eitaa logo
کانال سید محمد مجیدی
218 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2هزار ویدیو
25 فایل
ما بر سر عهدی که بستیم ماندیم اما تو ... ارتباط با ما @moheb_v لینک گروه فرزندان مکتب حاج قاسم https://eitaa.com/joinchat/469565635C2de1852c38
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگینامه بی بی رابعه عدویه قسمت اول : آن مخدره خدر خاص، آن مستوره اخلاص، آن سوخته عشق و اشتياق، آن شيفته قرب و احتراق، مريم صفيه، رابعه عدويه رحمة الله عليها. این بانوی بزرگوار در سال 95 هـ . ق (713 م) در بصره متولّد شد. كنیه او، امّ الخیر و فرزند اسماعیل عدوی بود. وقتی رابعه به دنیا آمد، پدرش به تنگدستی سختی گرفتار شده بود، به گونه ای كه روغنی پیدا نمی شد تا ناف او را چرب كنند. مادر رابعه ندا داد كه به خانه همسایه مراجعه كرده و قطره ای روغن تهیه نماید، امّا او عهد بسته بود كه از هیچ فردی، چیزی نخواهد. از منزل بیرون شد تا در خانه همسایه را بزند و این كار را كرد ولی جوابی از صاحب خانه نشنید. به منزل خود برگشت و گفت ؛كسی جوابش را نداد. مادر به حدّی گریست كه خوابش برد و در خواب، پیامبـر(ص) را دید. آن حضرت(ص) خطاب به وی فرمود: غمگین مباش كه این دختر سیّده است و هفتاد هزار از امّت من در شفاعت او خواهند بود. مدّتی سپری شد و پدر و مادر رابعه از دنیا رفتند. در بصره قحطی سختی پدیدار شد و خواهران رابعه پراكنده شدند و او نیز چون از خانه بیرون رفت، ظالمی او را گرفته و به شش درهم فروخت و خریدار او را به كارهای مشقّت بار وا می داشت. تا اینكه روزی رابعه از جایی گذشت، نامحرمی او را دید و قصد او كرد. او دست به دعا بلند كرد و به خدای تعالی عرض كرد: «خدایا! غریبم، یتیمم، اسیرم ... و تو می دانی كه جز به رضایت كاری انجام نمی دهم و حاضرم به هر بلایی بیفتم به شرط آن كه تو از من راضی باشی!» ندایی شنید كه از آینده درخشانش نزد خداوند(ج) خبر می داد. بدین ترتیب زمینه ی ورود او به طریقت الهی فراهم شد. این اتّفاق وقتی مسلّم شد كه رابعه، مزه شیرین عبادت را چشید و از هر فرصتی استفاده كرد تا حلاوت اطاعت از حق تعالی را بیشتر بچشد. نقل است كه یك شب خواجه و سرور او، از خواب بیدار شد و از روزنه خانه به بیرون نگریست. رابعه را دید كه سر به سجده نهاده و می گوید: «الهی تو می دانی كه هوای دل من در موافقت فرمان تو است و روشنایی چشم من در خدمت درگاه تو است. اگر كار به دست من باشد، یك لحظه از عبادت تو غفلت نمی كنم؛ ولی تو مرا تحت نظر سلطه آفریده ای و از آفریدگان خود كرده ای». وقتی خواجه این جریان را دید و مناجات او را شنید، رابعه را پیش خود خوانده و آزاد كرد. پس از آن رابعه روی در بیابان نهاد و سفر حج آغاز كرد. در ميان راه، کعبه را ديد که به استقبال او آمده بود. رابعه گفت: مرا ربّ البيت می بايد، بيت چه کنم؟ استقبال مرا از «من تقرب الیّ شبرا تقربت اليه ذرعا» می بايد. کعبه را چه بينم. مرا استطاعت کعبه نيست، به جمال کعبه چه شادی نمايم؟ نقل است که ابراهيم ادهم(رح) چهارده سال تمام سلوک کرد تا به کعبه شد. از آنکه در هر مصلا جايی دو رکعت می گزارد تا آخر به آنجا رسيد خانه نديد. گفت: آه! چه حادثه است، مگر چشم مرا خللی رسيده است؟ هاتفی آواز داد: چشم تو را هيچ خلل نيست، امّا کعبه به استقبال ضعيفه ای شده است که روی به اينجا دارد. ابراهيم را غيرت بشوريد. گفت: او کيست؟ دويد. رابعه را ديد که می آمد و کعبه به جای خويش شد. چون ابراهيم آن ديد گفت: ای رابعه! اين چه شور است که در جهان افکنده ای؟ گفت: شور من در جهان نيفکنده ام، تو شور در جهان افکنده ای که چهارده سال درنگ کرده ای تا به خانه رسيده ای. گفت: آری! چهارده سال در نماز باديه قطع کرده ام. گفت: تو در نماز قطع کرده ای و من در نياز ... نقل داستان در کانال « پژواک... » 👇👇👇 @smajidi_ir