﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🌾🌸🌾🌺🌾🌸🌾🌺
🌺🌾🌸🌾🌺
🌾🌸🌾
🌺🌾
#دلنوشته
🔴 زیبائیهای ظهور....
👌 حتی یک ظلم هم
در دوران ظهور نیست
مفضل از امام صادق سلام الله علیه روایت می کند:
✨وَ لَا يَكُونُ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ مُؤْذٍ، وَ لَا شَرٌّ، وَ لَا إِثْمٌ ، وَ لَا فَسَادٌ أَصْلًا، لِأَنَّ الدَّعْوَةَ سَمَاوِيَّةٌ، لَيْسَتْ بِأَرَضِيَّةٍ،
هنگامی که قائم روحی فداه قیام کند ...
👈 روی زمین، هیچ آزاردهنده ای ، هیچ شری، هیچ گناهی،و هیچ فسادی اصلا وجود نخواهد داشت.
زیرا دعوت، آسمانی است نه زمینی.
📚دلایل الامامه ص 463
✔️خدایا،توفیق درکِ حکومتِ
امام زمانمان ر ابه ماعنایت بفرما
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
🌹✨
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
✅ عشق ما به امام عشق نیست بازی است!!...
🔶استاد #علی_صفایی_حائری :
آنچه ما با نام عشق امام، با آن مأنوس شدهايم و به آن دل بستهايم، عشق نيست و اين نيازِ ادامه يافتن و حركت كردن نيست، كه نياز به سرگرم شدن و تنوع داشتن است.
آنچه ما در برابر امام داريم هنوز تا اين عشق فاصله دارد. ما از امام نه خودش و نه خودمان، كه خانه و زندگى را مىخواهيم و از او به جاى مغازه و بيل و كلنگ استفاده مىكنيم. ما بيشترها را فداى كمترها كردهايم. و اين است كه عشق نيست، بازى است. مثل بازى بچههايى است كه متكاها را زير پايشان مىگذارند، تا به عروسكهايشان برسند و همين كه رسيدند، فرار مىكنند.
سوداگرى است، مثل سوداگرىِ آن رند كه مىگفت حيف است كه انسان از غير امام چيزى بخواهد؛ در حالى كه 👈 حيف است از امام، غير از امام، چيزى بخواهيم.
ما از امام، امامت را مىخواهيم و اين عشق ماست و از او وسيله راه يافتن و جهت گرفتن مىسازيم و اين توسل ماست. جز اين عشق و توسل، ظلم است، جفاست.
امام وسيله است، براى چه؟ براى نان و آب و زن و فرزند؟! اينها كه وسيلههايى ديگر دارند.
او وسيله رسيدن است، جهت يافتن است، حركت كردن است. پس توسل به او، به كار گرفتن او در جايى است كه جايگاه اوست و در خور اوست. از او بايد حركت، جهت و هدايت گرفت. او را براى اين كارها گذاشتهاند.
📚 #تومی_آيى، ص 86
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
4_721038705925555168.mp3
3.42M
🎧 فایل صوتی
🎙واعظ: حاج آقا #حسینی قمی
🔖 نور مومنان در قیامت 🔖
🌹🍃🌹🍃
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
14.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 اگر ظهور را نزدیک ندانیم ...
➕پاسخ به یک شبهه در مورد امیدواری به نزدیک بودن ظهور
#تصویری
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
قسمت #117رمان سجاده صبر🌸🍃 تفاوتش توی این بود که این یکی ناتوانتر از بقیه بود ... از کجا معلوم اگه ف
قسمت #118رمان سجاده صبر
خودم هستم بفرمایید
-میتونم چند لحظه در خدمتتون باشم، باهاتون حرف دارم
-شما؟
-نادی هستم، سهیل نادی
محسن خشکش زده بود، نمیدونست باید راهش بده یا نه، چند لحظه سکوت کرد و بعد گفت: بفرمایید
دکمه آیفون رو که زد چند لحظه همون جا ایستاد و با خودش فکر کرد... این اینجا چیکار میکنه؟ ... حتما فهمیده من
می خوام به زنش کمک کنم ... نکنه اومده بالیی سر من بیاره؟ ... جراتش رو نداره ... حاال که خودش با پاهای
خودش اومده می دونم چجوری به حسابش برسم.
در رو که باز کرد با دیدن مردی توی یک لباس کهنه متعجب شد، سهیل که تعجب رو از چشماش خونده بود گفت:
تعجب نکنید، خودمم، فقط لباسم عوض شده.
بعد هم کالهش رو از سرش برداشت. محسن نگاهی به صورتش انداخت وخیلی خشک دعوتش کرد تو.
سهیل وقتی قدم به خونه محسن گذاشت کل خونه رو سرسرکی نگاهی کرد که ... ایستاد .... تمام تفکراتش ایستاد ...
همه چیز ... حتی قلبش ... اومده بود با محسن دعوا کنه ... اومده بود بزنه تو دهنش که چرا میخواد زندگیش رو
خراب کنه ... اومده بود بگه که مزاحم فاطمه نشه چون فاطمه اونو دوست داشت ... اومده بود بگه در موردش اشتباه
فکر میکنه و خودش هم عاشق فاطمه ست ... اما ... اون تابلو فرش ... منظره غروب ... تابلویی که هر روز فاطمه با
عشق مشغول بافتنش میشد ... روی دیوار خونه محسن ... فاطمه میگفت برای یک آدم خاصه ... پس محسن از نظر
فاطمه خاصه ... اشتباه کردم .....
بدون حرفی برگشت به سمت در و در خونه رو باز کرد، محسن که از رفتار سهیل تعجب کرده بود گفت: وایستا!
مگه نمی خواستی حرف بزنی
اما سهیل بدون هیچ حرفی کفشش رو پوشید و رفت.
محسن نگاهی به راه پله خالی کرد، در رو بست و به نقطه ای که سهیل خیره شده بود نگاه کرد، تابلو فرش فاطمه
بود ...حتما سهیل هم اونو دیده بود... نکنه فکر بدی در مورد فاطمه کنه... نکنه االن بره خونه و بالیی سرش بیاره ...
ترسیده بود ... موبایلش رو برداشت و شماره فاطمه رو گرفت ... اما فاطمه که شماره محسن رو دید گوشیش رو
خاموش کرد و پرتش کرد یک گوشه ...
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
Panahian-Clip-AsleEmtehaneMa.mp3
1.58M
🎵 پیامبر(ص)، اصل امتحان ما
#کلیپ_صوتی
💟 #زندگینامه_امام_زمان
♻️ #قسمت_اول
🌸امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم كنيه حضرت پيامبر اكرم(ص) است. در روايات آمده است كه شايسته نيست آن حضرت را با نام و كنيه، اسم ببرند تا آن گاه كه خداوند به ظهورش زمين را مزيّن و دولتش را ظاهر گرداند.
🌺 از القاب دیگر ایشان می توان به مهدى، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب الزمان، قائم و خلف صالح اشاره کرد
شيعيان در دوران غيبت صغرى ايشان را «ناحيه مقدسه» لقب داده بودند. در برخى منابع بيش از 180 لقب براى امام زمان(ع) بيان شده است.
💠وی یگانه فرزند امام عسکری علیه السلام یازدهمین امام شیعیان است. امام زمان حضرت مهدی (عج) در سحرگاه نیمه شعبان 255 ق در سامرّا چشم به جهان گشود و پس از پنج سال زندگی تحت سرپرستی پدر، و مادر بزرگوارشان نرجس خاتون، در سال 260 ق به دنبال شهادت حضرت عسکری علیه السلام ـ همچون حضرت عیسی علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام که در سنین کودکی عهده دار نبوّت شده بودند ـ در پنج سالگی منصب امامت شیعیان را عهده دار شدند. آن بزرگوار پس از سپری شدن دوران غیبت با تشکیل حکومت عدل جهانی احکام الهی را در سرتاسر زمین حاکمیت خواهد بخشید.
🍀آخرین امام شیعیان در پانزدهم ماه شعبان 255 ق، علی رغم مراقبت های ویژه مأموران حکومت عباسی، در خانه امام عسکری علیه السلام چشم به جهان گشودند. تولد مخفیانه آن حضرت بی شباهت به تولد حضرت موسی علیه السلام و حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام نیست. همان گونه که این دو پیامبر بزرگ الهی تحت شدیدترین تدابیر امنیتی فرعونیان و نمرودیان به اراده خداوند و به سلامت در کنار کاخ فرعون و نمرود متولّد شدند، حضرت مهدی(عج) نیز در حالی که جاسوسان و مأموران خلیفه عباسی تمام وقایع خانه امام یازدهم علیه السلام را زیر نظر داشتند، در کمال امنیت و بدون آن که دشمنان بویی ببرند، در سحرگاه روز جمعه نیمه شعبان قدم به جهان هستی گذاشتند.
🔰ادامه دارد........
❣اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ❣
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
قسمت #118رمان سجاده صبر خودم هستم بفرمایید -میتونم چند لحظه در خدمتتون باشم، باهاتون حرف دارم -شم
قسمت #119رمان سجاده صبر
تو نمیدونی کجاست؟ نکنه گرفته باشنش؟ سها تو رو خدا یک فکری بکن
-آخه این پسره کله خر کجا گذاشت رفت؟ مگه من بهت نگفتم نذار از خونه بره بیرون، زنگ زدی بهش؟
-گوشیش خاموشه، من خونه نبودم وقتی اومدم نبود
-ای بابا، بذار به کامران بگم ببینم چی میشه..
-خبرشو بهم بده... سها بدجوری دلم شور میزنه...
-نگران نباش ... پیداش میکنم
گوشی رو که قطع کرد باز هم قفسه سینش درد گرفته بود، فورا به سمت آشپزخونه رفت و یکی از قرصهایی که
دکتر براش تجویز کرده بود خورد تا کمی از دردش کمتر بشه ... یعنی از دیروز تا حاال سهیل کجا میتونه رفته باشه؟
... حتما طلبکارا گرفتنش و یک بالیی به سرش آوردن ... خدایا ... خودت نگهدارش باش ... صدای تلفن بلند شد،
فورا به سمتش رفت:
-بله؟
-سالم
-سهیل! تویی؟!! کجایی تو؟ دلم هزار راه رفت
سهیل چیزی نمیگفت، فاطمه که فکر کرده بود تلفن قطع شده گفت: الو، الو سهیل
-دارم گوش میدم. تموم شد؟
صدای خشک سهیل باعث شد تمام ذوق فاطمه از شنیدن صداش از بین بره، گفت:
-چیزی شده؟!
-وسایل خونه رو جمع کن، تا چند روز دیگه باید از اون خونه بریم. کارتون توی انباری هست، همه رو بسته بندی
کن، من پنج شنبه با کامیون میام.
بعد هم در حالی که صدای خشن و عصبیش رو باال میبرد گفت: نه می پرسی چرا و کجا، نه به کسی چیزی میگی، نه
توی این مدت پاتو از خونه میذاری بیرون، فهمیدی؟
فاطمه که از لحن حرف زدن سهیل تعجب کرده بود، با صدای آهسته ای گفت: سهیل
💢#زرنگ_باش_وهمه_کارهاتو_برای_خدا
#انجام_بده👌👌
🌹 #شهید مرتضی_مطهری
✍عابدان عارف که عبادتشان توام با حضور و خضوع و استغراق است بالاترین لذتها را از عبادت میبرند. در زبان دین از «طعم ایمان» و «حلاوت ایمان» یاد شده است. ایمان حلاوتی دارد فوق همه حلاوتها.
🍃لذت معنوی آنگاه مضاعف میشود که کارهایی از قبیل کسب علم، احسان، خدمت، موفقیت و پیروزی، از حس دینی ناشی گردد وبرای خدا انجام شود و در قلمرو «عبادت» قرار گیرد
📚استاد مطهری؛ انسان و ایمان، ص۴۳
Clip-Panahian-MesleMadar.mp3
2.68M
🎵مثل مادر
🔰با این نگاه برو حرم ...
#کلیپ_صوتی #امام_رضا