4_5805345889132217568.mp3
5.02M
🙏محرم راز به جز عاشق صادق نبود...
🔺 #داستان_تشرف شیخ مرتضی انصاری به محضر امام عصر علیه السلام.
#تشرفات
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
#صادرات_واردات_دهان❗️
🍃علامه حسن زاده آملی : دهان بابالله است ، صادرات و وارداتش را کنترل کنید ، دهان گوش جان است ، انسان دو دهان دارد یکی گوش که دهان روح او است و دیگری دهان که دهان تن او است. این دو دهان خیلی محترم اند. انسان باید خیلی مواظب آنها باشد. یعنی باید صادرات و واردات اینها را خیلی مراقب باشد. آنهاییکه هرزه خوراک میشوند ، هرزه کار شده و کسانی که هرزه شنو میشوند، هرزه گو میشوند.
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️آیا ما مشتاق ظهوریم؟!
⭕️سهل بن حسن که یکی ازمحبین امام صادق(ع)است ازآن حضرت میپرسد:
چرا #قیام نمی کنید؟! (بحارالانوار: ج۴۷)
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
📌چرا نماز صبح ما قضا میشود؟
🔑راه درمان آن چیست؟
قضا شدن نماز صبح ، معلول علت هاي مختلفي مي باشد مهمترين عامل آن اين است كه انسان فراموش كرده است هدف خلقت او چيست و دين و عبادت چه نقشي در رسيدن به اين هدف دارد.
آيا در مواقعي كه قرار است صبح زود از خواب بلند شويد نيز نمي توانيد از خواب بلند شويد؟ مانند مواقعي كه براي رفتن به كوه و گردش با دوستان خود صبح زود برنامه ريزي نموده ايد ؟يا مثلا امتحان داريد!؟
آيا تاكنون فكر كرده ايد چرا وقتي با دوستتان قرار داريد، فوراً بيدار مي شويد و چه بسا بدون كوك كردن ساعت و از مدتها قبل از ساعت قرار، خود به خود بيدار مي شويد و هيچ چيزي مانع بيدار شدن شما نمي شود، اما هنگامي كه مي خواهيد نماز بخوانيد و با خدا صحبت كنيد و قرار ملاقات با خدا داريد، اينطور نيست و هر كاري مي كنيد بيدار نمي شويد و اگر بيدار شويد، دوباره مي خوابيد؟ اما مشكل چيست؟
مشكل اين است كه
به قراري كه با دوستمان داريم بيشتر معرفت و ايمان داريم و رابطه با دوستان را بيشتر دوست داريم تا نسبت به خداوند. مشكل در ضعف ايمان است.
نمي دانيم خدا چيست و چه خاصيتي براي ما دارد. وقتي ياد دوست را در ذهن خود كوك مي كنيم، بدون ساعت بيدار مي شويم، ولي وقتي ياد خدا را در خود كوك مي كنيم، نمي توانيم بيدار شويم. اين يك مشكل فني ايماني است.
تمام كساني كه صبح بيدار مي شوند تنها به وسیله ی ساعت بيدار نمي شوند.. ساعت كمك مي كند، ولي ساعت به انسان انگيزه نمي دهد. اگر مي خواهيد صبح بيدار شويد، اول بايد عشق خدا را در خودتان كوك كنيد 💚..
🌴🏴زمین و آسمان ای شیعه در حزن و غم است امشب
🌴🏴همه اوضاع عالم زین مصیبت در هم است امشب
🌴🏴امام پنجمین شد کشته از زهر هشام دون
🌴🏴مدینه غم سرا از این غم و زین ماتم است امشب
🏴شهادت مظلومانه پنجمین ستاره آسمان امامت، شکافنده علوم نبوی و علوی، حضرت ابو جعفر #امام_محمد_باقر علیه السلام بر شیعیان و محبین و پویندگان راه حقیقت تسلیت باد.
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
✨﷽✨
✅به چشمانمان باید شک کنیم...
✍«ابوبصیر» میگوید: با امام باقر به مسجد مدینه وارد شدیم. مردم در رفت و آمد بودند. امام به من فرمود: «از مردم بپرس آیا مرا می بینند؟» از هر که پرسیدم آیا ابوجعفر را دیده ای؟ پاسخ منفی شنیدم، در حالیکه امام در کنار من ایستاده بود.
در این هنگام یکی از دوستان حقیقی آن حضرت «ابوهارون» که نابینا بود به مسجد آمد. امام فرمود: «از او نیز بپرس.» از ابوهارون پرسیدم: آیا ابوجعفر را دیدی؟ فورا پاسخ داد: مگر کنار تو نایستاده است؟ گفتم: از کجا دریافتی؟ گفت: چگونه ندانم در حالیکه او نور درخشنده ای است.
📚 بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۴۳؛
🔺 و اما...
چرا چشمان ما نمیبیند اماممان را؟ چرا گوشهای ما نمیشنوند صدای (هل من ناصر) او را؟ فقط بگذریم و گذر کنیم از سالهای عمرمان و او را نبینیم جز این انتظاری نمیرود...
✨شهادت امام باقر (ع) تسلیت باد✨
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
# علل #سقوط_جامعه_انساني
🍀 امام علی علیه السلام:
خدا شما را رحمت كند،
بدانيد كه همانا شما در روزگاري هستيد كه
🔶 گوينده حق اندك
🔶 و زبان از راستگويي عاجز
🔶 و حق طلبان بي ارزشند
🔶 مردم گرفتار گناه
🔶 و به سازشكاري هم داستانند
🔶 جوانشان بداخلاق
🔶 و پيرانشان گناهكار
🔶 و عالمشان دورو
🔶 و نزديكشان سودجويند
🔶 نه خردسالانشان بزرگان را حرمت مي نهند و نه توانگرانشان دست مستمندان را مي گيرند.
⚛خطبه ٢٣٣نهج البلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢آیهای که امام باقر علیه السلام آن را #امیدوارکنندهترین_آیه قرآن نامیدند
🗣حجت الاسلام عالی
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
✅امام رضا(علیهالسلام):
✨مَن أَصََرَّ عَلیالمَعاصی و طَلبَ العَفوَ مِن رَبِّهِ وَ لَم یَتُبْ فَقَدِ اسْتَهزَأَ بِنَفسِهِ!✨
کسی که بر ارتکاب #گناه پافشاری میکند و از آن دستبردار نیست
و (در عین حال) از خدای خود طلب عفو و بخشش ( #استغفار) میکند در حقیقت خود را مسخره کرده است!
📙مواعظ عددیّه، ص ۲۰۰
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹چهارده قرن پس از آمدنت ای خورشید
ماه از برکه چشمه چشم تو وضو می گیرد🔹
🔸حیدری دیگری از راه می آید
بی شک جهان روشنی از طلعت او می گیرد🔸
السلام علیک یا صاحب الزمان
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر #قسمت_61 مودب روی صندلی نشسته بود و منتظر بود اون خانم که همه خاله سیما صداش
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر
#قسمت_62
یاد اتاق خانم فدایی زاده افتاد، احساس کرد تمام بدنش از عرق خیس شده، احساس چندش آوری داشت از تصور
وقتی شیدا که رو اونجور مغرور و از خود راضی پشت میز رئیس میدید و خودش که مثل یک کارمند مفلوک بدبخت
جلوش ایستاده بود. چقدر دلش میخواست همون لحظه برگه استعفاشو پرت کنه تو صورت شیدا و بگه برو به درک
.... اما نمیشد، کاری که براش این همه زحمت کشیده بود رو نمی تونست به همین راحتی ول کنه و بره، اون هم حالا
که تلاشهای چندین سالش داشت جواب میداد، تازه اگر هم این کار رو میکرد، دیگه میخواست چه کاری پیدا کنه، از
چه راهی پول در بیاره، مگه به همین راحتی میتونست با همین حقوق و مزایایی که اینجا میگیره جای دیگه ای کار
پیدا کنه، پس باید چیکار میکرد، بین درخواست شیدا و کارش کدوم رو باید انتخاب میکرد؟ یک لحظه به ذهنش
اومد چی میشد که شیدا رو دوباره صیغه کنه، مگه خود شیدا اینجوری نمی خواست؟ مگه فاطمه بهش اجازه نداده بود
از راه حلال هر کاری که میخواست بکنه، مگه یک بار دیگه این کار رو نکرده بود، خوب این بارم روش، شیدا هم که
قول داده بود هیچ کس چیزی نفهمه، پس چه مانعی میتونست وجود داشته باشه؟
توی همین افکار بود که موبایلش زنگ زد، بی حوصله گوشی رو برداشت و گفت: بله.
صدای شاد و پر انرژی فاطمه بود که از اون ور خط می اومد: سلام آقا، خسته نباشی. کجایی؟ دیر کردی؟
-سلام، تو راهم دارم میام.
-زودتر بیا که بدون تو ناهار نمیچسبه، داری میای اگه سختت نیست، ماستم بخر.
-باشه، امر دیگه ای نیست؟
-عرضی نیست قربان، تا اینجا میای مراقب خودت باش
بعد هم خیلی شیرین خندید و خداحافظی کرد.
با قطع شدن تلفن فاطمه چراغ هم سبز شد، سهیل با خودش فکر کرد، فاطمه کجا و شیدا کجا، با یاد آوری فاطمه
دلش یک جوری شد، حسی به اسم عذاب وجدان. چیزی که مطمئن بود این بود که از شیدا متنفره، چراشم
میدونست، دختری که حاضر بود به خاطر به دست آوردن یک مرد حتی آبروی خودش رو بر باد بده چه جذابیتی
می تونه داشته باشه، ذات یک زن خواستن نیست، خواسته شدنه و زنی که به زور بخواد خواسته بشه، هیچ جذابیتی
برای سهیل نداشت. اما الان موقعیتی نیست که بخواد با احساسش تصمیم بگیره، قرار نبود عاشق شیدا باشه، قرار بود
فقط ...
با خودش فکر کرد فقط چی؟ سهیل قراره چی باشه؟ یک غلام حلقه به گوش برای فرمایشات شیدا؟ قرار بود توی
زندگی شیدا چی باشه؟ همسرش؟!!! .... نه، قطعا اینو نمی خواست، اون فقط همسر یک نفر بود... زمانی شیدا رو به
خاطر یک هوس در آغوش گرفته بود، اما حالا هیچ دلیلی وجود نداشت، نه اون هوس، نه عشق ... اما منفعتش چی؟
به خاطر منفعتش می تونست همچین کاری کنه؟ یک بار به خاطر هوسش این کار رو کرد، حالا چرا به خاطر
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯