eitaa logo
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
9.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
34 فایل
فروشگاه صنایع دستی و سوغات سیستان 🔸با هدف ایجاد اشتغال و فروش محصولات خانواده های کم برخوردار روستاهای منطقه سیستان 📲آیدی جهت سفارش: @sistan 📦ارسال رایگان به تمام نقاط کشور📦 🔹زیر مجموعه مرکز نیکوکاری امام رضا(ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر #قسمت_65 خاله سیما که وارد اتاق محسن شد با حالت اعتراض آمیزی گفت: آقای خانی
هر دو با هم خندیدند و فاطمه مشغول ببرسی دار قالیش شد، تصمیم داشت از فردا شروع کنه، سهیل هم پشت میز کارش نشست و مشغول تماشای فاطمه شد. -سهیل؟ -هوم؟ -چرا چند روزه تو خودتی، اتفاقی افتاده؟ سهیل که از سوال فاطمه جا خورده بود گفت: نه، خوبم. فاطمه روشو از دار قالی برگردوند و به سهیل نگاه کرد و گفت: چرا فکر میکنی من نمی فهمم؟ سهیل نگاهی به لبخند شیرین فاطمه انداخت و با مهربونی گفت: درست میشه -هروقت میگی درست میشه میترسم سهیل -چرا؟ بهم اعتماد نداری؟ فاطمه سرش رو انداخت پایین و چیزی نگفت. سهیل که از بی اعتمادی فاطمه دلگیر شده بود گفت: فاطمه یک سوالی ازت بپرسم قول میدی راستشو بگی؟ -چه سوالی؟ -اول قول بده -یعنی سوال هارو نباید جواب داد -اما من می خوام جواب این یکی رو بدونم خیلی برام مهمه -بپرس -قول میدی؟ فاطمه صداش رو کلفت کرد و با مسخره بازی گفت: میگی ضعیفه یا نه؟ -میبینم که تو این خونه ما ضعیفه شدیم و شما آقای خونه ادامه دارد...