آخرین جلسه دوره آموزشی
(مقدمات شعر)
ویژه خواهران
حوزه بانو امین
تهران _ شهرک شهید محلاتی
5شنبه 19اردی بهشت 98
8 ونیم صبح
سلام علیکم
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات،
به اطلاع عزیزان ذاکر و شاعر می رسد:
جلسه "مشکات"
( نقد تخصصی مداحی)
طبق برنامه هفتگی برگزار می شود.
با محوریت:
1. تمرین تکنیک دکلمه خوانی
2.ارائه نکاتی در باره معیارهای انتخاب شعر مناسب اجرا
زمان:
فردا جمعه 20اردی بهشت
ساعت 10ونیم صبح
مکان:
قم. دل آذر 9
پلاک 25
در سمت چپ.
جلسه هفتگی مشکات
نقد تخصصی شعر ولایی
ویژه برادران
سه شنبه 24اردی بهشت98
ساعت 17 تا 19
مکان:
قم. دل آذر 9
پلاک 25
در سمت چپ
سلام علیکم
به اطلاع عزیران ذاکر و شاعر می رسد:
جلسه مشکات
( نقد تخصصی مداحی)
طبق برنامه هفتگی برگزار می شود.
دومین جلسه در ماه مبارک رمضان
با محوریت:
1. تمرین تکنیک دکلمه خوانی
2.ارائه نکاتی در باره معیارهای انتخاب شعر مناسب اجرا
زمان:
فردا جمعه 27 اردی بهشت
ساعت 10ونیم صبح
مکان:
قم. دل آذر 9
پلاک 25
در سمت چپ.
درس اول شاعری؛
ساده سرایی؛ ساده گویی
یکی از مشکلات بزرگ شاعران نوجوان و جوان، تقلید از زبان بزرگان شعر است.
آنها می خواهند مثل حافظ و سعدی و انوری و صائب شعر بسرایند تا مخاطبان باور کنند که آنها هم مثل حافظ و سعدی و انوری و صائب شاعرند!
اما این روش اصلاً درست نیست!
به یاد داشته باشیم که شعر، بیان رازهای درون و باورهای قلبی ماست که قرار است برای همدلان و همزبانان مان بیان کنیم به همین دلیل باید به زبان خودمان ساده و صمیمی حرف بزنیم نه با زبان حافظ و سعدی و انوری و صائب!
نکته دیگر این که تکرار حرف های حافظ و سعدی و انوری و صائب که هنر نیست!
وقتی هنر اتفاق می افتد و شکل می گیرد که نوآوری و خلاقیت در آن ظهور یابد.
در تکرار حرف دیگران، چیزی به نام نوآوری وجود ندارد و شاعری که سعی دارد به زبان بزرگانی چون حافظ و سعدی و انوری و صائب شعر بگوید، در همان قدم اول، راه رسیدن به شعر واقعی را بر خود مسدود کرده است.
البته به شاعرانی که تلاش دارند مثل حافظ و .... شعر بگویند، باید تبریک بگوئیم؛
زیرا دورنمایی وسیع و آینده ای روشن را برای خود ترسیم کرده اند؛ اما شرط مثل حافظ و سعدی و انوری و صائب شاعر شدن، تقلید از زبان آن ها نیست! بلکه باید روش ها و تکنیک های آنان را بیاموزیم و با زبان خود شعر بگوئیم.
اولین درسی که از حافظ و سعدی در شاعری باید آموخت، ساده گوئی و صمیمی سرائی است.
استفاده از الفاظ قُلمبه و نامأنوس با ذهن ها، اصلاً روش درستی نیست و باعث خستگی ذهن مخاطب و فرار او از شعر می شود.
بنابر این در درس امروز تلاش می کنیم ساده و صمیمی شعر بسرائیم.
باید درست مثل حرف زدن – که خیلی راحت با معلم، والدین و دوستانمان با آنها سالم ولی صمیمی حرف می زنیم- بتوانیم حرف هایمان را با زبانی دل نشین در قالب شعر بیان کنیم.
در این جا یک نمونه شعر که با محوریت سادگی زبان سروده شده تقدیتان میشود:
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
پوشاندهاند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانیات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه، دل مبند
این بار میبرند که زندانیات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن میروی
شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطهای بترس که شیطانیات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهای است که قربانیات کنند...
فاضل نظری
در شعر بالا نمونه هائی از کاربرد زبان مردم و تلاش برای رسیدن به ساده سرائی آشکار است؛
زبان ساده و بدون تکلف و دست انداز،
موسیقی روان،
شیوه چینش بیتها
پایان بندی آن با فعل- که باعث شده است زبان شعر درست مثل زبان مردم روان گردد-
از همه جالب تر این که
در بیت اخر از ضرب المثل هم استفاده شده است.
امروزه برخی شاعران عزیز و گرامی_ که به ولایی سرایی اشتغال دارند _ شعرشان با عیوب اساسی چه در محتوا و چه در شگردهای بیانی مواجه است.
وقتی اشعار برخی شاعران را می خوانیم واقعا با این کلنجار روبروییم که:
براستی این عزیزان در کجا شعر را آموخته اند
و کجا در کدام انجمن شعرشان را نقد می کنند؟
وقتی برای اهل بیت این بهترین انسانهای روی زمین اثری می سرایند از خود پرسیده اند شعرشان آیا سنخیتی با مقام معصوم دارد؟ با خیر؟
آیا به تعهدفرهنگی و ایمانی خود توجه دارند و می دانند که باید وسواس شعری داشته باشند؟
آیا به انتظارات مخاطب فهیم توجه دارند؟
اگر به این نکات توجه دارند پس چرا گاهی این قدر شعرشان سطحی عوامانه و ضعیف است؟
شاید بزرگ ترین عیب این شاعران
سطحی نگری و ساده انگاری است
یادمان باشد این سخن رهبر فرزانه انقلاب را که فرمود اگر شاعری شعر ضعیفی، ولو بااخلاص سرود آن را عرضه نکند و کنار بگذارد....
آیا به این توصیه عمل می کنیم؟
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
ساده انگاری_ که با ساده سرایی(صمیمی و بی تکلف سرایی) فرق دارد_ زبان شعر را ویران می کند و از شاعر، چهره ای ضعیف، سطحی نگر و غیرقابل دفاع نشان می دهد...
برخی نشانه های ویرانی اثر( که به نام شعر ارائه شده) به قرار زیر است:
پیش از ارائه نمونه آثار
به این توضیحات عنایت و توجه داشته باشید
یک.
در ارائه نمونه ها
به نام شاعر یا صاحب اثر
و حتی تاریخ سرایش اثر توجهی نداریم
معیار ارائه شعر است.
دو.
هدف از طرح مباحث، صرفا روشنگری است
مخاطب بحث مداحان عزیزی هستند که لازم است به هنر انتخاب شعر دست یابند تا به هر شعر
ارائه شده در کانالها اعتماد نکنند.
سه.
وظیفه ما پاس داشتن از حرمت خادمان اهل بیت است و البته یادآوری ضعف های موجود.
و تاکید بر این نکته که
هیچ گاه حرمت خود را بر حرمت اهل بیت مقدم ندانیم و در صدد رفع و جبران خطاهای احتمالی خود باشیم.
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
یکم
نظم شدن اثر
وقتی شاعر به ناظم تبدیل شود براحتی هرعبارتی را با وزن و قافیه به خورد مخاطب می دهد!
در این نوع آثار
فقط محتوابرجسته است؛
شعر به سخنرانی منظوم تبدیل شده است؛
چندان خبری از احساسات شاعرانه نیست؛
نه واکنش عاطفی و جهان بینی شاعرپیداست؛
نه بلاغت؛
نه جذابیت کلام؛
فقط وزن و قافیه .... همین و بس!
تازه اگر به زبانی سالم ارائه شده باشد
نظم نیز دو نوع است
#نظم نیز دو نوع است
الف) نمونه یکم
شعر استدلال محور می شود:
سکوت مسئله سازش فراتر از درک است
که حفظ وحدت امت سیاست حسن است
نه با معاویه لبخند زد نه سازش کرد
به زیر سلطه نرفتن ظرافت حسن است
گاه استدلالهایی سطحی:
باید شمار ماه ها تعدادتان باشد
تا با زمین هرجا، زمان هم یادتان باشد!
وقتی خدا یک ماه را مال خودش می کرد
می خواست روزی هدیه ی میلادتان باشد!
که گاه استدلالها پذیرفتنی هم نیست:
دوباره سوره کوثر به احمد میشود نازل
کسی که مجتبایش میدهند ابتر نمی گردد
خبر دارد شریک اش قاتل جانش شود لکن
دلش راضی به ترک خانه و همسر نمی گردد
ب) نمونه دوم نظم
بیان مستقیم به گونه ای که مخاطب متوجه میشود بجای شعر دارد سخنرانی منظوم می خواند!
حسن امام شجاعت، امام پُر جرأت
برای اُمّتِ قرآن، که مانده در حیرت
به عهدنامۀ صُلحَش پُر است از عِبرت
اگر بصیر بماند، خواصِ با غیرت
و:
چقدر کرب و بلا را حسن سپاه آورد!
چقدر یل یلِ پیر و جوان بِراه آورد!
به زبان اثر منظوم بالا دقت کنید که چقدر از قواعد زبان دور افتاده است
ادامه بحث
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
یکم
نظم شدن اثر
دوم:
طرح عواطف سطحی و دم دست و گاه شخصی که ریشه در تفکر و جهان بینی شاعرانه ندارد:
حکاک ازل شیر اُحد، نام حسن را
با خط خوشش سر در تالار دلم کند
در آرزوی وصف تو مردند هزاران
تمثال گر و شاعر و نقاش و هنرمند!
هر بار نقاب از رخت افتاد خدا گفت
جبریلِ امین دود کند بهر تو اسپند!!
ادامه
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
سوم
غفلت از مدح واقعی
ارائه مدح های کلی که روشنگرانه نیست
وصف ظواهر اهل بیت
چنان سروده حسن را خدای شاعرها...
چنین نکرده کسی از بهشت تضمینی
عسل نگاه و رطب گونه و لبی چو نبات
فتاده آب دهانم زبس که شیرینی!!!!
بس است تا که ترا بین سفره بگذارد
خدا نشان بدهد چیده بزم رنگینی
علی و فاطمه با تو چه عالمی دارند
به بوسه از لب تو هر دو گرم افطارند
یا
مِثلِ تو دنیا ندارد دلسِتان دیگری
عشق قاسم هستی و تواز عسل شیرین تری!
افتخار من به در گاه تو خادم بودن است
از مقاماتت همین بابای قاسم بودن ست!
ادامه بحث
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
چهارم:
طرح مباحث ذهنی و مبتذل و تکراری
مثل مستی که گاه مفهوم و دنیایی می یابد در حالی که شاعر چنین قصدی ندارد:
با کلافی نخ بیا رو سوی این بازار کن
دل بر این دریا بزن بر عاشقی اقرار کن
بر در این میکده بنشین و هی اسرار (اصرار)کن
روزه را یک بارهم با می بیا افطار کن!!
ادامه بحث
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
پنجم:
بیان مفاهیم دم دستی و معمولی که به شکل سطحی ترین شیوه بیان، دائم تکرار می شود
مثلا این که حرم حضرت امام حسن بعدها قرارست چه جور باشد...
این نوع مباحث وقتی بروز می یابد که شاعران برای مضمون آفرینی و حرف جذاب زدن! دچار رقابتی کاذب و ناسالم شوند...
ذکر تو دارد طراوت سینه را آباد کرد
مثل جنگل های سرسبز شمالی مجتبی!!
خواب دیدم در حریم تو شب شعری به پاست
شعر میخواندم در آن صحن خیالی مجتبی
و:
اگر می آمدی ایران شبیه حیدر کرار
تو هم بین اذان یک جفت اَشْهَد داشتی حتماً
همیشه سمت بابُ الْقاسمت غوغای زائر بود
خودت هم از همانجا رفت و آمد داشتی حتماً
و
اگر ما برایت حرم هم بسازیم
به جانت قسم این حرم در ندارد
یا
طبیب هر دو جهانند آن کسانی که
به چشمهای پر از نرگس تو بیمارند
توآمدی و جمل شاهد است زلزله شد
هنوزهم تلفاتت به زیر آوارند!!!
ادامه بحث
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
ششم:
طرح شعارهایی که به جای حماسه و رجز
بیشتر اسطوره محور است آن هم با زبانی سطحی:
من سعودی و سپاهش را به آتش می کشم
حامیان رو سیاهش را به آتش می کشم
داعش و پشت و پناهش را به آتش میکشم
آن درخت و این گیاهش را به آتش میکشم
ما ریاض و جده را با خاک یکسان میکنیم!
کلِّ دنیا را برای تو شبستان میکنیم
جلسه هفتگی مشکات
نقد تخصصی شعر ولایی
ویژه برادران
امروز سه شنبه 31اردی بهشت98
ساعت 17 تا 19
مکان:
قم. دل آذر 9
پلاک 25
در سمت چپ
سلام علیکم
به اطلاع عزیران ذاکر و شاعر می رسد:
جلسه مشکات
( نقد تخصصی مداحی)
طبق برنامه هفتگی برگزار می شود.
سومین جلسه در ماه مبارک رمضان
با محوریت:
1. تمرین تکنیک دکلمه خوانی
2.ارائه نکاتی در باره معیارهای انتخاب شعر مناسب اجرا
زمان:
فردا جمعه 3خرداد
ساعت 10ونیم صبح
مکان:
قم. دل آذر 9
پلاک 25
در سمت چپ.
#شعر
مُنشق شده ماه، از جبین در شب قدر
خورشید به خون نشسته بین در شب قدر
زخم است به سر گرفته جای قرآن
تقدیر علی است این چنین در شب قدر!
رمضان1381
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
به نام خدا
#زبان_حال و زبان قال
یکی از راهکارهای جذابیت شعرولایی، ارائه «زبان حال» است.
در زبان حال،
شاعر به جای یکی از شخصیت های تاریخی سخن می گوید و حرف هایی را به ایشان نسبت می دهد.
#فرق_زبان_حال و زبان قال:
زبان قال،
سخنی است که از قول معصوم(ع) که در قالب روایت به صراحت نقل شده است.
مثل: «فزت ورب الکعبه» که علی (ع) هنگام ضربت خوردن این سخن را بیان فرمودند.
زبان حال،
سخنی است که تاریخ نقل نکرده است اما می توان حدس زد چنین سخنی را معصوم(ع) فرموده باشد.
به عبارت دیگر
سخنی است که با زبان قال نباید تفاوتی داشته باشد؛ چون به معصوم(ع) نسبت داده می شود.
نکته مهم:
وقتی شاعر، زبان حالی را به حضرات معصومین(ع) و اولیای الهی نسبت می دهد،
در حقیقت، دو نکته را بروز می دهد:
الف) تصویری خودساخته از حضرات معصومین(ع) و اولیای الهی که یا درست و قابل دفاع است؛ یا نادرست و غیر قابل دفاع.
ب) میزان معرفت خود نسبت به حضرات معصومین(ع) و اولیای الهی.
به همین جهت بزرگان توصیه کرده اند در ارائه «زبان حال» باید دقت و وسواس فراوانی داشته باشیم؛ تا تصویر نادرستی از اهل بیت(ع) در شعر ترسیم نکنیم.
جمع بندی
با این توضیحات شما اکنون می توانید بخوبی قضاوت کنید که چند بیت از ابیات این شعر، تصویر درستی ازگفتار و رفتار حضرت زینب(س) در برابر پدر بزرگوارشان امام علی (ع) ارائه می کند؟
لطفا خالی از تعصب بخوانید قضاوت کنید...
بابا خوش آمدی چه عجب مال من شدی
شبهای قبل وقف حسین و حسن شدی
چیزی بمن نگفتی از این راز سر به مُهر
اصلاً چه شد که سر زده مهمان من شدی
از ابتدای ماه نگاهم به این در است
لاغر شدی نهیف(نحیف) شدی دل شکن شدی
با من سکوتِ محض نمی کردی ای دریغ
ای ناطق خدا چقدر کم سخن شدی
بابا بجان تو دل من شور می زند
با بانوی بهشت مگر هم سخن شدی
این حالَتَت شبیه به حالات مادر است
حالا چه شد که این همه فکر کفن شدی
اینقدر ذکر آیة ((انّا اِلَیه)) چیست؟
گویا که حاملِ خبرِ پَر زدن شدی
افطار تا سحر سخن از وصل می کنی
آمادة ارادة کشته شدن شدی
مرغان خانه هم دم از این داغ می زنند
انگار خویش باعث این خواستن شدی
بابا نگفتم از حرمِ زینبت مرو؟
رفتی ز پیش زینب و خونین بدن شدی
گفتی بمن که زینبِ ام المصائبم
باید کنم نظاره که چه خونین دهن شدی
ضربت به فرق شاه ولایت روا نبود
آیا همین مقدمه کربلا نبود
#دو_رباعی
(1)
عمری ست همه بندگی ام تکراری ست
در توبه، سرافکندگی ام تکراری ست
باید بخدا آدم دیگر بشوم...
بی تو همه زندگی ام تکراری ست!
(2)
ای جسم! دمی به جان نظر داشته باش
ای کاه! به کهکشان نظر داشته باش
تا چند میان خاکها می لولی
یک چند به آسمان نظر داشته باش...
#سیدمهدی_حسینی_رکن_آبادی
به نام خدا
#پریشان_گویی_در_شعر_امروز
شعری که امروزه در برخی هیئت ها ارایه می شود با پریشانی و ناهنجاری های فنی و محتوایی بسیاری مواجه است.
این پریشانی ریشه در نگرش سرایندگان دارد؛
زیرا از یک سو شعر را تا سطح نیاز عوامانه مداح پایین می آورند و با این کار سلیقه ای خاص را به جلسات تحمیل کنند.
از سوی دیگر اثر را از نشانه های شعری و وسواس شاعرانه تهی میسازند.
این پریشانی در ابعاد مختلف براحتی مشهود است؛ هم در "زبان" هم در "بیان" هم در "محتوا و مضامین" دیده میشود.
کشف آن هم به سواد و تجربه ادبی خاصی نیاز نیست! کافی است کمی انصاف داشته باشیم و از سلیقه تحمیل شده بر هیئت فاصله بگیریم...