eitaa logo
lumière | نور
1.2هزار دنبال‌کننده
22 عکس
7 ویدیو
0 فایل
اعصاب ندارم کسی با من حرف نزند
مشاهده در ایتا
دانلود
این تیکه از یادداشت احسان افشاری بسیار خوب بود
هدایت شده از آخرین بهار دنیا
خب از اونایی که می‌گفتن اگه ترامپ رئیس جمهور باشه باید ما باشیم که زبان دیپلماسی و مذاکره‌ش رو بلدیم؛ چه خبر راستی؟
یهو الان وقت همدلی شد و نباید چیزی بگیم به تریج قباتون بر بخوره؟ خب نمیشه که دوست من.
اگه یکم فکر کنی قبل حرف زدن و منتشر کردن تفکراتت، دفعه ی بعد کسی بهت چیزی نمیگه.
نمیشه که هم فضولات یه مشت وطن فروش رو بخوری و هزینه بتراشی برای مملکت هم موقعی که تفکراتت به ضررت شد من خفتت ندم که. پس دیگه بهم پیام نده بگو الان وقت این حرفا نیست.
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسمش آلا ست. دخترِ رفیقمه. گوشی مادرش رو برداشته برده تو اتاق این ویدیو رو ضبط کرده و مادرش بعداً توی گوشیش دیده. دیدنش خالی از لطف نیست. کاش اینستا داشتیم اونجا منتشر میکردیم می‌رسید دست اسراییل.😁 @haniyesadatnabavi @sitaloopram
هدایت شده از عطش‌زار
Ava Yam4_5963249288027838683.mp3
زمان: حجم: 13.9M
| وَالعادیات • شعر و اجرا: حامد حجتی • پادکستر: کمیل‌ احمدی ✏️ @Atashzar_ir 📻 @Komiter
حوالی ساعت ۱۴:۲۰ دقیقه بود که با خواهر ها و مادرم و بچه هایمان در خانه خواهرم نشسته بودیم و طبق معمول پر سر و صدا حرف می‌زدیم و می‌خندیم که حس کردیم صدایی شنیدیم. اول فکر کردیم پدرم از بیرون دارد عصایش را به در میزند تا مسخره بازی کند صدای بعدی بلند تر و صدای بعدی و صدای بعدی و صدای بعدی و دیگر زمین زیر پایمان می‌لرزید. یا حسین گویان هر چه دم دستمان رسید را برداشتیم روی سر انداختیم تا از خانه خارج شویم. خواهرم نوزاد ۶روزه اش را زد زیر بغل و فریاد میزد: یا حسین بچه ام. حق داشت، تازه زایمان کرده و هنوز از نظر روحی ضعیف بود. بچه ها ترسیده بودند. مادرم ترسیده بود و صدا صدای انفجار بود. سرعتی چادرم را جمع کرده و رفتم توی کوچه. همسایه ها هم بیرون بودند. انتهای کوچه را دیدم که دود سیاهی بلند بود. از آقایی پرسیدم: اون جا چیه که زدن؟ گفت: پادگانه... گفتم یا خدا کسی چیزیش نشده باشه فقط. راستش را بخواهی اصلا فکر نمی‌کردم آنقدر بترسم. وقتی برگشتم خانه بهشان گفتم چه دیدم و چه شنیدم. که پدرم گفت: بابا جه خبره ترس نداره که. با ترس خندیدم و گفتم: مگه من چند بار صدای انفجار شنیدم؟ شما بچه جنگ بودین ولی من نه. امروز نیاز داشتم گریه کنم. هنوز اما نتوانستم. دقیقا از روز شروع حمله تا الان نتوانستم آنطور که می‌خواهم عزاداری کنم. وقت عزاداری نداریم. عزاداری بماند برای بعد از نابودی اسراییل. برای شادی روح ۱۰ شهیدِ حادثه انفجار امروز یزد صلواتی بفرستید.
پاشین پاشین! وقت نداریم! باید زندگی کنیم.
کاش می‌ذاشتن وقتی پاییز شروع میشد جنگ رو شروع میکردن. از عمده دلایل عصبی بودن این روزام گرمای هواست. بماند که این وسط برق هم میره.
از امام رضا علیه السلام فرمود: هرگاه خواستی دشمن را نفرین کنی، بگو: اللَّهُمَّ اطْرُقْهُ بِبَلِیَّةٍ لَا أُخْتَ لَهَا وَ أَبِحْ حَرِیمَهُ خدایا، او را به بلایی سخت دچار ساز که نظیری نداشته باشد، و حریم و حرمتش را بشکن و مغلوبش ساز. منبع: الکافی، ج۲ ص۵۱۲