eitaa logo
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
10هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
34 فایل
فروشگاه صنایع دستی و سوغات سیستان 🔸با هدف ایجاد اشتغال و فروش محصولات خانواده های کم برخوردار روستاهای منطقه سیستان 📲آیدی جهت سفارش: @sistan 📦ارسال رایگان به تمام نقاط کشور📦 🔹زیر مجموعه مرکز نیکوکاری امام رضا(ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با مناجات کنیم تا قلب ما باز شود... 🌸الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج🌸
❤امام حسین علیه السلام: ✨پنج چیز است که در هر کسی نباشد، خیر زیادی در او نیست: عقل، دین، ادب، حیا، و خوشخویی 📗حیاه الامام الحسین(ع)ج۱،ص۱۸۱
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
قسمت #129 رمان سجاده صبر🌼🍀 خودت بر میگردی یا بمونم برسونمت خونه؟ -نه، یه ذره توی مدرسه شون وای میست
قسمت سجاده صبر🌸🍃 بعد ازاینکه به جلوی مدرسه رسیدند، سهیل از ماشین پیاده شد و علی رو در آغوش گرفت و گفت: میبینم که پسر بابا انقدر بزرگ شده که داره میره مدرسه. به جمع مردا خوش اومدی پهلوون. بعد هم دستش رو به سمت علی دراز کرد، علی دست پدرش رو گرفت و مقتدرانه لبخندی زد. سهیل هم دوباره علی رو بوسید و در حالی که راهیش میکرد گفت: ببینم چیکار میکنی ها! پسر من قوی ترین پسر دنیاست. علی که جلوتر از فاطمه راه میرفت دستی برای پدرش تکون داد و برخالف همه بچه هایی که دست مادراشون توی دستشون بود تنهایی وارد مدرسه شد. فاطمه لبخندی به سهیل زد و گفت: نکنه شامم نیایا. -باشه میام، مواظب خودت باش. بعد هم سوار ماشین شد و رفت. -امسال دومین سالیه که میخوایم عید رو تنها توی این شهر دور از خانواده هامون جشن بگیریم. سهیل در حالی که سعی داشت پرتقالی رو که روی باالترین شاخه درخت بود بکنه گفت: کو تا عید، هنوز دو ماه مونده. -آره، اما هر سال از همین موقعها مامان میومد کمکم تا گردگیری کنیم ... سهیل دلم واسه همه تنگ شده -عزیز دل سهیل، همین مهر بود که مامانت یک هفته اومد اینجا و موند، سها و کامرانم که دو هفته پیش اینجا بودن، مامان و بابای منم که هر روز زنگ میزنن، دلت واسه چی تنگ شده؟ فاطمه که تالش سهیل رو میدید گفت: نمیدونم دلم گرفته، تو که همش سر کاری، وقت سر خاروندنم نداری، منم که اینجا به جز چند تا دوست کسیو ندارم ... اصال نمیدونم ... دلم میخواد غرغر کنم سهیل با یک پرش بلند دستش به پرتقال رسید و محکم کندش و گفت: باالخره تونستم... بعد هم در حالی که پوستش میکند گفت: غر غر کن، هر چقدر دوست داری غرغر کن، من سر تا پا گوشم ... فاطمه چیزی نگفت و به حیاط خونشون نگاهی انداخت، سهیل که نصف پرتقال رو به سمت فاطمه دراز کرده بود گفت: راستی بهت گفتم اینجام یک صخره داره مثل همون صخره ای که توی شهر خودمون داریم؟ فاطمه پرتقال رو گرفت و توی دهنش گذاشت و گفت: نه، نگفته بودی. -چند روز پیش کشفش کردم، یک آدرس گرفته بودم از یک سری باغ که برم باهاشون صحبت کنم، توی مسیر همچین جایی رو دیدم، بی نظیر بود، باید یک بار ببرمت
🔴 📝در عصر ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به قدرى از آسمان به زمين نازل میشود كه شاخه از زيادى ميوه ! ⬅️برای تحقق چنین حکومت منحصر به فردی دعا کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محوریت همه چیز باید امام زمان باشه 🎥 کلیپ استاد رائفی پور ‌‌بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
✨﷽✨ ✅واسه امام زمانت چی کار کردی؟ ✍حواسمون باشه، حواستون باشه؛ من و شما مسئولیم؛ به خدا قسم باید جواب بدیم در مورد حق امامِ وقت؛ یعنی اون دنیا جلومونو می گیرن، می گن واسه امام زمانت چی کار کردی؟ -در مورد حق امام زمان -حق مالیش که تو جیبمونه -حق زمانی که چقد وقت می ذاریم برای ایشون، برای شناخت ایشون، معرفت ایشون -حقی که در مورد شیعیان امام داریم -ناظر بدونیم خدا رو بر خودمون شیشه ی رفلکس دیدی؟ خدا می بینه؛ امام زمان می بینه؛ امیدش به من و توئه؛ مگه کل زمین ۷ میلیاردی چندتا شیعه داره؟ میبینه و میگه ای وای، اینم خراب کرد؟! این که قول داده بود؟ سبک زندگیتو درست کن؛ خدا داره می بینه... 👤 استاد رائفی پور 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌸🌸🌸🌸 ✅ضرورت شناخت امام زمان(عج)☀️ 🌸 امام حسین در جمع اصحاب فرمودند: ✨ای مردم، خداوند بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند ❎ هنگامیکه او را شناختند عبادتش کنند وقتی او را عبادت کردند به برکت این عبادت، از عبادت غیر او بی نیاز شوند🚫 مردی پرسید: شناخت خدا چیست❓ 🌸حضرت فرمودند: ✅این است که اهل هر زمانی امامی را که باید از او فرمان ببرند، بشناسند 📚 بحارالانوار، ج۲۳ ، ص ۸۳ 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَــرج
💟 :💟 خدایا دوستت دارم و برای رسیدن به تو لحظه شماری میکنم. خدایا نماز، برای من عمل طاقت فرسایی که از سر اجبار بخونم نیست😊 🌷خدایا، قدر نعمتی که به من دادی و اجازه دادی من کوچک، در برابر عظمت تو بایستم و سخن بگویم را میدانم. 🌹خدایا، برایم همیشه مهم بودی و هستی. 🌸خدایا، دوست ندارم شیطان برای لحظه ای من را از تو دور کند و موعدمان را به تاخیر اندازد. خدایا همانطور که دوست دارم تو زود مرا اجابت کنی و پاسخم دهی، من نیز به ندای حی علی الصلاه تو زود پاسخ دهم. بروم سمت سجاده ام......😍 🌹 💐 نمازاول وقت💐 ❤️❤️❤️
‍ ⭐️ای احمدیان به نام احمد صلوات هر دم به هزار ساعت از دم صلوات 💫از نور محمدی دلم مسرورست پیوسته بگو تو بر محمد صلوات 🌷اللهم صل علی محمد وآل محمد🌷 ✨پویش صلوات میلیونی به مناسبت میلاد پیامبر رحمت(ص) جهت تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان(عج) 🍃🌹🍃🌹 @vaezin_313
“امین” و “امن” و “مومن” آنقَدَر دنیا خطابت کرد خدا طاقت نیاورد و سرانجام انتخابت کرد برای هر سری از روشنایت سایه بان می خواست که شب را پیش پایت سر برید و آفتابت کرد... حجازِ وحشیِ زیبا ندیده دل به حسن ات باخت؛ که بت ها را شکست و قبله ی دلها حسابت کرد خدا از چشم زخم مردمان ترسید پس یک شب تو را تا آسمان ها برد و مثل ماه قابت کرد؛ تو را از آسمان بارید مثل عشق بر دنیا زمین را تشنه دید و در دل هر قطره آبت کرد دوای درد دین و درد دنیا ، درد بی دردی حضورت دردهای مرگ را حتی طبابت کرد تو را از دورها هم می شود آموخت ای خورشید! زمین گیرانه حتی با تو احساس قرابت کرد که از این فاصله ، این سال های دوریِ نوری همیشه پرتو مهرت به شب هامان اصابت کرد هنوز از قله های ماذنه نور تو می روید فقط باید دعا خواند و یقین در استجابت کرد #حضرت_محمد_(ص) #هفته_وحدت #میلاد_پیامبر_اکرم
✨﷽✨ ✅اگر هدایت انبیا علیهم‌السلام نبود... ✍آیت‌الله بهجت (ره) : انسان احتیاج به معلم و هادی دارد، و وظیفه‌ی انبیا علیهم‌السلام ارشاد و هدایت مردم است. آیا می‌شود گفت که ما از تعلیم و هدایت انبیا علیهم‌السلام مستغنی هستیم. خداوند منان این همه پیامبر برای تعلیم و هدایت بشر ارزانی داشته است، ولی بشر از آنها استفاده نکرده و نمی‌کند! چقدر انسان از انسانیت دور است! اگر بین خالق و مخلوق رابطه نبود، و هدایت انبیا علیهم‌السلام نبود، افراد بشر شب و روز به جان یکدیگر می‌افتادند و برای یکدیگر چاه می‌کندند! خدا می‌داند که از کارهای مهم ممالک کفر این است که بنشینند و برای مغلوب ساختن ملل و دول مستضعف و محروم و کیفیت غلبه و سلطه بر آنها نقشه بکشند و نتیجه‌گیری کنند. متمدن‌ترین دولت‌های امروز دنیا، آمریکا و انگلیس هستند که در تمام جنگ‌های دنیا در رأس قرار دارند، و نوعاً از دور و باواسطه عمل می‌کنند، ولی در این زمان واضح و آشکار و مستقیماً داخل جنگ شده‌اند و دخالت می‌کنند. آیا بااین‌حال می‌توان گفت که نبی لازم نیست و لزومی ندارد که قوانین مطابق شرع باشد. اگر در تصویب قوانین، مطابقت با شرع قید گردد، چه‌بسا برای جهان‌خواران ضرر داشته باشد. 📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۱۶ 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ➖➖➖➖➖➖➖
✍پیامبر اکرم (ص‌) : زیاد استغفار کنید ، در خانه‌ها و مجالستان ، سر سفره‌ها و در بازارهایتان ، و در مسیر رفت ‌و‌آمدهایتان و هر جا که بودید (استغفار کنید) ، چرا که شما نمى‌دانید آمرزش خداوند چه زمانى نازل مى‌شود ‌📚 مستدرک الوسائل،ج ۵،ص۳۱۹ ‌‌بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
❣امام علی(ع) فرمودند: 🌹در انتظار فرج و گشایش باشید و از رحمت خدا نومید مشوید، زیرا محبوبترین کارها نزد خداوند عزوجل انتظار فرج است. 📚بحارالانوار ،ج۵۲، ص۱۲۳ 🌤 🌤 ‌‌بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
✨ عنایت ویژه امام زمان(عج) با سه عمل✨ ✨🎤حاج آقا مومنی✨ ‌‌بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
قسمت #130رمان سجاده صبر🌸🍃 بعد ازاینکه به جلوی مدرسه رسیدند، سهیل از ماشین پیاده شد و علی رو در آغوش
قسمت #‭131‬ رمان سجاده صبر 🌸🌹 طمه بی حال سری تکون داد که سهیل گفت: خوب غرغر که نکردی، اجازه میدی من برم؟ کاری نداری؟ فاطمه در حالی که از روی پله بلند میشد گفت: بیا، حتی نمیذاری من حرف بزنم. برو به سالمت... سهیل خندید و فاطمه رو که داشت به سمت در خونه میرفت از پشت بغل کرد و گفت: قول میدم امشب دیگه زود برگردم اون وقت تو هرچقدر که دلت میخواد غرغر کن. خوب؟ فاطمه لبخندی زد و گفت: باشه. منتظرتم. سهیل موهای فاطمه رو بوسید و خداحافظی کرد و رفت. فاطمه نگاهی به رفتن سهیل کرد و بعد خسته وارد خونه شد، احساس بدی داشت، نمیدونست چرا چند روزه اینقدر احساس بدی داره، دلش میخواست سهیل همش کنارش باشه، با این که کار و بار سهیل حسابی گرفته بود اما ذره ای از مشغولیتش کم نشده بود، حاال چندتا ماشین برای حمل بارهای باغها داشت و چند تا کارگر، کارش داشت روز به روز پر رونق تر میشد، اما ... خسته آهی کشید و به سمت اتاق بچه ها رفت، علی توی اتاقش مشغول درس خوندن بود، کالس سوم بود، نگاهی بهش کرد، پسر دوست داشتنی ای که خیلی شبیه سهیل بود، پوست سفید و چشم و ابرو و موهای سیاهش زیباترش کرده بود، علی که متوجه نگاه مادرش شد سرش رو باال کرد و گفت: چیزی شده مامان؟ -نه مامان جون... بعد به سمتش رفت و عاشقانه بوسیدش و یک خسته نباشید بهش گفت، ریحانه خونه یکی از همسایه ها بود، خسته بالشتی رو از اتاق برداشت و توی هال کنار بخاری دراز کشید و به خواب فرو رفت ... +++ صدای وحشتناکی بلند شد، نمیدونست خوابه یا بیدار، سراسیمه از جاش بلند شد، چند بار پلکهاش رو به هم زد، همه خونه میلرزید، پنجره با صدای بدی به هم میخورد، احساس میکرد زلزله اومده، به سختی از جاش بلند شد و فورا به سمت اتاق علی دوید، علی رو دید که با چشمهایی که ازش ترس میبارید گوشه اتاق ایستاده و نگاهش میکنه، صداش کرد: علی... علی ... بیا ... خواست بره به سمتش که لرزشها شدید تر شد، احساس کرد دیوارهای خونه دارند کج میشن، از ته دل فریاد زد: علی ... و همه خونه آوار شد، یکهو اون همه صدا خاموش شد و .... تاریکی محض .. خدای من!!! حاال چیکار کنم ‌‌بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
🌤🌺🌤 🌺🌤 🌤 🔔 هر ڪار نیڪی صدقه است 🌸•☜حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند: بر هر مسلمانی است ڪه هر روز صدقه بدهد؛ ✍🏻عرض شد:ڪسی ڪه مال ندارد چڪارڪند ؟ 🌸•☜حضرت فرمودند : 🔺برداشتن چیزهای آسیب رسان ▫️از سـر راه صدقه است. ▫️نشان دادن راه به کسی صدقه است ▫️عیادت بیمــار صدقه است . ▫️امر به معروف صدقه است . ▫️نهی از منکر صدقـه است . 🔻 جـواب سـلام دادن صدقه است . 📚بحارالانوار ، ج ۷۵ ، ص ۵۰ 🌤 🌺🌤 🌤🌺🌤
1_43180934.mp3
4.56M
⏯پادكست 🎧با موضوع 9⃣ 🎤استاد 🌹🍃🌹🍃
💠مراقبِ شنیدنت باش! 🔅: ✍️من اَصغی إلی ناطِقٍ فَقَد عَبَدَهُ، ‌فَاِن کانَ النّاطِقُ یُؤَدّی عَنِ اللهِ عزّوجلّ فَقَد عَبَدَالله، ‌وَ إن کانَ النّاطِقُ یُؤَدّی عَنِ الشَّیطانِ فَقَد عَبَدَ الشَّیطانَ 🔴هر کس به گوینده ای گوش فرا دارد او را بندگی کرده است. اگر گوینده سخن از می گوید، او خدا را بندگی کرده و اگر از زبان سخن می گوید، شیطان را نموده است. 📚تحف العقول، ص ‭456‬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 🔴🎥 زمانی که از کوفیان پرسیدند چی شد که زدید زیر قولتون؟ گفتند یارانه مون رو قطع میکردند... ☑️سخنان جالب و مهم 🌹✨🌹✨🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ رائفی پور 📝 دسته بندی مردم در عصر غیبت 🖌 نمیشود هم به منجی اعتقاد داشت و هم در بارگاه فرعون بود 🌹✨🌹✨🌹
1_4965575483778400383.mp3
12.82M
حق الناس را رعایت کنیم در نشر این کلیپ جهت ترویج فرهنگ اهل بیت(ع) سهیم باشید 🌹✨🌹✨🌹
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
قسمت #‭131‬ رمان سجاده صبر 🌸🌹 طمه بی حال سری تکون داد که سهیل گفت: خوب غرغر که نکردی، اجازه میدی من
قسمت رمان سجاده صبر 🌸✨ توی راهروی بیمارستان قدم میزد، چیزی نمی فهمید، انگار جایی رو نمیدید فقط منتظر بود که دکتر از اتاق عمل بیاد بیرون، احساس تنهایی میکرد، انگار همه دنیاش رو خال گرفته بود، بی تاب قدم میزد،مدام با خودش تکرار میکرد: خدایا چیکار کنم ... خدایا کمک کن... خدایا... پرستاری که از کنارش رد میشد با ترحم نگاهش کرد و گفت: لطفا آروم باشید، عمل طوالنی ایه، اینجوری دارید خودتون رو اذیت میکنید ... سهیل انگار حتی حرفهاش رو هم نشنید... چه انتظاری ازش داشت؟ انتظار داشت وقتی تمام زندگیش توی اتاق عمله راحت و آروم روی اون صندلی لعنتی بشینه و به هیچ چیز فکر نکنه... گوشیش زنگ خورد، فورا از جیبش درآورد، سها بود: -سهیل، چی شد؟ عملشون تموم نشد؟ -نه، میگن عمل طوالنی ایه، شما کجایین؟ -644 کیلومتر مونده، هیچ خبری نیاوردن؟ -نه، هیچی... -غصه نخوری داداشی ها، خوب میشن سهیل نمیدونست چی بگه، بدون خداحافظی گوشی رو قطع کرد و دوباره به ساعت بیمارستان خیره شد، ساعت 1 بعد از ظهر بود و معلوم نبود تا چند ساعت دیگه باید منتظر میموند... هم فاطمه توی اتاق عمل بود و هم علی ... بی تاب و بی قرار بود، انگار ثانیه ها قصد گذشتن نداشتن، هر بار که به عقربه ها نگاه میکرد انگار از جاشون جم نخورده بودند ... دلشوره بدی داشت، دلشوره ای که باعث شده بود حالت تهوع شدیدی بهش دست بده .... دیگه خسته شده بود... تا وقتی که ساعت 6 رو نشون میداد همچنان قدم میزد، پاهاش دیگه سر شده بودند و هیچ حسی نداشتند، توی این مدت تمام طول عمر 44 سالش رو با فاطمه مرور کرده بود، تک تک لحظه هاش رو، لحظات خوب و بدش رو .... لحظاتی که با علی بود، با هم دو تایی مردونه میرفتن رستوران ... زمانایی که با هم درد و دل میکردن ... زمانایی که به چشمهای پر غرور علی نگاه میکرد و کیف میکرد ... توی دلش گفت: خدایا، زندگیم رو ازم نگیری ... خدایا فاطمه ام رو ازم نگیری ... علیم رو ازم نگیری ... در حال راز و نیاز بود که مردی با لباس سبز از اتاق بیرون اومد،سهیل با دیدنش فورا به سمتش رفت، مرد رو کرد به سهیل و گفت: شما چه نسبتی با علی نادی دارید. سهیل انگار قلبش توی دهنش اومده بود، فورا گفت: پدرش هستم
امام زمان(عج)... مامنتظر واقعی نیستیم اما در ناملایمات متوجه می شویم که خوبان غریبند والبته عزیز... 🌸🍃🌸🍃🌸