✅ ارزش #آبرو
✍ حضرت اميرالمؤمنين علی علیه السلام مقدار "پنج بار شتر" خرما براى شخصى #آبرومند که از كسى تقاضاى كمك نمى كرد فرستادند. یک نفر که در آن جا حضور داشت به امیرالمؤمنین گفت : "آن مرد كه تقاضاى كمك نكرد ، چرا براى او خرما فرستادید ؟ يك بار شتر هم براى او كافى بود!"
امام علی (ع) به او فرمودند:
"خداوند امثال تو را در جامعه ما زياد نكند ! من می بخشم و تو #بخل مى ورزى!؟ اگر من آن چه را كه مورد حاجت او است ، پس از درخواست کردن بدهم ، چيزى به او نداده ام ؛ بلكه قيمت آبرویش را به او داده ام ؛ زيرا اگر #صبر كنم تا از من درخواست كند، در حقيقت او را وادار كرده ام كه آبرويش را به من بدهد."
📗 وسائل الشيعة ، ج۲ ، ص۱۱۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توبه کنندگان وگناه کاران پشیمان گوش بدهند...
#امید
کلیپ های👇
مذهبی اجتماعی آموزشی و...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
نوش دل و جونتون بحق #صلوات بر محمد و آل محمد💝
🕊اللهم_صل_علی_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
✅توصیه امام علی (ع) نسبت به صبر دربرابر حرف مردم
🍂حضرت امیر علیهالسلام بعد از توصیه فرزند خود به بیاعتنایی نسبت به حرف مردم، میفرماید:
🍂تو چه توقعی از مردم داری؟!
مردم اینگونهاند که؛
🍃اگر تو انسان عالمی باشی، به تو حسد میبرند و برای اینکه تو را از چشم دیگران بیاندازند، درصدد عیبجویی و خردهگیری از تو برمیآیند.
🍃 اگر مطلبی را ندانی و بخواهی از دیگران استفاده کنی، همّت ندارند که تو را راهنمایی و ارشاد کنند.
🍃 اگر به دنبال دقایق و ظرایف علمی باشی، طعنه میزنند که آدم بیکاری است که در پی چنین مسایلی است؛
🍃 اگر طلب علم را رها کنی، تو را کودن و کماستعداد میخوانند.
🍃 اگر نسبت به انجام عبادات اهتمام داشته باشی، میگویند: این، آدمِ ظاهرساز و ریاکاری است.
🍃اگر سکوت پیشه کنی، میگویند: لال است؛
🍃 و اگر صحبت کنی، میگویند: چه قدر پرحرف است.
🍃 اگر پول خرج کنی، میگویند: آدم ولخرجی است،
🍃 اگر اقتصاد داشته باشی، تو را بخیل مینامند.
🍃 اگر به پولشان نیاز داشته باشی و از آنها درخواست کمک کنی، رابطهشان را با تو قطع میکنند؛
🍃 اگر نسبت به آنها بیاعتنا باشی، حتی ممکن است تو را کافر و خارج از دین معرفی کنند!
آری مردم اینچنیناند.
📚 بحارالانوار
🔰🔰🔰🔰
13.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انیمیشن دیدنی #أمیر_الزمان با صدای باسمکربلایی
⁉️ پاسخی به سوالات کودکان و نوجوانان در مورد امام زمان(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥« عدالت، گمشدهی آخرالزمان »
🔺 قبل ظهور دنیا زشت میشه...
👤استاد #رائفی_پور
⚜ ذکر صالحین ⚜
#حکایت
چوپانی گوسفندان را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان طوفان سختی در گرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد شاخهای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف میبرد. دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند. مستاصل شد و صوتش را رو به بالا کرد و گفت: «ای خدا گلهام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.»
قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قویتری دست زد و جای پایی پیدا كرد و خود را محكم گرفت. گفت: «ای خدا راضی نمیشوی كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو میدهم و نصفی هم برای خودم.»
قدری پایینتر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت: «ای خدا نصف گله را چطور نگهداری میكنی؟ آنها را خودم نگهداری میكنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو میدهم.»
وقتی كمی پایینتر آمد گفت: «بالاخره چوپان هم كه بیمزد نمیشود. كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.»
وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به آسمان کرد و گفت: «چه كشكی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یك غلطی كردیم. غلط زیادی كه جریمه ندارد.»
در زندگی شما چند بار این حکایت پیش آمده است؟!
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
قسمت 103 رمان سجاده صبر🌺🍃 در تمام مدتی که سهیل این حرفها رو میزد تمام حواسش به دستهای فاطمه بود تا ب
قسمت #104رمان سجاده صبر 🌹🍃
سهیل نگاهی به فاطمه کرد، نفس عمیقی کشید و چشمهاش رو بست...
نمیدونست چرا، اما آروم تر شده بود، خیلی آروم تر از چند دقیقه پیش که وارد خونه شده بود، خیلی خیلی آروم
تر... تا چند دقیقه قبل احساس میکرد دنیا تیره و تار شده و اون تبدیل به یک ورشکسته مفلوک شده، اما االن
احساس آرامش میکرد، احساس میکرد همه چیز حل میشه ... گرچه هنوز اون اخم عمیق از صورتش بیرون نرفته
بود و هنوز هم دغدغه آینده زندگیش اعصابش رو بهم میریخت، اما اطمینانی که قلبش رو تسکین میداد کمکش
کرد تا به خواب سنگینی فرو بره.
وقتی از خانم سهرابی شنید که شیدا مدارکی دال بر اختالس و رشوه سهیل توی پروژه پارک رو به آقای جبلی نشون
داده و آقای جبلی هم ناچارا اونها رو به وکیل شرکت داده تا پیگیری کنند، تمام تنش یخ کرد، باید کاری میکرد،
فورا به کامران که وکیل دادگستری بود زنگ زد و ماجرا رو براش تعریف کرد، خانم سهرابی قبل از فرستادن اون
مدارک به وکیل شرکت همش رو اسکن کرده بود و برای سهیل فرستاده بود، سهیل هم اون عکسها رو گرفت و
رفت پیش کامران:
-این مدارک رو از کجا گیر آوردی؟
سهیل مضطرب گفت: منشی شرکت واسم فرستاده
-عجیبه! چقدر منشی وفاداری بوده! البته فقط به تو ...
-بس کن کامران، نظرتو در مورد مدارک بگو
-این مدارک می تونه دخلت رو بیاره
-یعنی چی؟
-یعنی کسی با داشتن این مدارک میتونه زندگیتو نابود کنه ... چند روز نرو خونه و بیا خونه ما، مطمئنا حکم جلبت رو
گرفتند.
سهیل دستی به موهاش کشید و گفت: همه این مدارک ساختگیه و یک پاپوشه... لعنت به اون زن ...
کامران که با شنیدن اسم زن گوشاش تیز شده بود گفت: کدوم زن؟
-هیچی بابا، هیچی
-سهیل من اگه همه چیزو ندونم نمیتونم کمکت کنم
-یک زن مدیر عامل شرکتمونه که با من بده و می خواست هر جور شده بدبختم کنه که داره موفق میشه.
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
#حدیث
❤️امام حسین علیه السلام :
🍃همانا من مرگ را جز سعادت
نمی بینم و زندگی در کنار ظالمان
را جز ننگ و عار نمی دانم🍃
📚بحار، ص ۱۹۲
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله💚
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯