eitaa logo
کلید بهشت
820 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
4.1هزار ویدیو
52 فایل
این کانال باهدف راههای ورود به بهشت ایجاد شده است امیدوارم بتوانم در راه دین قدمی بردارم ارتباط بامدیر کانال👇 @Yasin_aye👈
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ 💎 حذیفة‌بن‌یمان و برادرزاده‌اش ❄️ حذیفة‌بن‌یمان شخصیت خیلی والایی دارد و عاشق امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود . در کوفه هم زندگی می‌کرد . بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که امام مجتبی علیه‌السلام به عللی بنا شد به مدینه برگردند ، حذیفه گفت : یابن‌رسول‌الله ! من بدون شما نمی‌توانم در این شهر بمانم . من هم می‌آیم . حضرت فرمودند : بیا ! او هم زندگی‌اش را جمع کرده و با کاروان امام مجتبی علیه‌السلام حرکت کرد . در راه دید که امام مجتبی علیه‌السلام به یکی از شترهایی که بار روی آنها دارند ، توجه مخصوصی دارد ؛ به حضرت گفت : یابن‌رسول‌الله ! این شتر بار ویژه‌ای دارد ؟ فرمودند : بله . حذیفه گفت : چیست ؟ فرمودند : دفتری است که نام شیعیان ما تا قیامت در آن ثبت است .    ❄️ حالا لازم هم نبود که دفتر سی جلد باشد ! الآن در همین شهر قم ، هزار تا کتاب را در یک سی‌دی می‌کنند و باورکردن این حرف‌ها کار مشکلی نیست . یک دفتر کوچک قابل‌حمل است و به‌گونه‌ای تعبیه شده که توانسته نام همهٔ شیعیان اهل‌بیت را تا قیامت در خودش جا بدهد . حذیفه گفت : یابن‌رسول‌الله ، این دفتر را به من نشان می‌دهید ؟ فرمودند : در مدینه نشان می‌دهم ؛ اینجا نمی‌شود .    ❄️ روزی در مدینه با پسر برادرش خدمت امام مجتبی علیه‌السلام آمد و گفت : یابن‌رسول‌الله ، شما وعده‌ای در راه به من دادید ، الآن عملی می‌شود ؟ فرمودند : می‌خواهی آن دفتر را ببینی ؟ گفت : بله . حضرت فرمودند : دفتر را بیاورید . گفت : یابن‌رسول‌الله ، اسم من هم در این دفتر هست ؟ فرمودند : خودت ببین . حذیفه سواد نداشت ، ولی از چندمیلیون دانشمند ، آدم باارزش‌تری بود . آدم خیلی والایی بود . به پسر برادرش گفت که صفحه‌ها را نگاه کن و ببین اسم من هست ، گفت : آری عمو،، اسم تو هست . یکی دو ورق دیگر زد ، یک‌مرتبه پسر برادرش فریادی از خوشحالی کشید . حذیفه به او گفتز: چه شده است ؟ گفت : اسم خودم را دیدم . خیلی باعث خوشحالی است که اسم آدم در دفتر اهل‌بیت باشد و آدم اگر از خوشحالی هم سکته کند ، می‌ارزد . حذیفه گفت : به من هم اسم خودم را نشان دادی ، من چرا داد نکشیدم ؟ گفت : برای اینکه از اسم من نور بالا می‌زد .  ❄️ حذیفه دفتر را بست و به امام مجتبی علیه‌السلام گفت : یابن‌رسول‌الله ، چرا از اسم برادرزادهٔ من همان‌جور که خودش دیده ، نور بالا می‌زده ؟ اشک امام مجتبی علیه‌السلام ریخت و فرمودند : برادرزادهٔ تو جزء 72 نفر یاران حسین ماست 😢😢😢. اینها امتیازات ویژه دارند .  ┈┉┅━❀💌❀
﷽؛ 💎 حذیفة‌بن‌یمان و برادرزاده‌اش ❄️ حذیفة‌بن‌یمان شخصیت خیلی والایی دارد و عاشق امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود . در کوفه هم زندگی می‌کرد . بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که امام مجتبی علیه‌السلام به عللی بنا شد به مدینه برگردند ، حذیفه گفت : یابن‌رسول‌الله ! من بدون شما نمی‌توانم در این شهر بمانم . من هم می‌آیم . حضرت فرمودند : بیا ! او هم زندگی‌اش را جمع کرده و با کاروان امام مجتبی علیه‌السلام حرکت کرد . در راه دید که امام مجتبی علیه‌السلام به یکی از شترهایی که بار روی آنها دارند ، توجه مخصوصی دارد ؛ به حضرت گفت : یابن‌رسول‌الله ! این شتر بار ویژه‌ای دارد ؟ فرمودند : بله . حذیفه گفت : چیست ؟ فرمودند : دفتری است که نام شیعیان ما تا قیامت در آن ثبت است .    ❄️ حالا لازم هم نبود که دفتر سی جلد باشد ! الآن در همین شهر قم ، هزار تا کتاب را در یک سی‌دی می‌کنند و باورکردن این حرف‌ها کار مشکلی نیست . یک دفتر کوچک قابل‌حمل است و به‌گونه‌ای تعبیه شده که توانسته نام همهٔ شیعیان اهل‌بیت را تا قیامت در خودش جا بدهد . حذیفه گفت : یابن‌رسول‌الله ، این دفتر را به من نشان می‌دهید ؟ فرمودند : در مدینه نشان می‌دهم ؛ اینجا نمی‌شود .    ❄️ روزی در مدینه با پسر برادرش خدمت امام مجتبی علیه‌السلام آمد و گفت : یابن‌رسول‌الله ، شما وعده‌ای در راه به من دادید ، الآن عملی می‌شود ؟ فرمودند : می‌خواهی آن دفتر را ببینی ؟ گفت : بله . حضرت فرمودند : دفتر را بیاورید . گفت : یابن‌رسول‌الله ، اسم من هم در این دفتر هست ؟ فرمودند : خودت ببین . حذیفه سواد نداشت ، ولی از چندمیلیون دانشمند ، آدم باارزش‌تری بود . آدم خیلی والایی بود . به پسر برادرش گفت که صفحه‌ها را نگاه کن و ببین اسم من هست ، گفت : آری عمو،، اسم تو هست . یکی دو ورق دیگر زد ، یک‌مرتبه پسر برادرش فریادی از خوشحالی کشید . حذیفه به او گفتز: چه شده است ؟ گفت : اسم خودم را دیدم . خیلی باعث خوشحالی است که اسم آدم در دفتر اهل‌بیت باشد و آدم اگر از خوشحالی هم سکته کند ، می‌ارزد . حذیفه گفت : به من هم اسم خودم را نشان دادی ، من چرا داد نکشیدم ؟ گفت : برای اینکه از اسم من نور بالا می‌زد .  ❄️ حذیفه دفتر را بست و به امام مجتبی علیه‌السلام گفت : یابن‌رسول‌الله ، چرا از اسم برادرزادهٔ من همان‌جور که خودش دیده ، نور بالا می‌زده ؟ اشک امام مجتبی علیه‌السلام ریخت و فرمودند : برادرزادهٔ تو جزء 72 نفر یاران حسین ماست . اینها امتیازات ویژه دارند .  ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @skeled_b
﷽؛ عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف : من غلام حسين هستم . ⬅️ امام‌ زمان یک نامه به قاسم‌بن‌علاء همدانی دارد که اهل یمن است . حضرت در روز سوم شعبان به خط خودشان نوشتند و برای قاسم‌بن‌علاء فرستادند . قاسم امروز روز سوم شعبان است ، تعبیر امام‌ زمان را دقت کنید ! امروز روز ولادت مولای ماست ؛ یعنی قاسم ، منِ امام‌ زمانْ بندهٔ حسین هستم ! من غلام حلقه به گوش حسین هستم ! روز ولادت مولای ماست - امام زمان می‌گوید مولای ما . كلام حضرت حجت توسط كسي ترجمه شده كه ترجمه قرآن او به اذعان متخصصين از دقيق ترين ترجمه هاى معاصر به حساب مي آيد . 🆔 @Javanmardi_langarudi ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @skeled_b
﷽؛ 👈 ۸۴ زن و بچه با پای برهنه در بیابان ... 👈 والشمر جالس علي صدرك ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
*آیا میشود اسم ماهم در دفتر اهل بیت ثبت شود😢؟؟؟؟؟* ﷽؛ 💎 حذیفة‌بن‌یمان و برادرزاده‌اش ❄️ حذیفة‌بن‌یمان شخصیت خیلی والایی دارد و عاشق امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود . در کوفه هم زندگی می‌کرد . بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که امام مجتبی علیه‌السلام به عللی بنا شد به مدینه برگردند ، حذیفه گفت : یابن‌رسول‌الله ! من بدون شما نمی‌توانم در این شهر بمانم . من هم می‌آیم . حضرت فرمودند : بیا ! او هم زندگی‌اش را جمع کرده و با کاروان امام مجتبی علیه‌السلام حرکت کرد . در راه دید که امام مجتبی علیه‌السلام به یکی از شترهایی که بار روی آنها دارند ، توجه مخصوصی دارد ؛ به حضرت گفت : یابن‌رسول‌الله ! این شتر بار ویژه‌ای دارد ؟ فرمودند : بله . حذیفه گفت : چیست ؟ فرمودند : دفتری است که نام شیعیان ما تا قیامت در آن ثبت است .    ❄️ حالا لازم هم نبود که دفتر سی جلد باشد ! الآن در همین شهر قم ، هزار تا کتاب را در یک سی‌دی می‌کنند و باورکردن این حرف‌ها کار مشکلی نیست . یک دفتر کوچک قابل‌حمل است و به‌گونه‌ای تعبیه شده که توانسته نام همهٔ شیعیان اهل‌بیت را تا قیامت در خودش جا بدهد . حذیفه گفت : یابن‌رسول‌الله ، این دفتر را به من نشان می‌دهید ؟ فرمودند : در مدینه نشان می‌دهم ؛ اینجا نمی‌شود .    ❄️ روزی در مدینه با پسر برادرش خدمت امام مجتبی علیه‌السلام آمد و گفت : یابن‌رسول‌الله ، شما وعده‌ای در راه به من دادید ، الآن عملی می‌شود ؟ فرمودند : می‌خواهی آن دفتر را ببینی ؟ گفت : بله . حضرت فرمودند : دفتر را بیاورید . گفت : یابن‌رسول‌الله ، اسم من هم در این دفتر هست ؟ فرمودند : خودت ببین . حذیفه سواد نداشت ، ولی از چندمیلیون دانشمند ، آدم باارزش‌تری بود . آدم خیلی والایی بود . به پسر برادرش گفت که صفحه‌ها را نگاه کن و ببین اسم من هست ، گفت : آری عمو،، اسم تو هست . یکی دو ورق دیگر زد ، یک‌مرتبه پسر برادرش فریادی از خوشحالی کشید . حذیفه به او گفتز: چه شده است ؟ گفت : اسم خودم را دیدم . خیلی باعث خوشحالی است که اسم آدم در دفتر اهل‌بیت باشد و آدم اگر از خوشحالی هم سکته کند ، می‌ارزد . حذیفه گفت : به من هم اسم خودم را نشان دادی ، من چرا داد نکشیدم ؟ گفت : برای اینکه از اسم من نور بالا می‌زد .  ❄️ حذیفه دفتر را بست و به امام مجتبی علیه‌السلام گفت : یابن‌رسول‌الله ، چرا از اسم برادرزادهٔ من همان‌جور که خودش دیده ، نور بالا می‌زده ؟ اشک امام مجتبی علیه‌السلام ریخت و فرمودند : برادرزادهٔ تو جزء 72 نفر یاران حسین ماست . اینها امتیازات ویژه دارند .  ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @skeled_b
﷽؛ { از سلسله امور معنوی است ، اگر قدرتش را هم نداريد ، لااقل برای گرفتار كنيد . همين اثر روحی و معنوی دارد }. ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم @skeled_b
﷽؛ 💎 در به {علیه‌آلاف‌التحیةوالثناء} فرمود : « هر کسی یک دینار برای {علیه‌آلاف‌التحیةوالثناء} هزینه کند ، من تا هفتاد برابر پول خرج شده را به خرج کننده برنگردانم را دنبالش نمی‌فرستم » . ‌👈 بخشی‌ از سخنرانی در حسینیه آیت‌الله علوی بروجردی 'ره' @skeled_b