گر به جرم گنهم داخل در نار شدم
زائری پشت حرم بر سر زانو میگفت
باورم نیست که ک من لایق دیدار شدم
هر سوالی ک بپرسند به پاسخ گویم
من سگ شاه نجف حیدر کرار شدم
گودال قتلگاه، پر از بوی سیب بود
تنهاتر از مسیح، کسی بر صلیب بود
سرها رسید از پی هم، مثل سیب سرخ
اول سری که رفت به کوفه، حبیب بود!
مولا نوشته بود: بیاای حبیب ما
تنها همین، چقدر پیامش غریب بود
مولا نوشته بود: بیا، دیر میشود
آخر حبیب را ز شهادت نصیب بود
مکتوب میرسید فراوان، ولی دریغ
خطش تمام، کوفی و مهرش فریب بود
اما حبیب، رنگ خدا داشت نامهاش
اما حبیب، جوهرش «امن یجیب» بود
یک دشت، سیب سرخ، به چیدن رسیده بود
باغ شهادتش، به رسیدن رسیده بود
بزرگۍمیگفت:
دخترهاوخانمهایۍڪہ
توۍایـامعزادارۍمـاھمحرم
آرایشمیڪننمیـانروضہ
یـامیرنڪنـارخیـابون
تمـاشـاۍدستہهـاۍعزادارۍ
منویـادزنهـاۍشـامۍمۍاندازن
ڪہوقتۍبهشونخبررسید
ڪارواناسراۍڪربلاوسرهاۍبریدھ
بہشـامرسیدهآرایشڪردنوخلخالبہ
پاهـاشونبستنوهلهلہڪنانبہتمـاشارفتن
-هیچوقتاینحرفشوفراموشنمیڪنم..💔
- همیشه شب سوم فرق میکنه بچه ها...
اصلا مذهبی و غیرمذهبی فرقی نمیکنه
هرکیو ببینی
بهش بگی چه بلاهایی سر یه دختر بچه اوردن
قلبش به درد میاد:)
¹³⁵♡¹¹⁰ |محبِ علے
- همیشه شب سوم فرق میکنه بچه ها... اصلا مذهبی و غیرمذهبی فرقی نمیکنه هرکیو ببینی بهش بگی چه بلاهایی
آخه دختر سه ساله و دق کردن...؟
دختر سه ساله و خمیده شدن...؟ :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤⃟🏴| وَسَطجاذبہۍِاینهَمهرَنگ
نوڪَرتتابہاَبَدرَنگشُماست
بیخیالِهَمہۍِمَردُمشَھر !
دِلَمآقابِهخُداتَنگشُماست 💔(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
Untitled 52.mp3
51.08M
حرمله خیر نبینی
گل من نو رس بود
کشتنش تیر نمیخواست نسیمی بس بود
#علی_اصغر
✨﷽✨
🌼ارزش يك قطره اشك براى اباعبدالله عليه السلام
✍چون روز قیامت شود و بنده را در موقف حساب و کتاب بیاورند، وقتی نامه عملش را از حسنات تهی می بیند، با یأس راه جهنم را در پیش میگیرد. خطاب می رسد ای بنده به کجا می روی!؟ میگوید خود را مستحق آتش می دانم. در این هنگام خطاب می رسد که صبر کن، زیرا نزد ما امانتی داری. پس دانهای از درّ می آورند که شعاع نورش همه عرصات را روشن مینماید.
می پرسد من چنین دانه گرانبهایی نداشتم! ندا میرسد: این دانه، قطره اشکی است که در فلان مجلس در مصیبت حسین بن علی (عليه السلام) از دیدگانت جاری شد و ما آن را برای این روز که یوم الحسرة است، ذخیره کردیم تا به کارت آید. حالا این درّ را از تو خریداریم. آن را نزد انبیاء ببر تا قیمت گذاری کنند.
نزد آدم صفی الله (عليه السلام) می برد و آن حضرت می فرماید من سررشته قیمت این درّ را ندارم. نزد نوح (عليه السلام) و سایر انبیاء هم می آورد و همه به دیگری حواله مینمایند تا نزد خاتم الانبیاء (صلى الله عليه وآله) می آورد. حضرت میفرماید نزد علی مرتضی (عليه السلام) ببر. امیرالمؤمنین نیز او را نزد فرزندش حسین (عليه السلام) می فرستد.
وقتی درّ را به حضرت اباعبدالله (عليه السلام) می دهد آن حضرت، درّ را نزد خداوند می آورد و عرض میکند خدایا قیمت دانه این است که این بنده را به همراه پدر و مادرش به من ببخشی و ایشان را با من محشور کنی. خطاب می رسد که او را با پدر و مادرش به تو بخشیدیم و همسایهات در بهشت خواهند بود.
📚 از کتاب ارزشمند حسینیه نوشته ملا حبیب الله شریف کاشانی (ره)، ص۳۴و۳۵