eitaa logo
کانال سید محمد مجیدی
220 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2هزار ویدیو
25 فایل
ما بر سر عهدی که بستیم ماندیم اما تو ... ارتباط با ما @moheb_v لینک گروه فرزندان مکتب حاج قاسم https://eitaa.com/joinchat/469565635C2de1852c38
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدا مقلدین ائمه اطهار علیهم السلام 2⃣ 🔁 دهه پنجم هجری تمام شد روزگار ماجرای برخورد مرد شامی با امام حسن مجتبی علیهم را سینه به سینه چرخانید تا به سینه پاک یکی جوانان سلحشور دیار رمنت( از توابع شهرستان بابل ) جای گرفت 👨 این جوان رعنا به خاطر لیاقت و استعداد و امانتداری که از خود نشان داد فرمانده لشکر 25 کربلا (استان مازندران )مسئولیت گردان تدارکات مسلم 1 و 2 را به او سپردند 🥋جوانی خوشرو و خوش برخورد و البته ورزش کار آن هم در رشته رزمی ! ⛺️در جبهه یکی از رزمنده ها به سمت چادر گردان تدارکات می رود و از مسئول تدارکات تقاضا وسیله ای می کند 🤗 جوان قصه ما در جواب درخواستش با متانت و خوشرویی می گوید: 📩من حرفی ندارم فقط شما یه نامه از فرمانده ات بیاورد هرچه خواستی با خود ببر . . . اینها همه مال شماست و ما خادم شما . . . من امانتدار هستم نمی توانم همینطوری به تو چیزی بدهم . . . 🤬 اما رزمنده هرچه اصرارکرد فایده در برنداشت تا اینکه به قول گفتنی از کوره در رفت . . . آخر ماجرا شنیدنی است . . . 👤 روای : مرحوم جانباز 🖊 روایت داستانی : 🔸 با ما همراه باشید در نشر معارف ناب شهدا انقلاب اسلامی و دفاع مقدس دیار رمنت _ بابل •┈•┈••✾•🌿🇮🇷🌿•✾••┈•┈• 📌 پژواک صدای دل را دنبال کنید ⚡️ eitaa.com/smajidi_ir لینک گروه فرزندان مکتب حاج قاسم https://eitaa.com/joinchat/469565635C2de1852c38
شهدا مقلدین ائمه اطهار علیهم السلام 3⃣ 😒 جوان که سماجت مسئول گردان تدارکات را می ببیند از کوره در می رود و شروع به ناسزا گفتن می کند . . . 🤐 الفاظی که زبان از آن شرم دارد شاید شبیه به سخنان مرد شامی . . . 🥺 ولی اتفاقی بود که رخ داد . . . 📝 ولی فرمانده دفترش را که در دست داشت شروع به نوشتن کرد گویی که اتفاقی نیافتده است . . . 😠👋دور و اطرافیان فرمانده که عاشق و شیفته او بودند به قولی مریدان او بودند این حرکت جوان گستاخ را برنتافتند و خواستند که ضرب و شتمی به جوان بدهند. . . 🌲اما فرمانده ما شاگرد مکتب کریم اهل بیت علیه السلام و امام خمینی (ره ) بود 🗣 جلو مریدان خود را گرفت خطاب به آنان گفت: شما چه کار دارید به این حرف ها ! به شما ها که نگفت که برتافتدید . . . هروقت حرفی به شما زد و نسبت داد بروید از خودتان دفاع کنید . . . شما هیچ کدام حق دخالت ندارید . . . 🔸🔸🔸🔸🔸 🇮🇷 این انقلاب چه فرزندانی را تربیت کرد خدا میداند . . . صفا مریدان فرزندان زهرا را خدا می داند . . . اما این تمام قصه نبود . . . 👤 روای : مرحوم جانباز 🖊 روایت داستانی : 🔸 با ما همراه باشید در نشر معارف ناب شهدا انقلاب اسلامی و دفاع مقدس دیار رمنت _ بابل •┈•┈••✾•🌿🇮🇷🌿•✾••┈•┈• 📌 پژواک صدای دل را دنبال کنید ⚡️ eitaa.com/smajidi_ir لینک گروه فرزندان مکتب حاج قاسم https://eitaa.com/joinchat/469565635C2de1852c38
شهدا مقلدین ائمه اطهار علیهم السلام 4⃣ 🥺 آنان وقتی رفتار پیر مرادشان _ جوانی که ره صد ساله رفته _ را می ببینند این حرکت را درک نمی کنند که چرا در مقابل گستاخی جوان عکس العملی نشان نمی دهد حتی جلوی آنان را هم می گیرد . . . 🗣👥زبان به اعتراض می گشایند و یک صدا به فرمانده شون میگن : علی جان! او حرف های زشتی را به شما نسبت می دهد و اباحی از چیزی هم ندارد!. . . 👂اینجا بود که فرمانده جوان ما که نامش همنام مولایش ، علی بود ریا را کنار گذاشته و هدف از جبهه آمدنش را لو می دهد ! . . . 🌴 براستی امثال علی در کدام مکتب خانه ای زانوی تلمذ و شاگردی زده اند . . . 🌹 شهید علیمدد با زبان ساده عمق درک و فهمش را از جبهه اینگونه به هم رزمانش می گوید: 📿 ما اینجا آمدیم تا خودمان را اصلاح کنیم . . . ⚔ما آمدیم که به خاطر اسلام و دین و مملکت ، دشمن را از بین ببریم . . . 🌴 به خاطر رهبری اینجا آمدیم . . . 🤔 به خاطر چی لبیک گفتیم. . . 🤬😡 ما اینجا نیآمدیم که با هم درگیر شویم و با هم بجنگیم . . . 🍁🌷🌹🌹🌳🍂🍃🍁🌾🌸🌼🌹 براستی عمق درک و معارف فرزندان خمینی تا به کجا ها سرک کشیده است . . . بی جهت نیست که نامشان در عالم طنین انداز محافل و مجالس شده است . . . بی جهت نیست که دشمنان می خواهند نامش نباشد یا که کم رنگ باشد. . . در قسمت بعدی شهید قصه را معرفی خواهیم نمود . . . 👤 روای : مرحوم جانباز 🖊 روایت داستانی : 🌹 با ما همراه باشید با روایتی از 🔸 با ما همراه باشید در نشر معارف ناب شهدا انقلاب اسلامی و دفاع مقدس دیار رمنت _ بابل •┈•┈••✾•🌿🇮🇷🌿•✾••┈•┈• 📌 پژواک صدای دل را دنبال کنید ⚡️ eitaa.com/smajidi_ir لینک گروه فرزندان مکتب حاج قاسم https://eitaa.com/joinchat/469565635C2de1852c38
شهدا مقلدین ائمه اطهار علیهم السلام 5⃣ 🌹شاگرد مکتب کریم اهل بیت علیه السلام و امام خمینی (ره ) کسی نبود جز . . . 😳اطرافیانش مات و مبهم رفتار حسنی اش به گونه ای که توان درک آن برایشان دشوار بود . . . 😔 ناراحتی بچه ها از یه طرف و رفتار علی از طرف دیگه . . . صبر بچه ها دیگه لبریز شد . . . دور اطرافیانش هم سن سال پدرش بودند ولی باز مجذوب و ذوب در علی . . . 😭 با ناراحتی فراوان به او گفتند: علی جان تو چرا اینگونه برخورد میکنی . . . علی آقا اگر تو می خواهی اینگونه عمل کنی ما نمی توانیم پیشت فعالیت کنیم . . . هربار که علی را به سخن می آوردند چشمه ای از معرفتش می جوشید . . . ☺️ علیمدد که گویی اتفاقی نیافتده با حالتی پدرانه و عزمی راسخ گفت : هر کس دوست دارد پیش من باشد من اینگونه عمل خواهم کرد . . . هرجایی دوست دارید می توانید بروید خدا به همراهتان من از کسی ناراحت نمی شوم . . . ما برای رضای خدا به اینجا آمدیم . . . دست یاری به هم دهیم تا به خاطر اسلام دشمن را از بین ببریم . . . 🌴 براستی دنیا دیروز مات و مبهوت فرزندان خمینی و امروز مات و مبهوت فرزندان خامنه ای . . . این گوشه ای از چشمه سار زندگی بود که به نمایش در آمد . . . برای شادی شهدای اسلام و مدافعان حرم صلوات 👤 راوی : مرحوم جانباز ✍ روایت داستانی : 🌹 با ما همراه باشید با روایتی از 🔸 با ما همراه باشید در نشر معارف ناب شهدا انقلاب اسلامی و دفاع مقدس دیار رمنت _ بابل •┈•┈••✾•🌿🇮🇷🌿•✾••┈•┈• 📌 پژواک صدای دل را دنبال کنید ⚡️ eitaa.com/smajidi_ir لینک گروه فرزندان مکتب حاج قاسم https://eitaa.com/joinchat/469565635C2de1852c38
شهدا مقلدین ائمه اطهار علیهم السلام دهه پنجم هجری تمام شد روزگار ماجرای برخورد مرد شامی با امام حسن مجتبی علیهم را سینه به سینه چرخانید تا به سینه پاک یکی جوانان سلحشور دیار رمنت( از توابع شهرستان بابل ) جای گرفت این جوان رعنا به خاطر لیاقت و استعداد و امانتداری که از خود نشان داد فرمانده لشکر 25 کربلا (استان مازندران )مسئولیت گردان تدارکات مسلم 1 و 2 را به او سپردند جوانی خوشرو و خوش برخورد و البته ورزش کار آن هم در رشته رزمی ! در جبهه یکی از رزمنده ها به سمت چادر گردان تدارکات می رود و از مسئول تدارکات تقاضا وسیله ای می کند جوان قصه ما در جواب درخواستش با متانت و خوشرویی می گوید: من حرفی ندارم فقط شما یه نامه از فرمانده ات بیاورد هرچه خواستی با خود ببر . . . اینها همه مال شماست و ما خادم شما . . . من امانتدار هستم نمی توانم همینطوری به تو چیزی بدهم . . . اما رزمنده هرچه اصرارکرد فایده در برنداشت تا اینکه به قول گفتنی از کوره در رفت . . . آخر ماجرا شنیدنی است . . . 🎙 راوی : مرحوم جانباز سیف الله زاهدیان 🖊 به قلم : سیدمحمدمجیدی https://eitaa.com/ramnet57 https://t.me/ramnet57
شهدا مقلدین ائمه اطهار علیهم السلام جوان که سماجت مسئول گردان تدارکات را می ببیند از کوره در می رود و شروع به ناسزا گفتن می کند . . . الفاظی که زبان از آن شرم دارد شاید شبیه به سخنان مرد شامی . . . ولی اتفاقی بود که رخ داد . . . ولی فرمانده دفترش را که در دست داشت شروع به نوشتن کرد گویی که اتفاقی نیافتده است . . . دور و اطرافیان فرمانده که عاشق و شیفته او بودند به قولی مریدان او بودند این حرکت جوان گستاخ را برنتافتند و خواستند که ضرب و شتمی به جوان بدهند. . . اما فرمانده ما شاگرد مکتب کریم اهل بیت علیه السلام و امام خمینی (ره ) بود جلو مریدان خود را گرفت خطاب به آنان گفت: شما چه کار دارید به این حرف ها ! به شما ها که نگفت که برتافتدید . . . هروقت حرفی به شما زد و نسبت داد بروید از خودتان دفاع کنید . . . شما هیچ کدام حق دخالت ندارید . . . 🔸🔸🔸🔸🔸 این انقلاب چه فرزندانی را تربیت کرد خدا میداند . . . صفا مریدان فرزندان زهرا را خدا می داند . . . اما این تمام قصه نبود . . . 👣 با ما همراه باشید 🎙 راوی : مرحوم جانباز سیف الله زاهدیان 🖊 به قلم : سیدمحمدمجیدی https://eitaa.com/ramnet57 https://t.me/ramnet57
شهدا مقلدین ائمه اطهار علیهم السلام آنان وقتی رفتار پیر مرادشان را می ببینند این حرکت را درک نمی کنند که چرا در مقابل گستاخی جوان عکس العملی نشان نمی دهد حتی جلوی آنان را هم می گیرد . . . زبان به اعتراض می گشایند و یک صدا به فرمانده شون میگن : علی جان! او حرف های زشتی را به شما نسبت می دهد و اباحی از چیزی هم ندارد!. . . اینجا بود که فرمانده جوان ما که نامش همنام مولایش ، علی بود ریا را کنار گذاشته و هدف از جبهه آمدنش را لو می دهد ! . . . براستی امثال علی در کدام مکتب خانه ای زانوی تلمذ و شاگردی زده اند . . . شهید علی با زبان ساده عمق درک و فهمش را از جبهه اینگونه به هم رزمانش می گوید: ما اینجا آمدیم تا خودمان را اصلاح کنیم . . . ما آمدیم که به خاطر اسلام و دین و مملکت ، دشمن را از بین ببریم . . . به خاطر رهبری اینجا آمدیم . . . به خاطر چی لبیک گفتیم. . . ما اینجا نیآمدیم که با هم درگیر شویم و با هم بجنگیم . . . 🍁🌷🌹🌹🌳🍂🍃🍁🌾🌸🌼🌹 براستی عمق درک و معارف فرزندان خمینی تا به کجا ها سرک کشیده است . . . بی جهت نیست که نامشان در عالم طنین انداز محافل و مجالس شده است . . . بی جهت نیست که دشمنان می خواهند نامش نباشد یا که کم رنگ باشد. . . در قسمت بعدی شهید قصه را معرفی خواهیم نمود . . . 🌹 با ما همراه باشید با روایتی از 🎙 راوی : مرحوم جانباز سیف الله زاهدیان 🖊 به قلم : سیدمحمدمجیدی https://eitaa.com/ramnet57 https://t.me/ramnet57
شهدا مقلدین ائمه اطهار علیهم السلام ! شاگرد مکتب کریم اهل بیت علیه السلام و امام خمینی (ره ) کسی نبود جز شهید علی مدد قلیزاده . . . اطرافیانش مات و مبهم رفتار حسنی اش به گونه ای که توان درک آن برایشان دشوار بود . . . ناراحتی بچه ها از یه طرف و رفتار علی از طرف دیگه . . . صبر بچه ها دیگه لبریز شد . . . دور اطرافیانش هم سن سال پدرش بودند ولی باز مجذوب و ذوب در علی . . . با ناراحتی فراوان به او گفتند: علی جان تو چرا اینگونه برخورد میکنی . . . علی آقا اگر تو می خواهی اینگونه عمل کنی ما نمی توانیم پیشت فعالیت کنیم . . . هربار که علی را به سخن می آوردند چشمه ای از معرفتش می جوشید . . . علیمدد که گویی اتفاقی نیافتده با حالتی پدرانه و عزمی راسخ گفت : هر کس دوست دارد پیش من باشد من اینگونه عمل خواهم کرد . . . هرجایی دوست دارید می توانید بروید خدا به همراهتان من از کسی ناراحت نمی شوم . . . ما برای رضای خدا به اینجا آمدیم . . . دست یاری به هم دهیم تا به خاطر اسلام دشمن را از بین ببریم . . . براستی دنیا دیروز مات و مبهوت فرزندان خمینی و امروز مات و مبهوت فرزندان خامنه ای . . . این گوشه ای از چشمه سار زندگی بود که به نمایش در آمد . . . برای شادی شهدای اسلام و مدافعان حرم صلوات 🎙 راوی : مرحوم جانباز سیف الله زاهدیان 🖊 به قلم : سیدمحمدمجیدی https://eitaa.com/ramnet57 https://t.me/ramnet57