#سلام_آقای_من💚💚
من گریه می ریزم به پای جاده ات،تا
آئینه کاری کرده باشم مقدمت را
اوّل ضمیر غائب مفرد کجائی
ای پاسخ آدینه های پر معمّا
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
✅ سه گروه مخالف #ظهور
1️⃣ گروه اول از #مخالفان ظهور، آدمهای پستهمت و خودخواهی هستند که دنبال آبادی همۀ جهان نیستند.
2️⃣ طبق روایت، #ظهور وقتی خواهد بود که نظریات مدعی ادارۀ زندگی بشر به بن بست رسیده باشند و بشر از انواع نظامهای #حکومتی غیر ولایی مأیوس شده باشد. گروه دوم مخالفین ظهور آنهایی هستند که امید دارند غرب و #شرق عالم راهی برای سعادت بشر باز کنند. در واقع، غربزدهها مخالف ظهورند! اینها دنبال جامعۀ مدنی غربی هستند نه جامعۀ مهدوی! مدینۀ #فاضله اینها جوامع عقبماندۀ اروپایی و آمریکایی است که رذلترین انسانها بر آنها حکومت میکنند. اینها رشد و #سعادت را در آنجا میدانند، و لذا دنبال ظهور مهدی فاطمه نیستند.
3️⃣ سومین گروه #مخالفین ظهور، مسئولانی هستند که نانشان فعلاً در روغن است و دوست دارند اول نان خودشان در روغن باشد و بعد خدمت کنند؛ اینها بهدرد امام زمان نمیخورند و طبیعتاً اینها برای فرج هم دعا نمیکنند! چون حضرت به #دولتمردانش سخت میگیرد و به آنها جز نان خشک و لباس خشن نخواهد داد! (إِلَّا أَکْلُ الْجَشِبِ وَ لُبْسُ الْخَشِن؛ دعوات راوندی/296) و مسئولانی که اول دنبال نان خودشان هستند را دور خواهد انداخت.
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 #خاخام_یهودی که شیعه شد و بسیاری را شیعه کرد!
محمد رضا فخرالاسلام که بود و چه کرد؟
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
آیت ا.. قاضے را درخواب دیدم
گفتم چه چیزۍ حسرت شما دردنیاست ڪه انجام نداده اید؟
فرمودند:حسرت میخورم چرا در دنیا فقط روزی یڪبار زیارت عاشورا مۍخواندم.
˝آیت الله بهجت˝
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کسی نایب امام زمان(عج) را نشناسد، امام عصر را هم نخواهد شناخت.
🔴نظرات بزرگان نظیر امام، ایت الله حسن زاده و جوادی و حسن نصرالله و ... در مورد امام خامنه ای.
داستان سید کریم کفاش و امام زمان(عج)👇
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
36407073.out.mp3
6.34M
#حتما_بشنوید
🎤 کلیپ صوتی "لعن؛ افراط ها و تفریط ها"
⚠️ نه توهین به مقدسات
⚠️ و نه انکار برائت
#وحدت
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی که #احتمالا برای بار اول خواهید دید .
چاهی که حضرت #یوسف علیه السلام در آن انداخته شد
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
📙 #رمان_پناه ◀️ #قسمت_هفتاد_و_سوم ✍🏻از دور می بینمش،سرش را پایین انداخته و بسته ای در دست دارد.انگا
📙 #رمان_پناه
◀️ #قسمت_هفتاد_و_چهارم
✍🏻روی تختم می نشینم و با ذوق بسته ی شهاب را باز می کنم.در نظر اول دیدن چند کتاب و سی دی برایم هیچ جذابیتی ندارد.اما به خودم می گویم(خوبه که بنده خدا گفت توش چیه تازه عقلم بد چیزی نیستا، مثلا توقع نداشتی که شهاب مثل فلان پسر و فلان بنده خدا ادکلن و شال و گردنبند مد روز سوغات بیاره که)
کف جعبه،پارچه ی چادررنگی فوق العاده زیبایی خودنمایی می کند.با ذوق بر می دارم و نگاهش می کنم.جنس خاصی دارد ،خیلی وارد نیستم اما انگار ترکیبی از مخمل و حریر نرم است.
لبخند می زنم و می گویم:
_دوستش دارم،ولی معلوم نیست اینو خود شهاب سوغات آورده یا از فرستاده های فرشته ست!
هنوز به نتیجه نرسیدم که با شنیدن سر و صدایی متعجب از جا بلند می شوم.گوشم را تیز می کنم،صدا هر لحظه نزدیک تر می شود و تنم را می لرزاند چادر را پرت می کنم روی تخت و از اتاق می روم بیرون.
مادر بهزاد وسط پذیرایی ایستاده، نگاهش که به من می افتد مثل ببری که آماده ی حمله باشد افسانه که با لیوانی آب کنارش هست را هول می دهد عقب و به سرعت چند قدم به سمت من می آید.زیرلب سلام می کنم.انگار منتظر جرقه بود که یکهو آتش می گیرد.
_چه سلامی،چه علیکی؟نمی فهمم، آخه نونت نبود آبت نبود برگشتنت از تهران چی بود دیگه دختر؟تو که رفته بودی موندگار بشی پس چرا مثل اجل معلق باز وسط زندگی ما سبز شدی هان؟
با چشم های گرد شده و دهان باز اول به چهره ی پر استرس افسانه و بعد به او خیره می شوم و می پرسم:
+با منی ؟!
_پس چی؟ولم کن آبجی انقد این دست وامونده رو نکش.بذار برای یه بارم شده هرچی تو دلم خون خوردم از دست عشوه گری های این دختره تف کنم بریزم بیرون!د آخه تو که بچه نیستی، والا بخدا ما هم سن و سال شماها بودیم دو سه تا بچه دور ورمون بود!
وقاحتم حدی داره،یا می نشستی خونه ی بابات مثل دخترای سنگین و رنگین که خواستگارا با عزت و احترام بیان پاشنه درو از جا دربیارن،یا حالا که میفتی دنبال پسرای مردم حداقل پی یکی رو بگیر که فک و فامیل نباشه!
+چی میگی اعظم؟تو رو خدا بیا بشین یه لیوان آب بخور الان فشارت میره بالا باز داستان ...
_دق کردم افسانه دق!این دختر یه وجبی ماری بود که تو آستین منو تو بزرگ شد. اااا نکرد لااقل احترام این زن بابای بدبختو نگه داره!آخر الزمون شده بخدا بهت زده ایستاده ام و او در عرض چند ثانیه هرچه می خواهد می گوید!شوکه ام و هنوز نفهمیدم که چه خبر شده... سعی و تلاش افسانه هم برای آرام کردن این کوه آتش فشان بی ثمر می ماند...
+آخه افسان،هرکی ندونه تو که خوب می دونی چجوری پسرمو چندساله گذاشته توی خماری،بچم نه شب داشته و نه روز...تموم دوستاش سر و سامون گرفتن ولی این یکی پاشو کرد تو یه کفش که الا و بلا پناه !یا پناه یا هیشکی...آخه کدوم پناه؟
دستش را به سمتم دراز می کند و با تحقیر می گوید:
_این؟این؟ اینی که تا دیروز ده تا پسر هواخواهش بودن و یه من سرخاب سپیداب داشت و از فرق سرش تا نوک موهای هفت رنگشو کل محل دیده بودن؟ من بیام چنین دختری رو عروسم کنم؟
که پس فردا برام دختر بزاد لنگه ی خودش؟اینی که پاشد هزار کیلومتر کوبید رفت تهران که آزاد باشه!که افسارش دست خودش باشه!حالام معلومر نیست با چه نقشه و ترفندی از جا مونده شده و با این ریخت جدید برگشته که یعنی آره!من متنبه شدم...گیسشو فرستاده زیر روسری و سربه زیر میره میاد...کی بود کی بود من نبودم!
که ایندفعه پسر ساده ی منو که داشت قرار عقد می ذاشت با هزار بدبختی ،وسط خیابون گیر بیاره و دوباره مخش رو شستشو بده!که بیاد زندگی منو زهر کنه، که چرا نگفتین پناه اومده اونم چه اومدنی...که باز رو در و دیوار خونم خط و نشون بکشه واسه حرف مرد یکی بودنش!که فقط پناه و پناه و پناه
مثل نارنجکی شده ام که ضامنش را کشیده اند و فقط معطل شماره معکوس انفجار است!
+نگو خواهر،بهزاد خودش همیشه خاطرخواه پناه بوده وگرنه کیه که ندونه دختر من ....
تقریبا فریاد می زنم:
_من دختر تو نیستم!
جا خورده اند،به صورتم زل می زنند،دست هایم را از شدت حرص مشت کرده ام.با فک قفل شده شروع می کنم به گفتن:
+لعنت به اون بهزاد که تمام روزای عمرمو برام مثل شب تار کرد همیشه،چی فکر کردی خانوم؟چطور به خودت اجازه دادی کفشتو ور بکشیو بیای خونه پدر من داد و بیداد راه بندازی؟خیال ورت داشته که پسرت تحفه ست،شازده ی شما خودش منو تو کوچه دید!حالا اینکه چشم و دلش با یه نظر به دختر مردم میره تقصیره منه؟به چه حقی تهمت می زنی؟با من دشمنی ،خدا و پیغمبرم سرت نمیشه؟
📝نویسنده: الهام تیموری
⏪ #ادامہ_دارد...
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴داستانی زیبا از #بخشندگی خدا
📝پیامبر(ص):اگر اندازه رحمت خداوند متعال را مى دانستيد، حتما به آن تكيه مى كرديد
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
☀️ #حدیث_مهدوی☀️
امام علی(ع)
پس از ظهور ، #صلح برقرار میشودبه طوری که یک زن میان عراق وشام راه میرودوپایش راروی هیچ گیاهی نمیگذاردوهیچ درنده ای اورانمی ترساند.
📘بحارالانوارج۵۲ص۳۱۶
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
🌸🌿دعایت میکنم هر شب✨
🌸🌿نمیدانم چه میخواهی
🌸🌿از او خواهم برای تو هر آنچه
🌸🌿 در دلت خواهی
🌸🌿شبتون مهدوی💕
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
💚 #سلام_آقای_من💚
ارباب زمین، امیر مریخ، بیا
تا نخل ستم برکنی از بیخ بیا
از قول همه منتظران می گویم
ای پیرترین جوان تاریخ بیا
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
4_6024104765544203605.mp3
3.59M
🎧🎧
⏰ 3 دقیقه
#حتما_گوش_کنید👆
✅خوش بحال جوانان اخرالزمان
🔹حرف های شنیدنی پیغمبر ص به حضرت علی ع.
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🔹 #حاج_اقا_دانشمند
🔹 #نشر_دهید
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
#حکومت_بر_دلها..
تا جائیکه زمينى به زمين ديگر مي بالد و مي گويد امروز يكى از ياران قائم (عج) بر من گذشته است.
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
🔴آزمون غیبت🔴
🌹امتحان،تعیین عیار عبودیت🌹
◀️عصر غیبت،عصر ثبات و تزلزل است.عصری که امتحان در آن همگانی است؛منتها هر کس در آن به شکل خاص خود امتحان می شود.
◀️مردم در سه رده به امتحان کشیده می شوند:
بندگان خدا عموما،
مسلمین خصوصا،
شیعیان به طور خاص الخاص و اَخَص...
◀️امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:به خدا قسم شما شیعیان مانند شیشه شکسته می شوید؛به درستی که شیشه را بعد از شکستن می توان ذوب کرد و به صورت نخست برگرداند!به خدا قسم مثل سفال شکسته می شوید؛و به درستی که سفال به صورت اولیه بر نمی گردد!به خدا قسم قطعا تمحیص و خالص می شوید؛به خدا قسم غربال می شوید،همان طور که دانه ی تلخ از میان گندم غربال می شود!
بحارالانوار،ج 52،ص101
#آزمون_غیبت
#عیار_عبودیت
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #یمن_در_آخرالزمان
🎥سخنان تکان دهنده ی استاد پناهیان رهبرانقلاب آیت الله بهجت استادرائفی درمورد #یمن ونزدیکی #ظهور!
《إلهی بحق حضرت زینب (س)عجّل لولیّک الفرج
📡لطفا نشر دهید
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️عشق واقعی به امام زمان عجل الله فرجه
#استاد_عالی
#محبت_مهدوی
#سخنرانی_کوتاه
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
📙 #رمان_پناه
◀️ #قسمت_هفتاد_و_پنجم
✍🏻ببینم برای برگشتن به زندگیم باید از شما اجازه می گرفتم؟اگه پسرت رو توی خماری گذاشته بودم نصفش بخاطر این بود که از همین روزا می ترسیدم،از شمایی که اون روت رو بالاخره یه بارم که شده نشون بدی،ولی خداروشکر من خیلی وقته آدمای اطرافمو شناختم! به هیچکسی هم ربطی نداره که گیسمو فرستادم زیر روسری یا نه...که حالا بدون سرخاب و سپیداپ پامو می ذارم بیرون یا نه.حالام بفرمایید یکی بزنید تو گوش پسر ناخلفتون و با همون هزار و یک بدبختی بشونیدش پای سفره عقد...برای من فقط درده بهزاد
_اینجا چه خبره؟
از روی شانه ی خاله ی ناتنی ام،بابا را می بینم که با صورت سرخ ایستاده و نظاره گر ماست.با دیدنش مثل بچه یتیم ها بغضم می شکند و های های گریه می کنم.
+چه خبره افسانه؟
_ه...هیچی ،برو بیرون یه دور بزن صابر جان
+خوش اومدی ،به موقع سر رسیدی.خبر اینکه صابر خان،کلاهت رو بذار بالاتر. دخترت دست از دهن کشیده و منو که جای مادرشم شسته گذاشته کنار!پناه؟!اعظم خانوم چی میگه بابا؟
با گریه جیغ می کشم:
+دروغ میگه،نحسی پسرش باز...
_تو رو خدا آقا صابر،دستم به دامنت. بچت رو بفرست همونجایی که چند وقت بود!بهزاد از روزی که دیدش فیلش یاد هندستون کرده و کاسه کوزه ی ما رو ریخته بهم.قرار عقد و عروسی رو بهم زده به هوای عشقش!جوانه و جاهل...اون کوره نمی بینه و نمی فهمه.من که می دونم خیر و شر کدومه،نمی تونم دست رو دست بذارم که براش قالب بگیرن!
صبوری پدر را نمی فهمم،براق می شوم سمت اعظم خانوم و می گویم:
+قالب کردن کار خانوادگی شماست که بیست سال پیش دختر ترشیدتون رو انداختین به بابای بدبخت من! همین تو بودی که لقمه گرفتیش و بعد به من لبخند پیروزمندانه می زدی،منی که فقط چند سالم بود و داغدار مامانم بودم.
_خاک بر سرم!ببین چه چیزا میگه این بلا گرفته...
+بسه ،تمومش کنید.پناه ساکت شو ... اعظم خانوم شمام احترام خودت رو حفظ کن
حالا افسانه هم گریه می کند!بی توجه به بابا که هر لحظه کبودتر می شود و قلبش را بیشتر چنگ می زند بی وقفه جواب حرف های نیش دار مادر بهزاد را می دهم.برایم مهم نیست چه اتفاقی می افتد فقط می خواهم خودم را سبک کنم...
_یا حضرت عباس...صابر !!
جیغ افسانه را که می شنوم،بر می گردم و پدرم را می بینم که مثل درختان تنومند تبر خورده از کمر تا و بعد پخش زمین می شود...
گیج شده و شبیه بت ایستاده ام. افسانه به اورژانس زنگ می زند و من فقط گریه می کنم...
نمی دانم چقدر و چند ساعت گذشته، توی راهروی بیمارستان نشسته ام و به پدری فکر می کنم که در بخش مراقبت های ویژه بستری شده.
بخاطر چه چیزی؟منی که ده بار همین بلاها را سرش آورده بودم.زیر نگاه های سنگین و غمگین افسانه و پوریا حس خورد شدن دارم...چقدر در حق خانواده ام بدی کرده ام.
اعظم راست می گفت،من نباید برمی گشتم!حتی عرضه ی خوب زندگی کردن را ندارم...فقط باعث سرافکندگی ام و بس.
بلند می شوم و از بیمارستان بیرون می زنم.نمی دانم کجا اما باید دور بشوم.
بی هدف توی خیابان ها قدم می زنم، تاکسی زرد رنگی کنار پایم ترمز می زند و راننده فریاد می کشد:
_خانوم اگه حرم میری بیا بالا
جای دیگری هم هست؟!سوار می شوم و راه می افتد .
چادر امانت گرفته را روی سرم می اندازم و زیر باران تندی که گرفته راه می افتم.همه دنبال پناهگاهی برای خیس نشدن می گردند اما من انگار تازه پناه پیدا کرده ام..
📝نویسنده: الهام تیموری
⏪ #ادامہ_دارد....
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
◾️ وحدت اسلامی و برادری خود را از دست ندهیم!
بهمناسبت فرارسیدن #هفته_وحدت
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
… ما را از هم جدا میسازند و برای هر جمعیت مرز و گذرنامهی جداگانه قرار میدهند و از هم جدا و بیگانه میسازند و بدین وسیله امت واحده اسلامی را تضعیف مینمایند و بعد از ضعف همه، دانهبهدانه به سراغ آنها میروند! آیا ما نباید در فکر این باشیم که با هم متحد باشیم و با تفرقه و نزاع و اختلاف، وحدت اسلامیه و برادری خود را از دست ندهیم؟!
البته برای کفار خیلی سخت است که یکی از آنها بهطور مستقیم و رودررو با ما بجنگد، لذا تا جایی که امکان دارد و جان دارند، پول خرج میکنند که ما مسلمانها را اغوا کنند و به جان هم بیندازند. ولی ما هم چنان غافل هستیم و توجه نمیکنیم که همدیگر را به حق راضی کنیم. چنانکه میبینیم به مقتضای «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحين؛ و شیطان برای آن دو (آدم و حوا علیهماالسلام) سوگند یاد کرد که من به راستی خیرخواه شما هستم»[ اعراف: ۲۱]
📚 در محضر بهجت، ج٣، ص١۶۵
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
💕 #سلام_آقای_من💕
ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن
یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن
آهی در این بساط به غیر از امید نیست
یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن . . .
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
♻️ #پیچیدگی_دنیای_آخرالزمان
اگه تمام عالم رو #کفر پر میکرد، #ایمان داشتن اینقدر سخت نبود.
اما مشکل دقیقا اینه که آخرالزمان قرار نیست همه عالم رو کفر پر کنه.
👈طبق روایت در آخرالزمان مسجد هست اما پر است از افراد خدا نترس که مشغول غیبتند،👈 پیش نماز هست اما #عقل خود را از دست داده ،👈 آدم ظاهر الصلاح هست، اما مال یتیم میخورد،👈 قاضی مسلمان هست اما خلاف حکم خدا #حکم میکند،👈 منبری هست ، امر به تقوا میکند اما خودش عمل نمیکند،👈 همت همه شکم شده و شهوت.
📚برگرفته از کافی ج8 ،ص37
دنیای آخرالزمان دنیای پیچیده ای است!
👈اگر این چیزها رو دیدید ، تعجب نکنید! محکم سر ایمانتون بایستید و بدانید که رحمت خدا به شما نزدیک است!
و ان رحمت الله قریب من المحسنین!
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯