eitaa logo
سیاست نامه
81 دنبال‌کننده
258 عکس
47 ویدیو
11 فایل
سیاست‌نامه یا سیرالملوک، کتابی است به زبان فارسی در آیین فرمانروایی و کشورداری و اخلاق و سیاستِ پادشاهان پیشین، نوشتهٔ خواجه نظام‌الملک طوسی. لینک: http://eitaa.com/joinchat/1437990931C7d9e465076 ارسال #یادداشت: @Hadisemati
مشاهده در ایتا
دانلود
📋 ابعاد حقوقی توییت منتسب به رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام ✍️محمدشریف شاهی استادیار حقوق عمومی / به نقل از پایگاه خبری تحلیلی اعتماد آنلاین ... از آنجا که طبق ماده ۵۳۴ "هريك از كاركنان ادارات دو‌لتي و مراجع قضايي و ما‌مورين به خدمات عمومي...که ... امر باطلی را صحیح یا صحیحی را باطل...جلوه دهند" مشمول مجازات‌هاي اداري و جبران خسارت و‌ارده به حبس از يك تا پنج سال يا شش تا سي ميليون ريال جزاي نقدي خواهد بود، بنابراین ضرورت دارد با توجه به اهمیت موضوع از منظر حقوق عمومی، پرونده ای در نسبت به بررسی این اتهام و تعقیب مرتکبان مفتوح گردد. 🔰 سیاست نامه | دریچه ای به اندیشه سیاسی اسلام 🆔http://eitaa.com/joinchat/1437990931C7d9e465076
سیاست نامه
📋 ابعاد حقوقی توییت منتسب به رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام ✍️محمدشریف شاهی استادیار حقوق عمومی / به نق
📋 ابعاد حقوقی توییت منتسب به رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام ✍️محمدشریف شاهی استادیار حقوق عمومی / به نقل از پایگاه خبری تحلیلی اعتماد آنلاین فارغ از اعلام نتایج گزینشگری نسبت به کاندیداهای ۱۴۰۰ که انتقادات فراوانی را نسبت به مبانی و توجیهات بررسی صلاحیت ها برانگیخت، مهمترین واکنش ها، واکنش عضو فقیه این شورا نسبت به رویه و عملکرد این شورا در بررسی صلاحیت ها بود. در توییتی که منتسب به این عضو شورای نگهبان است، نامبرده عملکرد شورای نگهبان را غیرقابل دفاع، مبتنی بر گزارشات خلاف واقع و تصمیم سازی های کاذب معرفی می کند. مساله مهم این است که این اظهارات توسط مقامی رسمی ( عضو شورای نگهبان و رییس ) اعلام شده است و از منظر حقوقی دارای اهمیتی اساسی ناظر بر صحت و است. پیامد مشخص این اظهارات طرح اتهامات کیفری علیه اشخاص( اعضای شورای نگهبان یا مشاوران یا مقامات امنیتی) است که نسبت به ارائه گزارش خلاف واقع به شورای نگهبان اقدام کرده اند. از آنجا که طبق ماده ۵۳۴ "هريك از كاركنان ادارات دو‌لتي و مراجع قضايي و ما‌مورين به خدمات عمومي...که ... امر باطلی را صحیح یا صحیحی را باطل...جلوه دهند" مشمول مجازات‌هاي اداري و جبران خسارت و‌ارده به حبس از يك تا پنج سال يا شش تا سي ميليون ريال جزاي نقدي خواهد بود، بنابراین ضرورت دارد با توجه به اهمیت موضوع از منظر حقوق عمومی، پرونده ای در نسبت به بررسی این اتهام و تعقیب مرتکبان مفتوح گردد. البته این امر آزمونی برای به عنوان رئیس قوه قضاییه و نامزد انتخابات ریاست جمهوری نیز هست. از سوی دیگر با توجه به اینکه اظهارات منتسب به حجت‌الاسلام آملی لاریجانی دلالت بر غیرقابل دفاع بودن عملکرد شورای نگهبان متاثر از این گزارش ها و تصمیم سازی های کاذب دارد و با توجه به اینکه مرجع نهایی نظارت بر انتخابات شورای نگهبان است و در فرض نقصان و ضعف عملکرد خود شورا، مرجع دیگری به عنوان داور نسبت به اقدامات این شورا تعیین نشده است بنابر وظیفه رئیس جمهور به عنوان پاسدار در صدور تذکر نقض قانون اساسی متصور است. همچنین با توجه به اینکه صحت عملکرد شورای نگهبان بنا به اظهارات عضو فقیه این شورا محل تردید قرار گرفته است، این موضوع از موارد حادث و پیش بینی نشده در قانون اساسی می باشد که با توجه به بند ۸ اصل ۱۱۰ قانون اساسی می تواند به عنوان یکی از معضلات نظام قلمداد شده و حل آن در حیطه مسئوليت های مقام رهبری ( از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام ) قلمداد شود. البته در فرض ارجاع موضوع به مجمع تشخیص مصلحت نظام، از آنجا که اختلال و معضل مذکور ناظر به اشخاصی است که بعضا عضو مجمع نیز هستند تمهید عدم حضور آنان در تصمیم گیری مجمع تشخیص مصلحت نظام منطقی است. لازم به ذکر است با توجه به تاثیر گزارش های مذکور در حق انتخاب شدن و انتخاب کردن، بی توجهی به ابعاد حقوقی ادعاهای طرح شده متضمن بی توجهی به حق تعیین سرنوشت و نقض اصول متعدد مشخصا اصول ۶ و ۵۶ قانون اساسی است. 🔰 سیاست نامه | دریچه ای به اندیشه سیاسی اسلام 🆔http://eitaa.com/joinchat/1437990931C7d9e465076
هدایت شده از نهضتِ روایت
🗒 مبارزه با فساد در قلب پاستور ✍️ ‏"انسان، گرگِ انسان است" این جمله از _فیلسوف سیاسی اهل انگلیس_ نقل‌شده ‏است. می‌خواسته بگوید آدم‌ها برای رسیدن به منافع خود مانند گرگ باهم می‌جنگند و تنها ‏عنصری که می‌تواند آن‌ها را کنترل کند تشکیل حکومت و استفاده از قدرت قهریه است.‏ با استفاده از این جمله هابز می‌خواهم بگویم رئیس دولت طراز باید در برابر ‏گرگ باشد و هیچ‌چیز و هیچ‌کسی نتواند در راه مبارزه با این غده سرطانی که از بدتر است ‏مانع او شود.‏ _هرکه باشد_ باید علاوه بر اجرای تصمیم‌های صحیح و کارگشا در آینده، ‏همین الآن و تا قبل از نسبتش را با فساد ستیزی روشن کند و باید مردم از لابه‌لای ‏سخنان و رفت آمدهای تبلیغاتی‌اش درک کنند که او برای شکستن کمر فساد قامت برافراشته ‏قصدی جدی دارد تا بلافاصله بعد از تحویل حکم تنفیذش یک‌راست سراغ لانه‌های فساد برود و تله ‏انفجاری را برای یک انهدام بزرگ به کار بیندازد.‏ شاید خواننده این یادداشت با خودش می‌گوید چرا این‌قدر شعار می‌‌دهی اما واقعیت این است که ‏سیزدهمین رئیس‌جمهور ایرانِ پا در چله دوم گذارده، نمی‌تواند جز این بیندیشد. البته اگر به مبانی ‏انقلاب باوری عمیق و صادقانه داشته باشد و مدام فریاد بزند که تا فساد و ‏‏ هست، هست؛ و تا مبارزه هست، ما هستیم.‏ کار سخت اما این است که تیغ تیز جراحی فساد را به دست ‏بگیرد و از درون خانه شروع کند. از کوچک تا بزرگ و از آبدارچی و نظافتچی تا رئیس دفتر و ‏وزیرانش هیچ‌کدام استثناء نباشند و اگر فاسد بودنشان به اثبات رسید برای کنار گذاشتنشان تردید ‏نکند و چنانچه صدای مردم و رسانه‌ها بلند شد که آقای رئیس‌جمهور دزد را از خانه بیرون کن، جای ‏تیغ را با جیغ عوض نکند و نخواهد خط قرمز فساد زدایی را دور اطرافیانش ترسیم کند.‏ ما آرزو می‌کنیم که رئیس دولت سیزدهم مدیریت ضد فساد را به‌جای مهندسی فساد بنشاند و از ‏بالا تا پایین‌دست‌ترین مدیران دولتی را از نزدیک شدن به فساد اقتصادی و اداری پرهیز بدهد و ‏خودش نیز به صاحبان ثروت و سرمایه نزدیک نشود.‏ ‏ ‏‎ باید خودش را بداند و به این حقیقت که "نمی‌شود ما در ‏زندگی مادّی مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند. بیانات ‏رهبر انقلاب در دیدار کارگزاران نظام،23/05/1370" باورمند باشد.‏ حالا ما در آستانه یک تغییر هستیم، تغییری که یا جسم نیمه‌جان را جان می‌بخشد یا ‏بارقه امید و طنین شکسته شدن تدریجی استخوان‌های فساد را رقم خواهد زد.‏ مردم از و بانیان نانجیبش گله‌مندند و می‌خواهند رئیس‌جمهور آینده مثل گرگ بر سر ‏راه فساد بایستد.‏ 📣 معارف ناب امام و رهبری را اینجا پیگیری کنید: https://eitaa.com/joinchat/1687224385C9d8b257e8f
ممکن است اشتباه کند، اما ریگی به کفش ندارد که اگر داشت، باید یک و پنج اصلاح‌طلب را تأیید می‌کرد، اگر قانون اجازه اقناع اجتماعی را نمی‌دهد، باید برای اصلاح آن اقدام کرد. عدم‌اقناع نیرو‌های مؤمن به انقلاب و کسانی که حاضرند همه جان، مال و آبروی خود را فدای انقلاب اسلامی کنند، شاخصی است که می‌تواند به اصلاح قوانین و روند‌ها منجر شود. پذیرش تعبدی تصمیمات در دهه‌های اخیر تا حدودی کاهش یافته و پذیرش علل تصمیمات به روش اقناع و استدلالی رشد کرده است. نظام سیاسی ما باید متناسب با این تغییر ذائقه قوانین و روش‌ها را اصلاح کند. ۷- آقا محسن بر شعار‌های ملموس اقتصادی - معیشتی متمرکز شد، اما نتوانست آن را در ذهن ملت معتبر کند. شاید بتوان این موضوع را به صورتی دیگر نیز درک کرد و آن اینکه صرفاً شعار‌های اقتصادی جذابیت ایجاد نمی‌کند. مردم خصایص و شعار‌های دیگر را نیز در کنار معیشت به صورت ترکیبی مدنظر قرار می‌دهند. ۸- این انتخابات و نتیجه آن، آزمون سخت نیرو‌های مؤمن است. در این چهار سال همه مدعیات آنان ورق خواهد خورد و در نمایشگاه ملت آبدیده خواهد شد، هیچ فرصتی برای خوشحالی و ماه عسل نیست، باید سریعاً اولویت‌ها را شناخت و در سه سطح کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت به آن اقدام کرد و‌گرنه مردم با هیچ کس عقد اخوت نبسته‌اند. ۹- تردیدی نیست که نگرش حاکم بر دولت رئیسی، دولت «انسجام ملی» خواهد بود و رسانه‌های اصلاح‌طلب زودتر از دیگران به این مهم پی بردند. دولت جدید اگر چه فکر و نگرش اصلاح‌طلبان را در تراز انقلاب اسلامی و نمی‌داند، اما قبول نداشتن، مانع به رسمیت شناختن آنان نخواهد شد. ۱۰-تیم عمیق، منسجم، کاردان و غیراحساسی می‌تواند بار ملت را بهتر حمل کند و بارقه‌های امید را در چشمان ملت نمایان کند. تحلیل اعتقادی گرایش مردم در این شرایط سخت را نیز نباید از نظر دور داشت که تحلیل آن را به خوانندگان محترم می‌سپارم. سیاست نامه / دریچه ای به اندیشه سیاسی در اسلام
هدایت شده از نهضتِ روایت
📋 خطر نوخوارجی گری (2) ✍️ ... عدم فهم صحیح از جایگاه ولی‌فقیه و منظومه فکری ایشان و برطرف نشدن تناقض‌های ذهنی سبب شده است تا نو خوارجی گری در دوران کرونا جلوه بیشتری پیدا کند. اگر مولوی زنده بود به نوخوارجی ها می گفت: رهبرِ دست‌بسته و زبان‌بستهِ کانالیزه شده که دید؟ / این‌چنین رهبر خدا هم نآفرید متن کامل این را در مطلب بعدی بخوانید. 👇 https://eitaa.com/manaar_ir/1571
هدایت شده از نهضتِ روایت
🗒 حکیمِ مجاهد و تیرهای مسمومِ بینوایان ✍️ هدف این یادداشت پاسخ به فحاشی جوانکی مغرور و کم‌مایه نیست؛ اما توهین‌هایی که به ساحت نورانی یک عالم وارسته نثار گشت سبب شد تا مقام علمی و معنوی رضوان‌الله علیه را از نگاه واکاوی کنیم. طرح یک سؤال برای بررسی شخصیت ایشان ضروری است. چرا محمدتقی مستحق لعن و نفرین می‌شود؟ جرم او چیست؟ در یک‌کلام پاسخ این پرسش آن است که او هرگز حاضر نشد عبا بر سر بکشد و گوشه‌ای بنشیند و بگوید به من چه! اگر آیت‌الله مصباح در گوشه دِنج کتابخانه نشسته بود و با فلسفیدن و زیرورو کردن این کتاب و آن کتاب قطار عمر را جلو می‌برد و با انحراف‌های عقیدتی و سیاسی‌کاری نداشت فحش باران نمی‌شد. گناه او این بود و هست که تلاش کرد تا افرادی را برای خدمت صادقانه و از روی اخلاص به‌نظام تربیت کند. مصباح یزدی مجرم است چون به منطقه ممنوعه سیاست‌مداری و سیاست ورزی وارد شد و سعی کرد تا آن چیزی را که بر اساس تکلیف فهمیده است به تبدیل کند و آن‌قدر شهامت داشت که ازآنچه کاشته بود و بعداً آفت‌زده شد اعلام برائت کند و نشان بدهد که به معنای واقعی کلمه حکیم و مجاهد است. علامه مصباح به حقیقت زبانی گویا برای گسترش حق داشت و هر جا که درخت نظام به او نیازمند می‌شد بی فوت وقت حاضر بود. از میدان سیاست تا برقراری کرسی که صدالبته درس اخلاق او با چاشنی سیاست بسیار متفاوت بود با درس‌های اخلاق تخدیر کننده و رهبانیت زا. محمدتقی مصباح یزدی کاری کرده بود که امام او را برادر عزیز خطاب کند و در فراقش سوگواری کند. آن‌ها که او را چه به خاطر حقد و کینه یا از سر جهالت و کم‌مایگی با تیرهای مسموم هدف قرار داده و می‌دهند تنها و تنها عِرض خود می‌برند و زحمتِ ما می‌دارند و نمی‌توانند کلاهی برای خود ببافند. 📣با مَنار همراه باشید: 🆔https://eitaa.com/joinchat/1687224385C9d8b257e8f
هدایت شده از محمد هادی سمتی
🗒 چشم فتنه قلم را کور کنید، طلبه حوزه علمیه قم و دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ اَلْفِتْنَةِ / من چشم فتنه را از حدقه در آوردم (کور کردم) / نهج البلاغه خطبه 93 این جمله حماسی و غرور انگیز درباره ماجرای و حوادث دوران خلافت حضرت امیر علیه السلام است. ما از کلمه فتنه ، حوادث میدانی و شورش و آشوب به ذهنمان می رسد ولی فتنه به معنای _ غبار آلود شدن و بهم ریختگی فضا_ می تواند با چرخش قلم رخ بدهد،حتی اگر نتیجه ای در کف میدان نداشته باشد. یعنی آن که آدم قداست مداد _ جوهر_ را فراموش می کند و حقد و کینه و جهالت و حماقت را یکسره در چند سطر خرج می کند و سفید را سیاه یا برعکس جلوه می دهد. فتنه قلم یعنی کسی که کمترین آشنایی با و و و ندارد،با سخیف ترین تعابیر،،،،صاحب نظر در مسائل اساسی اسلام و مصداقی برجسته از بندگان صالح خدا را منفورترین افراد بنامد و حقد و کینه هایی در طراز اهل بدر و خیبر را با سرانگشت جهالتش انتشار بدهد. او و هرکسی که این چنین مسلکی دارد باید سزای آلوده ساختن قلم و از آن بالاتر مسموم کردن ذهن آدم ها را بدهد و برخورد شدید قضایی انتظاری نابجا نیست بلکه لازمه است و نمی تواند و نباید انتساب به شهید و شهادت یا همنشینی با مانع از اجرای قانون بشود. اما مهمتر از این ، وظیفه قلم به دستان متعهد است که فتنه قلم را با قلمی کردن جلوه های ناپیدا و ناشنیده از شخصیت های ارزشمند دینی جبران کنند. اشکال کار ما این است که در زمان زندگی دانشمندان و ، به دلیل حجاب حیات یا هر عذر دیگری ، ارزش افزوده زندگی این افراد را در مقابل چشم جامعه قرار نمی دهیم یا به سستی از کنارش عبور می کنیم. دوست و دشمن باید بدانند که زندگی یک عالم فرزانه مانند ، در موضع گیری های سیاسی _ به معنای حداقلی و جناحی اش_ خلاصه نمی شود. چقدر زشت و زننده است که یک جوان دور از آبادی و بی بهره از نَفَس و کلام مرحوم آقای مصباح، تمامی عمر هشتاد و چند ساله او را با حمایت از یک جبهه سیاسی مساوی کند و کینه های جناحی خود را بر تشخیص تکلیفی که از جانب یک صورت گرفته است غلبه بدهد و حتی این قدر متوجه نباشد که فهم تکلیف برای کسی که زندگی و جوانی اش را نه در پهنای باند مجازی بلکه در خط به خط کلمات آیه و روایت هزینه کرده است به مراتب آسان تر و البته ارزشمند تر است از فردی که تنها با غلیان احساس و هیجان تکلیفی را برای خودش تشخیص داده است. اگر یک عالم فرهیخته در حد و اندازه آیت الله مصباح هیچ کار دیگری جز تشخیص تکلیف و حمایت از یک فرد یا جریان انجام نداده باشد،باز نمی توان این را با کنش یک آدم عادی مقایسه کرد. بگذریم... جفای بزرگ در حق محمد تقی مصباح یزدی رضوان الله علیه آن است که کمتر کسی بداند لذت نشستن پای درس اخلاق او که در عین شیوایی بیان، حاوی پرمغزترین آموزه های بود هرگز از یاد نمی رود و با یادآمدن محروم شدن از هر جلسه ای که از دست رفته است آهی از نهاد برمی خیزد. پیرمردی که با تحمل رنج پیری و عوارضش اما در نهایت فروتنی هرشب خود را به محل می رساند و بی توجه به آن که عدد مخاطبانش کم است یا زیاد،بهترین دریافت هایش از را ارائه می کرد. ما جفا کرده ایم و جفا می کنیم که از آنچه دیده ایم و شنیده ایم نمی نویسیم و اجازه می دهیم تا فتنه قلم نشر پیدا کند و چهره ای ناموزون از زندگی و زمانه اسلام شناسان حقیقی به جامعه تحویل داده شود. باید آنقدر صفحه کاغذ _ حقیقی و مجازی _ را از شرح حال حقیقی امثال آیت الله مصباح پر کنیم تا کسی به خودش اجازه ندهد که از روی جهالت یا با اشاره و هدایتِ ، نورانیت ظاهر و باطن عالمان دینی را به لایک های عاری از ارزش بفروشد و بعد از آن که وانمود می کند پشیمان است همچنان نیش بزند و چنین القا کند که من عذرخواهی کردم اما شما باور نکنید! در فتنه قلم باید چشم فتنه را کور کرد و از حدقه در آورد. جنگ و جهاد قلم به این است که اجازه ندهیم محصول زندگانی سراسر برکت عالمی مجاهد همچون علامه مصباح با قلم های مسموم و کینه محور و فحش مدار به تاراج برود. حالا وقت جنگیدن است برای خشکاندن جوهر قلم هایی که زهر ترشح می کنند و چهره های ماندگار را به ثمن بخس کم فروغ می سازند. متن کامل این یادداشت در : yun.ir/hsfcab : https://eitaa.com/MHSemati/2078
هدایت شده از نهضتِ روایت
🗒 کیهان نویس دیروز، طعنه و کنایه زنِ امروز ☑️ نقدی بر درباره کنش سیاسی جریان انقلابی ✍ مهدی نصیری مدیرمسئول و سردبیر وقت در دهه 70، با انتشار یادداشتی در کانال ‏شخصی‌اش انقلابی‌ها را مُشتی آدم مُتوهم و کاسبِ رند خطاب کرده است و باورهای ‏شخصی و غلط خودش را به نسبت داده است.‏ بر این اساس لازم می دانم چند نکته را درباره مرقومه معاون سیاسی در دهه 80 بیان کنم: ‏1⃣ مدیرمسئول سابق ادعا می‌کند که اصولگرایان انقلابی و ولایی ‏را همچون حکومت مولا علی _علیه‌السلام_ قلمداد کرده و خود را عمار و مالک اشترهایی ‏می‌دانند که باید با طلحه و زبیرها در جناح مقابل مبارزه کنند.‏ کاش مهدی نصیری بتواند برای این ادعای ناصواب خود دست‌کم چند مصداق از میان ‏انقلابی‌های اصیل معرفی کند که چنین ادعا و همچون اندیشه‌ای دارند؛ وگرنه بر قلم راندن آنچه ‏بیشتر ناشی از است تا باور قلبی، راه چاره کوبیدن جریان انقلابی نیست.‏ ‏2-‏ معاون فرهنگی دفتر نمایندگی رهبر انقلاب در در دهه 80، و ‏گفتمانی پیش روی را این می‌داند که باوجود یکدست شدن ، دیگر ‏هیچ بهانه‌ای برای فرار از مسئولیت‌ها پذیرفته نیست جز آن‌که عده‌ای ، ‏و را کشف کنند تا بتوانند همه کاسه و کوزه‌های مشکلات کشور را به گردن ‏آن‌ها بیندازند.‏ این اوج بی انصافی فردی است که روزگاری در مهم ترین نهادهای حاکمیتی عهده دار مسئولیت بوده است. ‏3-‏ نصیری با این پیش‌فرض که اکنون تمامی نفوذی‌ها و غرب‌زده‌ها از بدنه حاکمیت بیرون ‏رفته‌اند انقلابیون را به متهم می‌کند و ادعا دارد که از نگاه این جریان همه ‏مشکلات بر عهده منتقدان و مخالفان داخلی است که از حمایت و همراهی اکثریت مردم ‏هم برخوردارند. او بر اساس کدام معیار و ملاکی وضعیت موجود را خالی از عرض اندام نفوذی ها و غرب زده ها می داند؟ آیا و به ویژه تفکر غرب زدگی که نصیری برخلاف رویه فعلی اش در گذشته محصولات و فناوری اش را تخطئه می کرده است با تغییر دولت ها،به یکباره از میان می رود؟ البته مهدی نصیری برای طرح ادعای حمایت و همراهی اکثریت مردم با منتقدان و ‏مخالفان داخلی نیز مصداقی بیان نکرده است و تیری در تاریکی رها کرده و عبور کرده ‏است.‏ ‏4-‏ عجیب‌تر آن‌که مهدی نصیری ادعای دیگری هم در لابه‌لای سطور یادداشت خود مطرح ‏کرده و گو این‌که در این کشور زندگی نمی‌کند یا به هیچ رسانه‌ای دسترسی ندارد، قدرت ‏عمده کشور در سال‌های اخیر را به انقلابیون منتسب می‌کند. سال های اخیر یعنی دقیقاً چند ‏سال؟ آیا نصیری می‌تواند مدیریت 8 ساله را هم به شکم ‏انقلابیون ببندد یا می‌خواهد این هشت سال را از تاریخ محو کند؟ ‏5-‏ آیا مهدی نصیری که روزگاری عهده‌دار در شورای سیاست‌گذاری ائمه ‏جمعه بوده و علی‌القاعده خطی و مشی سیاسی خطبه‌های را نیز راهبری ‏می‌کرده است از ابتدا بر این باور بوده که انقلابیون خود را قوم برگزیده خداوند و می‌دانند و منتقد و مخالف را با برچسب شیطان و نفوذی می‌نوازند یا در سال‌های ‏بعد به این پندار حیرت‌انگیز دست‌یافته است؟ ‏6-‏ مدیرمسئول وقت کیهان در بخشی دیگر از یادداشت خود ادعا کرده است که مشکلات و ‏کمبودهای کشور ریشه در گفتمان حاکم بر نظام دارد و ربطی به این جریان و آن جناح ‏ندارد. در حالیکه از سویی دیگر ادعا و اعتراف می‌کند که قدرت عمده کشور در ‏سال‌های اخیر در اختیار انقلابیون _بخوانید صاحب اختیاران نظام_ بوده است. معنای این سخن آن است که او قبول دارد همیشه و در ‏تمامی دوران چهل‌وچندساله نظام،تنها انقلابیون در بدنه مدیریتی حضور نداشته‌اند و بخشی از قدرت و مدیریت اجرایی هم در اختیار جریان غیرانقلابی بوده است و آن ها نیز اشتباهاتی داشته اند. حالا این تناقض چگونه برطرف می شود؟ آیا ممکن است که در برهه ای قدرت تحت اختیار جریان غیر همسو با نظام باشد و همزمان ریشه مشکلات به گفتمان نظام برگردد؟ به عبارتی دیگر آیا اشتباه جریان مقابل هم باید به سبد انقلابی‌ها _یا اصل نظام_ ریخته ‏شود؟ ‏7-‏ مهدی نصیری که پیش‌تر در مصاحبه با ایرنا از همدلی و همفکری‌اش با بسیاری از مواضع ‏اصلاح‌طلبان خبر داده بود، ادعا می‌کند که شیوه حکمرانی جمهوری اسلامی هرروز بسته‌تر ‏و غیر مردمی‌تر می‌شود اما این حقیقت را نمی‌گوید که غیر مردمی‌ترین و بسته‌ترین ‏روش مدیریتی مربوط به جریانی است که باور راسخ به انقلاب نداشته و ندارند. چه در ‏زمره کارگزاران و اصلاح‌طلبان و اعتدال گرایان باشند و چه در زیر بیرق اصولگرایی خود ‏را جای‌داده باشند.‏
هدایت شده از نهضتِ روایت
🗒 مبارزه از زیر لحاف!‏ | نقدی بر انقلابی گری عاری از عقلانیت ✍ یکم: مبارزه از زیر لحاف یا اِسلکتیویسم (به انگلیسی:‏‎ Slacktivism‏) به فعالیت‌های مجازی‌ای اطلاق می‌شود ‏که در کاربر احساس رضایت کاذب از انجام عملی مثبت را برمی‌انگیزاند. _آشفتگی سیاسی، ص 36، پاورقی_‏ هر کاری که انجام دادنش با هیجانِ بی مبنا باشد جز این عنوان شایسته نام دیگری نیست.‏‌ هوار کشیدن و عربده‌کشی بی‌حساب‌وکتاب در که با یک سیم‌کارت یا مودم و یک تلفن همراه زمینه‌اش فراهم ‏می‌شود شاید اندکی گردوخاک ایجاد کند اما پایانی چیزی جز خستگی و درماندگی ندارد.‏ دوم: مولوی در مثنوی حکایتی را نقل می‌کند که در یک شهر مسلمان‌ و مسیحی‌ نشین در آن زندگی، مؤذّن بدصدایی وارد ‏محلّه مسلمان‌ها شد و چند وعده اذان گفت. او خیلی بد اذان می‌گفت. یک روز مرد نصرانی از محلّه‌ای دیگر به محلّه ‏مسلمان‌ها آمد و گفت: این مؤذّن شما کجاست؟ می‌خواهم از او تشکّر کنم که یک مشکل بزرگ ما را حل کرده است! مشکل ‏این بوده که او دختری داشت که می‌خواست مسلمان شود و این‌ها مانعش بودند. ولی آن مؤذن بدصدا، با آن صدایش، این ‏دختر را از مسلمانی منصرف کرده بود و مرد نصرانی می‌گفت: ما حل این مشکل را مدیون آن مؤذنیم، زیرا او بود که دختر ‏ما را به ما برگرداند‎.‎ سوم: در اولین دیدار با سه کلیدواژه ، و را از مؤلفه‌های ‏حرکت و برشمردند و دولتمردان را به همراه با پیوست سه‌گانه مذکور مُکلف ساختند.‏ این اولین بار نیست که نسبت به پیوست کردن با کنش گری انقلابی فرمان می‌دهد و البته طیفی از ‏افراد و جریان‌های مدعی انقلابی گری هم با انواع استدلال‌ها و برداشت‌های آزاد تلاش می‌کنند تا از کنار این دستورالعمل ‏عبور کنند.‏ ماجرای و حواشی تمام‌نشدنی‌اش مانند و و رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی در ‏و و در این اواخر هم قصه پر غصه ، بروز شدت یافته برخی رفتارها و سخنان عاری از سه‌گانه عاقلانه، ‏خردمندانه و فکورانه است که به مدد فضای بی‌دروپیکر مجازی هرروز که نه بلکه هرلحظه افروخته‌تر می‌شود.‏ گاهی انسان احساس می‌کند دوز تعصب و لجاجت به‌اندازه‌ای بالا می‌رود که هرگز نمی‌شود و نباید از قضاوت‌های منصفانه ‏و عقل محور سخن گفت زیرا نتیجه‌اش محکوم شدن به انحراف عقیده و مانند این است.‏ نه هرکه سر بتراشد قلندری داند و نه هر آدمی که فکر می‌کند در همه‌چیز صاحب‌نظر است و باید همه را برای پذیرش ‏ادعاهایش قانع سازد قابل‌اعتنا و توجه است اما افسوس که سیاه‌چاله فضای مجازی و خلوت گزیدن با تلفن همراه، این یار ‏همیشه حاضر در نظرها قربانی‌های خودش را یک‌به‌یک نابود می‌کند و برخی که می‌پندارند مؤذن خوش‌صدا هستند اما ‏درواقع همچون ماری خطرناک و سمّی می‌گزند و می‌روند و تلفاتش روی دست می‌ماند.‏ کاش واکسنی برای وجود داشت و می‌شد آدم‌ها را دست‌وپابسته به مصافش بُرد تا شاید اندکی این انقلابی ‏گریِ بی مبنا و بی‌حساب‌وکتاب التیام پیدا کند و آدم‌هایی که از زیر لحاف می‌خواهند همه قله‌ها را فتح کنند و به ‏خیال خودشان کاری می‌کنند کارستان اندکی آرام و قرار بگیرند.‏ انقلاب قلم | نقد،تبیین و تحلیل 🆔@‌enqelabeqalam_ir
هدایت شده از نهضتِ روایت
🗒 عبور از خطوط قرمز تبیین | منتشر شده در خبرگزاری حوزه مسئله تبیین ازجمله عناصر اصلی شکل‌دهنده انقلاب اسلامی است. اگر نبود ‏گفت‌وشنودهای افراد تأثیرگذار انقلابی و از این شهر به آن شهر رفتن و حضور در ‏میان مردم و افشاگری درباره حقایق حکومت طاغوت، انقلاب جوانه نمی‌زد تا چه ‏رسد که بخواهد چهل‌وچندسالگی‌اش را نیز ببیند.‏ فرمان درباره تبیین از سالیان گذشته صادرشده است و ایشان بارها نسبت ‏به بیان مسائل گوناگون برای افکار عمومی مطالبه داشته‌اند. بنابراین هرچند جدید و تازه نیست اما باید درباره اصل تبیین به‌عنوان شاه‌کلید حل ‏بسیاری از رخدادهای جامعه و دنیای پیرامون، گفت‌وگوهای زیادی شکل بگیرد و ‏اهالی قلم را تشریح کنند. فارغ از اهمیت اساسی این مسئله، رعایت ‏چهارچوب و شیوه‌های صحیحِ روشن ساختن ذهن‌ها هم غیرقابل‌چشم‌پوشی است. ‏نکته عجیب و تأمل‌برانگیز در این زمینه آن است که باگذشت چند روز از سخنرانی ‏ چیزی که به چشم می‌آید برجسته‌سازی فرمان تبیین از سوی ‏کاربران و فعالان رسانه‌ای است اما پیوست‌هایش که رعایت سه‌گانه اخلاق، ‏عقلانیت و منطق است کمتر موردتوجه قرارگرفته و در حالت بدبینانه باید بگوییم ‏اصلاً در کانون توجه کاربران نبوده است.‏ این نکته زنگ خطری است برای حال و آینده. به عبارتی برداشت التقاطی از ‏سخنان امام جامعه و ایمان به بعض و کفر به بعض دیگرش به‌هیچ‌وجه قابل‌قبول ‏نیست و به نظر می‌رسد یک جریان مرموز در پشت‌صحنه مشغول هدایت‌گری ‏میدان است تا از پیوست‌های مهم فرمان رهبری به‌سادگی عبور ‏کند و تنها به سراغ آن بخش‌هایی برود که از هیجان و احساس برآمده است و ‏قسمت‌های سخت و لغزنده را کنار بزند بی‌آنکه متوجه باشد.‏ پرهیز از دشنام، تهمت و فریب و دروغ از اصول قطعی تبیین است که آیت‌الله ‏خامنه‌ای در قامت رهبر دینی و سیاسی درباره اجتناب شدید از آن‌ها تذکر می‌دهند ‏اما گویا شنیدن و به جان خریدن این پیوست‌ها چندان برای مخاطبان خوش نمی‌آید ‏و ترجیح می‌دهند خود را به نشنیدن بزنند. رهبر انقلاب از کلیدواژه در ‏کنار تبیین استفاده می‌کنند اما آیا افشاگری ضابطه و قانون ندارد؟ جالب اینجا است ‏که ایشان افشاگری را با الگو گیری از رفتار حضرت زینب سلام‌الله علیها هماهنگ ‏می‌دانند و این یعنی هیچ سخن غیرمنصفانه و به‌دوراز متانت در افشا کردن حقایق ‏راه ندارد و کسی حق ندارد به نام تبیین و افشاگری بلندگو بردارد و مانند پنبه‌زن‌ها ‏چوب‌بر آبرو و حیثیت مردم و جامعه و نظام بزند.‏ نادیده و ناشنیده گرفتن پیوست‌های قطعی تبیین و افشاگری هشداری است ‏بی‌پایان. نباید اجازه بدهیم افراد و جریان‌های سودجو، مردم و به‌ویژه جوانان را به ‏دریافت پیام‌های ناقص از سوی فرمانده عادت بدهند.‏ 🔰 انقلاب قلم | نقد،تبیین و تحلیل 🆔@enqelabeqalam_ir
سیاست‌نامه یا سیرالملوک، کتابی است به زبان فارسی در آیین فرمانروایی و کشورداری و اخلاق و سیاستِ پادشاهان پیشین، نوشتهٔ خواجه نظام‌الملک طوسی. لینک: http://eitaa.com/joinchat/1437990931C7d9e465076 ارسال : @Hadisemati
🗒 چشم فتنه قلم را کور کنید، طلبه حوزه علمیه قم و دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام در آستانه سالروز ارتحال فقیه مجاهد مرحوم علامه مصباح یزدی رحمت الله علیه فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ اَلْفِتْنَةِ / من چشم فتنه را از حدقه در آوردم (کور کردم) / نهج البلاغه خطبه 93 این جمله حماسی و غرور انگیز درباره ماجرای و حوادث دوران خلافت حضرت امیر علیه السلام است. ما از کلمه فتنه ، حوادث میدانی و شورش و آشوب به ذهنمان می رسد ولی فتنه به معنای _ غبار آلود شدن و بهم ریختگی فضا_ می تواند با چرخش قلم رخ بدهد،حتی اگر نتیجه ای در کف میدان نداشته باشد. یعنی آن که آدم قداست مداد _ جوهر_ را فراموش می کند و حقد و کینه و جهالت و حماقت را یکسره در چند سطر خرج می کند و سفید را سیاه یا برعکس جلوه می دهد. فتنه قلم یعنی کسی که کمترین آشنایی با و و و ندارد،با سخیف ترین تعابیر،،،،صاحب نظر در مسائل اساسی اسلام و مصداقی برجسته از بندگان صالح خدا را منفورترین افراد بنامد و حقد و کینه هایی در طراز اهل بدر و خیبر را با سرانگشت جهالتش انتشار بدهد. او و هرکسی که این چنین مسلکی دارد باید سزای آلوده ساختن قلم و از آن بالاتر مسموم کردن ذهن آدم ها را بدهد و برخورد شدید قضایی انتظاری نابجا نیست بلکه لازمه است و نمی تواند و نباید انتساب به شهید و شهادت یا همنشینی با مانع از اجرای قانون بشود. اما مهمتر از این ، وظیفه قلم به دستان متعهد است که فتنه قلم را با قلمی کردن جلوه های ناپیدا و ناشنیده از شخصیت های ارزشمند دینی جبران کنند. اشکال کار ما این است که در زمان زندگی دانشمندان و ، به دلیل حجاب حیات یا هر عذر دیگری ، ارزش افزوده زندگی این افراد را در مقابل چشم جامعه قرار نمی دهیم یا به سستی از کنارش عبور می کنیم. دوست و دشمن باید بدانند که زندگی یک عالم فرزانه مانند ، در موضع گیری های سیاسی _ به معنای حداقلی و جناحی اش_ خلاصه نمی شود. چقدر زشت و زننده است که یک جوان دور از آبادی و بی بهره از نَفَس و کلام مرحوم آقای مصباح، تمامی عمر هشتاد و چند ساله او را با حمایت از یک جبهه سیاسی مساوی کند و کینه های جناحی خود را بر تشخیص تکلیفی که از جانب یک صورت گرفته است غلبه بدهد و حتی این قدر متوجه نباشد که فهم تکلیف برای کسی که زندگی و جوانی اش را نه در پهنای باند مجازی بلکه در خط به خط کلمات آیه و روایت هزینه کرده است به مراتب آسان تر و البته ارزشمند تر است از فردی که تنها با غلیان احساس و هیجان تکلیفی را برای خودش تشخیص داده است. اگر یک عالم فرهیخته در حد و اندازه آیت الله مصباح هیچ کار دیگری جز تشخیص تکلیف و حمایت از یک فرد یا جریان انجام نداده باشد،باز نمی توان این را با کنش یک آدم عادی مقایسه کرد. بگذریم... جفای بزرگ در حق محمد تقی مصباح یزدی رضوان الله علیه آن است که کمتر کسی بداند لذت نشستن پای درس اخلاق او که در عین شیوایی بیان، حاوی پرمغزترین آموزه های بود هرگز از یاد نمی رود و با یادآمدن محروم شدن از هر جلسه ای که از دست رفته است آهی از نهاد برمی خیزد. پیرمردی که با تحمل رنج پیری و عوارضش اما در نهایت فروتنی هرشب خود را به محل می رساند و بی توجه به آن که عدد مخاطبانش کم است یا زیاد،بهترین دریافت هایش از را ارائه می کرد. ما جفا کرده ایم و جفا می کنیم که از آنچه دیده ایم و شنیده ایم نمی نویسیم و اجازه می دهیم تا فتنه قلم نشر پیدا کند و چهره ای ناموزون از زندگی و زمانه اسلام شناسان حقیقی به جامعه تحویل داده شود. باید آنقدر صفحه کاغذ _ حقیقی و مجازی _ را از شرح حال حقیقی امثال آیت الله مصباح پر کنیم تا کسی به خودش اجازه ندهد که از روی جهالت یا با اشاره و هدایتِ ، نورانیت ظاهر و باطن عالمان دینی را به لایک های عاری از ارزش بفروشد و بعد از آن که وانمود می کند پشیمان است همچنان نیش بزند و چنین القا کند که من عذرخواهی کردم اما شما باور نکنید! در فتنه قلم باید چشم فتنه را کور کرد و از حدقه در آورد. جنگ و جهاد قلم به این است که اجازه ندهیم محصول زندگانی سراسر برکت عالمی مجاهد همچون علامه مصباح با قلم های مسموم و کینه محور و فحش مدار به تاراج برود. حالا وقت جنگیدن است برای خشکاندن جوهر قلم هایی که زهر ترشح می کنند و چهره های ماندگار را به ثمن بخس کم فروغ می سازند. متن کامل این یادداشت در : yun.ir/muqqfe : https://eitaa.com/MHSemati/2078