#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
ساده انگاری_ که با ساده سرایی(صمیمی و بی تکلف سرایی) فرق دارد_ زبان شعر را ویران می کند و از شاعر، چهره ای ضعیف، سطحی نگر و غیرقابل دفاع نشان می دهد...
برخی نشانه های ویرانی اثر( که به نام شعر ارائه شده) به قرار زیر است:
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
یکم
نظم شدن اثر
وقتی شاعر به ناظم تبدیل شود براحتی هرعبارتی را با وزن و قافیه به خورد مخاطب می دهد!
در این نوع آثار
فقط محتوابرجسته است؛
شعر به سخنرانی منظوم تبدیل شده است؛
چندان خبری از احساسات شاعرانه نیست؛
نه واکنش عاطفی و جهان بینی شاعرپیداست؛
نه بلاغت؛
نه جذابیت کلام؛
فقط وزن و قافیه .... همین و بس!
تازه اگر به زبانی سالم ارائه شده باشد
نظم نیز دو نوع است
ادامه بحث
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
یکم
نظم شدن اثر
دوم:
طرح عواطف سطحی و دم دست و گاه شخصی که ریشه در تفکر و جهان بینی شاعرانه ندارد:
حکاک ازل شیر اُحد، نام حسن را
با خط خوشش سر در تالار دلم کند
در آرزوی وصف تو مردند هزاران
تمثال گر و شاعر و نقاش و هنرمند!
هر بار نقاب از رخت افتاد خدا گفت
جبریلِ امین دود کند بهر تو اسپند!!
ادامه
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
سوم
غفلت از مدح واقعی
ارائه مدح های کلی که روشنگرانه نیست
وصف ظواهر اهل بیت
چنان سروده حسن را خدای شاعرها...
چنین نکرده کسی از بهشت تضمینی
عسل نگاه و رطب گونه و لبی چو نبات
فتاده آب دهانم زبس که شیرینی!!!!
بس است تا که ترا بین سفره بگذارد
خدا نشان بدهد چیده بزم رنگینی
علی و فاطمه با تو چه عالمی دارند
به بوسه از لب تو هر دو گرم افطارند
یا
مِثلِ تو دنیا ندارد دلسِتان دیگری
عشق قاسم هستی و تواز عسل شیرین تری!
افتخار من به در گاه تو خادم بودن است
از مقاماتت همین بابای قاسم بودن ست!
ادامه بحث
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
چهارم:
طرح مباحث ذهنی و مبتذل و تکراری
مثل مستی که گاه مفهوم و دنیایی می یابد در حالی که شاعر چنین قصدی ندارد:
با کلافی نخ بیا رو سوی این بازار کن
دل بر این دریا بزن بر عاشقی اقرار کن
بر در این میکده بنشین و هی اسرار (اصرار)کن
روزه را یک بارهم با می بیا افطار کن!!
ادامه بحث
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
پنجم:
بیان مفاهیم دم دستی و معمولی که به شکل سطحی ترین شیوه بیان، دائم تکرار می شود
مثلا این که حرم حضرت امام حسن بعدها قرارست چه جور باشد...
این نوع مباحث وقتی بروز می یابد که شاعران برای مضمون آفرینی و حرف جذاب زدن! دچار رقابتی کاذب و ناسالم شوند...
ذکر تو دارد طراوت سینه را آباد کرد
مثل جنگل های سرسبز شمالی مجتبی!!
خواب دیدم در حریم تو شب شعری به پاست
شعر میخواندم در آن صحن خیالی مجتبی
و:
اگر می آمدی ایران شبیه حیدر کرار
تو هم بین اذان یک جفت اَشْهَد داشتی حتماً
همیشه سمت بابُ الْقاسمت غوغای زائر بود
خودت هم از همانجا رفت و آمد داشتی حتماً
و
اگر ما برایت حرم هم بسازیم
به جانت قسم این حرم در ندارد
یا
طبیب هر دو جهانند آن کسانی که
به چشمهای پر از نرگس تو بیمارند
توآمدی و جمل شاهد است زلزله شد
هنوزهم تلفاتت به زیر آوارند!!!
ادامه بحث
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
ششم:
طرح شعارهایی که به جای حماسه و رجز
بیشتر اسطوره محور است آن هم با زبانی سطحی:
من سعودی و سپاهش را به آتش می کشم
حامیان رو سیاهش را به آتش می کشم
داعش و پشت و پناهش را به آتش میکشم
آن درخت و این گیاهش را به آتش میکشم
ما ریاض و جده را با خاک یکسان میکنیم!
کلِّ دنیا را برای تو شبستان میکنیم