#معرفی_جلسات_اینجانب
جلسه هفتگی مشکات
( نقد تخصصی مداحی)
زمان:
جمعه 11مردادماه 98
ساعت 10ونیم صبح
مکان:
قم. میدان پلیس
دل آذر 9
پلاک 25
در سمت چپ
بسمالله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض تسلیت شهادت امام محمدتقی(ع)
چند نکته در باره #معیارهای_آفرینش_مرثیه تقدیم می شود.
نکته اول:
معیارهای آفرینش مدایح و مراثی اهل بیت(ع)
با محوریت سخنان رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با مداحان
توجه به فنون و دانش شعری در کنار اخلاص
(بهمن67)
کنارگذاشتن شعر ضعیف هرچند خالصانه باشد
(فروردین 67)
ضرورت سختگیری نسبت به شعر و به نقد گذاشتن آن
(دی ماه 68)
سعی در نقد و تصحیح اشعار و تشویق ناقدان
(دی ماه 68)
پايبندی به اصول شعر
(فروردین 69)
توجه كنيد، چيزى را بخوانيد كه معقول باشد. البته، نه اينكه انسان هرچه معقول است، از خودش بسازد و بخواند! نه، آن را به اصول و واقعيت هايى متكى كنيد.
(دی ماه 1369)
شعر شما بايد خوب، محكم، قوى، خوشمضمون و قانعكننده باشد
(مهرماه 1377)
ما در نوحهخوانى، مصيبتخوانى و مرثيهخوانى، اگر يك مقدار همت و سليقه به خرج بدهيم، مىتوانيم مفاهيم عالى را بگنجانيم.
(مردادماه 1383)
تأمل و نگاه عيبجويانه و انتقادی به شعر خود
(شهریور 1388)
پايبندی به صدق واقعه در مرثيهخوانى.
(خرداد1389)
هدف از مرثیه پردازی: آميختن اين دلِ اشكآلود به معارف زلال؛ البته با هنرنمائى
(خرداد1389)
پرهیز از روضة مکشوف و اشاره به هنر قدما در این باره
(خرداد1389)
آموزندگی مضمون محتوا در مدح و حتی مرثیه
(فروردین1393)
نکته دوم:
مرور اشعاری با محوریت مرثیه امام جواد(ع)
مهدی رحیمی
وقتی که اُمِّ رذل تأسّی به جعده کرد
در فکر او علاقه به سم می شود زیاد
حالا مسیر روضه به جایی رسیده که؛
پیش امام چار قدم می شود زیاد
@hosenih
گودال نیست حجره اش اما به پیکرش
از ضرب تیر و نیزه وَرَم می شود زیاد
#محمدجواد_شیرازی
ای حامل امام به قدش نظاره کن
پایش کشیده شد به زمین، فکر چاره کن
@hosenih
تا بام، قبلِ هر قدمی احتیاط کن
در بین راه پله کمی احتیاط کن
دیگر حیا کن و برو از روی پشت بام
او را رها کن و برو از روی پشت بام
#علی_اکبر_لطیفیان
@hosenih
تا بام می شود سر سالم تری رسید
با شرط این که این لبه در امان دهد
#قاسم_نعمتی
اسباب رقص و شادی زن ها شدی چرا
صورت به پیش همسر خود بر زمین مکش
شکر خدا که نیست تماشا کند رضا
گوید دو دیده ی تر خود بر زمین مکش
در کربلا پدر به پسر التماس کرد
برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش
@hosenih
بس کن حسین آبروی خویش را مبر
زانو کنار اکبر خود بر زمین مکش
#حسن_لطفی
از پا گرفته و بدنش می کشند...وای
تا پشتِ بام ریخته گُلهایِ پرپرش
خون گریه می کند لبه یِ تخته سنگ ها
از بَس که خورد بر لبه یِ پله ها سرش
#محمود_ژوليده
دوباره زهرِ جفا نذرِ سفرۀ افطار
و باز هلهله و دست و پا زدن، تنها
چه فرق میکند، انگار حُجره شد گودال
چه فرق میکند اصلاً، مدینه با اینجا
نبود نیزه ولی خندۀ تمسخُر بود
هجومِ کوفه نَه، رقصِ کنیزکان اما…
کنیزکانِ جفا جویِ هرزۀ بدگوی
که بَدترند ز أنبوهِ لشگرِ اعدا
سری نشد ز تن اینجا جدا ولیکن شد…
سرِ امامِ جواد از بدن به پلّه رها
ز پلّه تا سرِ بامش به احترام آمد؟
و یا تنَش به لگدمال، میرود بالا؟
#حسن_لطفی
ای یاکریم بال و پَرَت را زمین مزن
آه ای جوانِ خانه سرت را زمین مزن
....
بُردند نیمه جان بدنت را به پُشتِبام
از پا کشاندهاند تنت را به پشتِبام
میرفت پیکرت به روی پلههای تیز
میخورد هِی سَرَت به روی پلههای تیز
از سنگها برای تو اَبرو نماده است
آقا چرا برای تو پهلو نمانده است
#محمدجواد_شیرازی
مثل امام مجتبی چیزی نگفتم
پاره جگر این زهر را تفسیر کرده
سر روی پای خواهری باشد چه خوب است
خواهر ندارم تا بگویم دیر کرده
من آبرودارم دراین خانه نرقصید
این سوت و کِل خیلی مرا تحقیر کرده
فریاد من شد العطش، با خنده هایش
فریاد من را سخت بی تأثیر کرده
#محمدجواد_شیرازی
می کشد جسم تو را تا بام خانه، پیکرت...
... می خورد بر کنج پله، بی هوا از یک طرف
#محمود_ژولیده
@hosenih
ز صدرِ زین نه، ولی بر زمین بصورت خورد
بروی چهره ی او مثل پنجه، جا افتاد
همینکه زهر اثر کرد زانویش خم شد
میان حجره ی دربسته بی صدا افتاد
بروی بام، تنش را کشان کشان بردند
و بارها سرش از پِلّه، بی هوا افتاد
#موسی_علیمرادی
رنگ سرخ ناله هایت از ستم بی رنگ شد
پاسخ نی نامه ی خون رنگ تو نیرنگ شد
@hosenih
پرشده از نقشه ی جان کندنت این خاک ها
بس که در هر جای حجره رد و پای چنگ شد
قلب هر سنگی از آهت آب شد با این وجود
گوش این سنگین دلان سنگین تر از هر سنگ شد
کاسه آبی چند گامی آن طرف دشمن گذاشت
هر قدر خود را کشیدی فاصله فرسنگ شد
عاقبت وقتی رسیدی ریخت دشمن آب را
تشنه کشتن اینچنین از کربلا فرهنگ شد
@hosenih
دست و پا از بس زدی گودال گویا کنده ای
چون حسین بن علی در مقتلت جا تنگ شد
نکته سوم:
به نظر شما کدامیک از ابیات فوق می توان دفاع کرد؟
البته با معیارهای ارایه شده( با محوریت سخنان رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با مداحان)
نکته چهارم:
بین واقعیت مرثیه
(یعنی آنچه هست و نباید باشد)
با حقیقیت مرثیه
(یعنی آنچه باید باشد)
ظاهرا فاصله بسیاری است...
مقصر این لغزش های هنری، فرهنگی، اجتماعی و حتی اعتقادی کیست؟
حرف اول وآخر
غفلت از مداحی و اوضاع آن تقصیر کیست؟
در حقیقت این گناه کیست، هان! تقصیر کیست؟
این که هرچیزی بخواند تا به دستش می رسد،
نقل قولی می کند از دیگران ... تقصیر کیست؟
گوید: او جایی ندیدم، خوانده آن را منبری
اشتباهات جناب روضه خوان تقصیر کیست؟
گاهگاهی در جواب اعتراض دوستان
می شود با جمع شان هم داستان: « تقصیر کیست؟»
همچنان مولا غریب است و ز شیعه بی نصیب...
آم مظلوم است مولا همچنان، تقصیر کیست؟
گرچه کار این جماعت گاه خیلی محشر است!
رد شدن در محشر این امتحان تقصیر کیست؟
لب فرو بستیم ترسیدیم از تکفیرشان
راستی این جرأت تکفیرشان تقصیر کیست؟
#معرفی_جلسات_اینجانب
جلسه هفتگی مشکات
نقد تخصصی شعر ولایی
ویژه برادران
سه شنبه
پانزدهم مردادماه98
ساعت 18:30
همراه با اقامه نماز مغرب و عشا
مکان:
قم. میدان پلیس دل آذر 9
پلاک 25
در سمت چپ
#معرفی_جلسات_اینجانب
جلسه هفتگی مشکات
( نقد تخصصی مداحی)
سوگ شهادت امام باقر علیه السلام
زمان:
جمعه هیجدهم مردادماه 98
ساعت 10ونیم صبح
مکان:
قم. میدان پلیس
دل آذر 9
پلاک 25
در سمت چپ
#شعر_منتخب
#امام_باقر علیهالسلام
#قصیده
🔹آفتاب عشق🔹
آن مقتدا که هستی دارد قوام از او
خورشيد و ماه نور گرفتند وام از او
آن پنجمين امام که معصوم هفتم است
دارد حريم کعبۀ دين احترام از او
دريا شکاف علم و يقين «باقرالعلوم»
ماهی که شرمگين شده بدر تمام از او
او باغبان علم و فضيلت شد و به جاست
آن گلشنی که يافته فيض مدام از او
گلهای باغ معرفت و بوستان علم
دارند رنگ و جلوهگری هر کدام از او
روشن چراغ دانش و بينش ز نور اوست
دارد حياتِ علم و فضیلت دوام از او
دانش به حُسن مطلع او گفت آفرين
بينش رسيده است به حُسن ختام از او
بطحا شدهست باغ بهشت از ولادتش
يثرب شدهست روضۀ دارالسلام از او
در گردش مدار، فروغ اميد را
منظومههای عشق گرفتند وام از او
تا رهنمای خلق شود در ره نجات
بالله گرفته بود خدا التزام از او
قولش هماره قول رسول کريم بود
شد جلوۀ حديث نبی مستدام از او
اين آفتاب عشق که سوی دمشق رفت
گفتی گرفت روشنی روز، شام از او
بزم هشام بود به شام و گمان نبود
دعوت کند به «سَبق رِمايه» هشام از او
هر چند عذر خواست ز پرتاب تير و خواست
تا حکم انصراف بگيرد امام از او
اما هشام بر سخن خود فشرد پای
تير و کمان گرفت امام همام از او
تير و کمان گرفت و هدف را نشانه رفت
تا ضرب شست بنگرد و اهتمام از او
فضل و بزرگواری آن مظهر گذشت
راضی نشد که خصم شود تلخکام از او
تير نخست چون به هدف کارگر فتاد
پروانه يافتند يکايک سهام از او
میدوخت تير را به دل تير در هدف
بود از خدای نصرت و سعی تمام از او
آماج تير شد چو هدف شد بر آسمان
تجليل بیمبالغۀ خاص و عام از او
اين است رهبری که به هر لحظه قدسيان
در عرش می رند به تقديس نام از او
همراه اوست عطر شهيدان کربلا
خيزد هنوز رايحۀ آن قيام از او
«جابر» سلام ختم رُسل را به او رساند
با گوش جان شنيد جواب سلام از او
از سعی او گرفته صفا، مروه و صفا
بر جای مانده حرمت بيتالحرام از او
از صد هزار بوسۀ خورشيد خوشتر است
خال سياه کعبه و يک استلام از او
اصحاب معرفت به ادب گرد آمدند
باشد که بشنوند حديث و پيام از او
گوهرفشان به خدمت او طبع «حميری» است
شعر «کميت» يافته قدر و مقام از او
در ساحل غدير ولايت نشستهاند
آنان که چون «فُضيل» گرفتند جام از او
رو تشنگی بجوی «شفق» گر اميد توست
جامی ز حوض کوثر و شرب مدام از او
📝 #استاد_محمد_جواد_غفورزاده
چند رباعی
نذر حضرت مسلم(سلام الله علیه)
تاریکی شهر شام آئین را دید
بر پشت، نشان خنجر کین را دید
در پیمانه، که چون دلش خونین گشت
تصویری از آن قیام خونین را دید
***
پیمانه از آن مستی لبها نوشید
یک جرعه دو جرعه نه، که دریا نوشید
هرچند لب تو تشنه بود، آب نخورد
یک جرعه از آن راز عطش را نوشید
***
شد آینهای بر آن دو چشم تر، آب
خون گشت دل و، امید او نقش برآب
تصویر زلال تشنگی جاری شد
خون از لب او چو گشت جاری در آب
***
ظلمتكده اى است كوفه، چون شام بوَد
با اين همه، دل به يادت آرام بوَد
سرمستى ام از باده عشق است و عطش
معراج من، افتادن از اين بام بوَد!
عرفه 1380
#سید-مهدی-حسینی-رکن_آبادی