#صدقه راه نجاتی از #کرونا
✨ مرحوم حاج غلامحسین ملک التجار بوشهری نقل می کند:
🍃 در یکی از سفرهایی که به حج مشرف شدیم همراه عالم جلیل القدر حاج شیخ محمد جواد بید آبادی بودیم.
🍃 در آن سفر دو اتفاق افتاد یکی اینکه راهزن ها به قافله حمله کردند و اموال زیادی از حجاج را بردند.
ویکی اینکه هم زمان خیلی ها مبتلا به وبا شدند.
🍃 همه شوک زده از سرقت اموال و بسیار ناراحت از تهدید وبا بودند.
🍃 مرحوم حاجی بید آبادی فرمودند:
هر کسی می خواهد از خطر وبا محفوظ بماند مبلغ ۱۴۰ یا ۱۴۰۰ تومان به نیت چهارده معصوم (هرکس به قدر توانائیش یا مبلغ کم ویا مبلغ زیاد) صدقه دهد من سلامتی او را توسط حضرت حجة ابن الحسن العسکری علیه السلام ازخدا مسئلت می کنم و سلامتی او را ضمانت می کنم.
🍃 ملک التجار می گوید من خودم ۱۴۰تومان دادم ولی از آنجائی که مبلغ زیاد بود خیلی ها زیر بار آن نرفتند.
🍃 مرحوم بید آبادی پول ها را بین حجاجی که سارقان پول های آنان را برده بودند و پریشان بودند تقسیم کردند.
👈 در آن سفر هرکسی صدقه را داد سالم به وطن برگشت و هرکه صدقه را نداد (ازجمله دونفر از نزدیکانم ) به وبا مبتلا ، گرفتار وفوت شدند.
#حکایت
#داستان
#صدقه
https://chat.whatsapp.com/CtES8D3cmnXAnEmmIpsdpC
به نام انکه ضربان این قلب به اذن اوست❤️
#دختران_زینبی
کانالی با هشتک های متفاوت
#بیو🧡
#رمان💛
#شهیدانه 💚
#حجاب💙
#داستان💜
#پروفایل 💔
#والپیر ❣
#چالش 💕
#رفیق_شهید💝
#نمد_دوزی💚
#ایده_نقاشی💜
#خلاقیت💖
#اوریگامی💗
#ایده_های_شیک_پوشی💛
#تم🤩
#استیکر😍
#استوری😃
وکلی هشتک های دیگه 🤩
تنها در یک کانال😍
@dokhtaran_zinabi💚
@dokhtaran_zinabi💜
@dokhtaran_zinabi💝
@dokhtaran_zinabi💛
منتظریم🤩🤩
1_1208192476.mp3
زمان:
حجم:
5.12M
🔊 #کلیپ_صوتی|
حضرت آیت الله سید محمد ضیاءآبادی در مورد الطاف امام رضا علیه السلام
🔴 پیر زنی که از #امام_رضا (ع) پول میگرفت برای سوغاتی خریدن برای فرزندان و آشنایان...
#داستان
#حضرت_امام_رضا (ع)
🍃🍃🍃✨✨✨🍃🍃🍃
🔘 #احسن_القصص #داستان _کوتاه
داستان #توبهیمردجوان
در میان یاران پیامبراکرم صلی الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در بارهاش نمیداد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شبها به خانههای مردم دستبرد میزد.
یک بار، هنگامی که روز بود، خانهای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانهای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر میبرد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او، به تنهایی در آن خانه میزیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت میگذراند.
دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: « امشب، شب مراد است. بهرهای از مال و ثروت ، و بهرهای از لذّت و شهوت!» سپس لختی اندیشید. ناگهان نوری الهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت. با خود گفت:
«به فرض، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّهدار کردم، پس از مدّتی میمیرم و به دادگاه الهی خوانده میشوم. در آن جا، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟!»
از عمل خود پشیمان شد، از دیوار به زیر آمد و خجلت زده، به خانه خویش بازگشت. صبح روز بعد، به مسجد آمد و به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست. در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت:
«ای رسول خدا! زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت.
شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم.
شب گذشته، سایهای روی دیوار خانهام دیدم.
احتمال میدهم دزد بوده، بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم.
از شما میخواهم مرا شوهر دهید، چیزی نمیخواهم؛ زیرا از مال دنیا بینیازم.»
در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به حاضران انداخت.
در میان آن جمع، نظر محبتآمیزی به دزد جوان افکند و او را نزد خویش فرا خواند.
سپس از او پرسید: «ازدواج کردهای؟»
– نه!
– حاضری با این زن جوان ازدواج کنی؟
– اختیار با شماست.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زن را به ازدواج وی در آورد
و سپس فرمود:«برخیز و با همسرت به خانه برو!»
جوان پرهیزکار برخاست و همراه زن به خانهاش رفت
و برای شکرگزاری به درگاه خدا، سخت مشغول نماز و عبادت شد.
زن، که از کار شوهر جوانش سخت شگفتزده بود، از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟!
جوان پاسخ داد:
«ای همسر باوفا! عبادت من سببی دارد.
من همان دزدی هستم که دیشب به خانهات آمدم،
ولی برای رضای خدا از تجاوز به حریم عفت تو خودداری کردم
و خدای بنده نواز، به خاطر پرهیزکاری و توبه من، از راه حلال، تو را با این خانه و اسباب به من عطا نمود.
به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟!»
زن لبخندی زد و گفت: «آری، نماز، بالاترین جلوه سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است
روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم میـــخواهد کـه با یکی از کارگرانش حرف بزند، خیلی وی را صدا میزند اما بـه خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمیشود.
بـه ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری بـه پایین می اندازد تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند، کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش میگذارد و بدون این کـه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود.
بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون این کـه بالا را نگاه کند پول را در جیبش میگذارد، بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ بـه سر کارگر برخورد می کند. دراین لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را بـه او میگوید.
این داستان همان داستان زندگی انسان اسـت. خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار ا نیستیم و لحظه اي با خود فکر نمی کنیم این نعمتها از کجا رسید. اما وقتی کـه سنگ کوچکی بر سرمان میوفتد کـه در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند بـه خداوند روی می آوریم. بنابر این هر زمان از پروردگارمان نعمتی بـه ما رسید لازم اسـت کـه سپاسگزار باشیم قبل از این کـه سنگی بر سرمان بیفتد.
#داستان
#شکر_نعمت
°°°•🌸•°°°•🦋•°°°
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
@skeled_b
#داستان
قدرت رحمانی
حاج شیخ عبدالقائم شوشتری به نقل از علامه سید ابوالحسن حافظیان می فرمودند؛
در یکی از شهرهای هند به قصد ملاقات عارفی از عارفان هندو رفته بودند.
پسرجوان میزبان همراه ایشان بوده
وقتی به محل ملاقات آن مرتاض هندو رسیدند به محض وارد شدن در آنجا ، آن هندو دستی به بدن آن جوان زده بود و در واقع ایشان رابیهوش، مانند مرده ای بر روی زمین انداخته بود.
🔷 مرحوم حافظیان می فرمودند:
من عمدا اعتنایی نکردم و پرسیدم:
شمابالاترین قدرتتان همین است؟ می توانید ایشان را بدون لمس زنده کنید؟
🔷گفت : نه باید حتما لمس کنیم .
گفتم : ولی بنده بدون لمس کردن زنده اش می کنم ،
همان جا رو به قبله نشستم و از خداوند متعال خواستم که زنده شود و ذکری راهم گفتم ، بلافاصله پسر زود بلند شد آمد و نزد ما نشست.
آن هندو پرسید: شمافلان ریاضت را کشیده اید؟
🔷 من گفتم : نخیر ما ریاضت های شما را باطل میدانیم. شما با قدرت منفی شیطانی کار می کنید ولی قدرت ما رحمانیست و آن این است که ما معتقدیم که :
🔷هرکس چهل شبانه روز گناه را ترک کند و واجبات را انجام دهد وتمام این کارها برای خدا باشد می تواند این کارها را انجام دهد.
📚مظهر وصف خدا ص۹۸
🔅 @skeled_b🌿
✍️#داستان
👈ويژگيهاى شيعه
ابو اسماعيل گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم فدايت شوم شيعه در محيطى كه ما زندگى مى كنيم بسيار زياد است .
امام عليه السلام فرمود: آيا توانگر به فقير توجه دارد؟ آيا نيكوكار از خطا كار در مى گذرد؟ و آيا نسبت به يكديگر همكارى و برادرى دارند؟
عرض كردم : نه .
حضرت فرمود: آنها شيعه نيستند شيعه كسى است كه اين كارها را انجام دهد.
📚اصول كافى، باب الطاعة و التقوى
#امام_باقر
@skeled_b
🔲#داستان: چه فایده این همه قرآن میخونی ،
بدون اینکه معنی آن را بفهمی⁉️⁉️⁉️
▫️بسم الله الرحمن الرحیم
مردی بود قرآن میخواند و معنی قرآن را نمیفهمید .
پسرکوچکش از او پرسید چه فایدهای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن رابفهمی؟
پدر گفت پسرم سبدی بگیر واز آب دریا پرکن وبرایم بیاور .
▫️پسر گفت : غیر ممکن است که آب درسبد باقی بماند.پدر گفت: امتحان کن پسرم.پسر سبدی که درآن زغال میگذاشتند گرفت و رفت بطرف دریا وامتحان کرد سبدرازیرآب زد وبه سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت وهیچ آبی در سبد باقی نماند.پس به پدرش گفت که هیچ فایدهای ندارد .
▫️پدرش گفت دوباره امتحان کن پسرم .پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب رابرای پدر بیاورد .برای بار سوم وچهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد وبه پدرش گفت که غیر ممکن است...
✅️پس پدر به پسرش گفت سبد قبلا چطور بود؟
اینجا بود که پسرک متوجه شد و به پدرش گفت بله پدر قبلا سبد از باقیمانده های زغال کثیف وسیاه بود ولی الان سبد پاک وتمیز شده است. پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد.
▫️دنیاوکارهای آن قلبت را از کثافتها پرمیکند،خواندن قرآن همچون دریا سینه ات راپاک میکند،حتی اگر معنی آنرا نمی فهمی
♦️شاهزاده فرهاد میرزا عموی ناصرالدین شاه از جمله کسانی است که صحن مطهر امام موسی کاظم را با هزینه خود تعمیر و بازسازی کرد .عده ای به اوایراد گرفتندشما چرا اینقدر از پول خود را (معادل یکصد هزار مثقال طلا) برای ساخت حرم مصرف کردهاید؟
🔸شاهزاده پاسخ داد ثروتمندان دارایی شان را در بانکها ذخیره می کنند و من دارایی خود را در بانک حضرت موسی بن جعفر و امام جواد (علیهمالسلام) پس انداز کرده ام. او وصیت کرد جنازه اش را را در حرم کاظمین بدون تشریفات دفن کنند زیرا من از امام خود که غریبانه دفن شد خجالت میکشم
🔹لذا هنگامی که جنازه را به بغداد بردند دیدند به یکباره از سمت کاظمین جمعیت زیادی با پرچم ها به استقبال جنازه آمده اند .فرزندان آن مرحوم گفتند این سفارش پدرمان بود که غریبانه تشییع شود.
🍃متولی حرم گفت این دستور موسی بن جعفر علیه السلام است. آن حضرت در خواب به من امر کرد که با جمعیت و تشریفات بروید و جنازه حاج فرهاد را بگیرید و با عزت تمام تشییع کنید
و این است نتیجه خدمت به خاندان رسول الله
📚 منبع: مردان علم در میدان عمل، ج۲، نعمت الله حسینی
#داستان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@skeled_b