نکته دوم:
مرور اشعاری با محوریت مرثیه امام جواد(ع)
مهدی رحیمی
وقتی که اُمِّ رذل تأسّی به جعده کرد
در فکر او علاقه به سم می شود زیاد
حالا مسیر روضه به جایی رسیده که؛
پیش امام چار قدم می شود زیاد
@hosenih
گودال نیست حجره اش اما به پیکرش
از ضرب تیر و نیزه وَرَم می شود زیاد
#محمدجواد_شیرازی
ای حامل امام به قدش نظاره کن
پایش کشیده شد به زمین، فکر چاره کن
@hosenih
تا بام، قبلِ هر قدمی احتیاط کن
در بین راه پله کمی احتیاط کن
دیگر حیا کن و برو از روی پشت بام
او را رها کن و برو از روی پشت بام
#علی_اکبر_لطیفیان
@hosenih
تا بام می شود سر سالم تری رسید
با شرط این که این لبه در امان دهد
#قاسم_نعمتی
اسباب رقص و شادی زن ها شدی چرا
صورت به پیش همسر خود بر زمین مکش
شکر خدا که نیست تماشا کند رضا
گوید دو دیده ی تر خود بر زمین مکش
در کربلا پدر به پسر التماس کرد
برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش
@hosenih
بس کن حسین آبروی خویش را مبر
زانو کنار اکبر خود بر زمین مکش
#حسن_لطفی
از پا گرفته و بدنش می کشند...وای
تا پشتِ بام ریخته گُلهایِ پرپرش
خون گریه می کند لبه یِ تخته سنگ ها
از بَس که خورد بر لبه یِ پله ها سرش
#محمود_ژوليده
دوباره زهرِ جفا نذرِ سفرۀ افطار
و باز هلهله و دست و پا زدن، تنها
چه فرق میکند، انگار حُجره شد گودال
چه فرق میکند اصلاً، مدینه با اینجا
نبود نیزه ولی خندۀ تمسخُر بود
هجومِ کوفه نَه، رقصِ کنیزکان اما…
کنیزکانِ جفا جویِ هرزۀ بدگوی
که بَدترند ز أنبوهِ لشگرِ اعدا
سری نشد ز تن اینجا جدا ولیکن شد…
سرِ امامِ جواد از بدن به پلّه رها
ز پلّه تا سرِ بامش به احترام آمد؟
و یا تنَش به لگدمال، میرود بالا؟
#حسن_لطفی
ای یاکریم بال و پَرَت را زمین مزن
آه ای جوانِ خانه سرت را زمین مزن
....
بُردند نیمه جان بدنت را به پُشتِبام
از پا کشاندهاند تنت را به پشتِبام
میرفت پیکرت به روی پلههای تیز
میخورد هِی سَرَت به روی پلههای تیز
از سنگها برای تو اَبرو نماده است
آقا چرا برای تو پهلو نمانده است
#محمدجواد_شیرازی
مثل امام مجتبی چیزی نگفتم
پاره جگر این زهر را تفسیر کرده
سر روی پای خواهری باشد چه خوب است
خواهر ندارم تا بگویم دیر کرده
من آبرودارم دراین خانه نرقصید
این سوت و کِل خیلی مرا تحقیر کرده
فریاد من شد العطش، با خنده هایش
فریاد من را سخت بی تأثیر کرده
#محمدجواد_شیرازی
می کشد جسم تو را تا بام خانه، پیکرت...
... می خورد بر کنج پله، بی هوا از یک طرف
#محمود_ژولیده
@hosenih
ز صدرِ زین نه، ولی بر زمین بصورت خورد
بروی چهره ی او مثل پنجه، جا افتاد
همینکه زهر اثر کرد زانویش خم شد
میان حجره ی دربسته بی صدا افتاد
بروی بام، تنش را کشان کشان بردند
و بارها سرش از پِلّه، بی هوا افتاد
#موسی_علیمرادی
رنگ سرخ ناله هایت از ستم بی رنگ شد
پاسخ نی نامه ی خون رنگ تو نیرنگ شد
@hosenih
پرشده از نقشه ی جان کندنت این خاک ها
بس که در هر جای حجره رد و پای چنگ شد
قلب هر سنگی از آهت آب شد با این وجود
گوش این سنگین دلان سنگین تر از هر سنگ شد
کاسه آبی چند گامی آن طرف دشمن گذاشت
هر قدر خود را کشیدی فاصله فرسنگ شد
عاقبت وقتی رسیدی ریخت دشمن آب را
تشنه کشتن اینچنین از کربلا فرهنگ شد
@hosenih
دست و پا از بس زدی گودال گویا کنده ای
چون حسین بن علی در مقتلت جا تنگ شد