خیلی چیزها برای من روشن شده است.
آری خداوند به وعده خود وفا نمود و دشمنان امام زمان را نابود کرد.
آن مرد که از کرده خود پشیمان است، وقتی مهربانی امام را میبیند توبه میکند و توبه اش قبول میشود.
آیا میدانی آن فرشته ای که با این مرد سخن گفت که بود؟
آن فریادی که درصحرای «بَیْدا» بلند شد چه بود؟
او جبرئیل بود که به امر خدا به یاری لشکر حق آمده بود تا سپاه طاغوت را نابود کند.
سپاه سفیانی که میخواست کعبه را خراب کرده و با امام زمان بجنگد به عذاب خدا گرفتار شده و در دل زمین فرو رفته است.
خبر نابودی سپاه سفیانی به سرعت در همه جا پخش میشود. گروهی از آنها که از ماهها قبل، مکّه را محاصره کرده بودند، با شنیدن این خبر فرار میکنند.
سفیانی که در شهر کوفه است با شنیدن این خبر، ترس تمام وجودش را فرا میگیرد و فکر حمله به مکّه را از سر خود بیرون میکند.
🔰ادامه دارد...
✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@sisadodelltangnafar
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تا_همیشه_سلام
▫️من مؤمنم به آمدنت،
و تو میآیی،
میآیی از دلِ همهی امیدها و چشمانتظاریها...
سلام بر تو و بر روز آمدنت!
✨ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ
❤️ روز نهم چلّه زیارت آل یس به نیّت فرج (پنجشنبه)
⏳ ۳۱ روز مانده به نیمه شعبان
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@sisadodelltangnafar
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
♨️از فرزندت مهدی بخواه...
🔹مرحوم حضرت آیتالله العظمی میلانی میفرمودند:
دو برادر تبریزی که سیّد بودند و یکی از آنها روحانی و دیگری بازاری بود، هر دو مُستطیع شده و امکان تشرّف به مکّه و زیارت خانۀ خدا برایشان فراهم گردید.
برادر کاسب و بازاری به برادر روحانی خود پیشنهاد داد و گفت: به خواستِ خداوند، باید امسال به زیارت خانۀ خدا برویم و حج بگزاریم!
🔹برادر روحانی در پاسخ گفت: من امسال آمادگی و فرصت ندارم، از سوی دیگر مُحرّم نزدیک است و به مجالس متعدّدی دعوت شدهام، شما امسال خود به تنهایی برو، من انشاءالله سال دیگر مشرّف خواهم شد.
🔹برادر بازاری هر چه اصرار کرد، سودی نبخشید. به ناچار خود به تنهایی عازم زیارت شد و اعمال و مناسکش را انجام داد و بازگشت.
🔹امّا از برادر روحانی بشنوید، او متأسّفانه پس از چند ماه به دلیل حادثهای از دنیا رفت و فریضۀ حج به گردن او ماند.
برادر بازاری از این پیشامد و از سستی و اهمال برادر خود خیلی ناراحت و نگران بود و همواره در این اندیشه بود که آیا او به واسطۀ برخی از کارهای نیکش مورد بخشایش قرار گرفته یا اینکه اکنون در برزخ گرفتار است؟!
🔹تا اینکه شبی برادر متوفّای خود را در خواب دید که در باغی زیبا، وضعیّتی دلخواه و فضایی دلگشا زندگی میکند و پیش از آنکه از او چیزی بپرسد، برادر روحانی گفت: نگران من نباش، من از نجاتیافتگانم!
🔹برادرِ بازاری میپرسد: چگونه نجات یافتی و مورد لطف واقع شدی؟!
و او پاسخ میدهد:
پس از مرگ، مرا به پای حساب بُرده و به جُرم ترکِ فریضۀ حج در مکانی مُتعفّن و تاریک زندانی کردند. در آن فضایِ وحشتناک، زیر فشار عذابهای دردآوری بودم تا اینکه دستِ توسّل به دامان مادرم، حضرت زهرا سلام الله علیها ، زدم و ناامیدانه عرضه داشتم: مادر جان! درست است که من فریضۀ حج را ـ غیر عمدی ـ ترک کردهام، امّا عمری از حسین عزیزت سخن گفتهام. شما از خدا بخواه که مرا ببخشاید و از این گرفتاری نجات دهد!
🔹این توسّل، کارساز افتاد و پس از آن بود که درِ زندان گشوده شد و گفتند: آماده شو! مادرت، حضرت زهرا سلام الله علیها تو را خواسته است!
مرا نزد مادرم بردند و آن حضرت، از امیرمؤمنان صلوات الله علیه درخواست کرد که مرا ببخشاید و نجاتم را از خدا بخواهد.
🔹امیرمؤمنان سلام الله علیه در پاسخ فرمودند: «دختر گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله ! این شخص بارها روی منبر به مردم میگفت: در روایت آمده: اگر کسی فریضۀ حج را در صورت امکان و توان، ترک کند، هنگام مرگ به او گفته میشود: یهودی یا نصرانی بمیر! و اینک خودش این فریضه را ترک کرده است، من چه کنم؟!»
مادرم فرمود: «او به من توسّل جسته، راهی برای نجات او بیابید!»
🔹در این هنگام امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «تنها یک راه به نظر میرسد و آن اینکه از فرزندت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بخواه که امسال به نیابتِ او حج کند!»
مادرم از فرزند عزیزش، حضرت مهدی صلوات الله علیه خواست و آن بزرگوار پذیرفت و من نجات یافتم و اکنون در این باغ زیبا که میبینی، هستم!
📚 کرامات الصّالحین، محمّد شریف رازی، ص 257 ـ 258.
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@sisadodelltangnafar
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛