#شعر_خوب_هدیه_دهیم
از جهانی که پر از تیرگی ما و من است
میگریزم به هوایی که پر از زیستن است
میگریزم به جهانی که پر از یکرنگیست
به جهانی که پر از گریهکن و سینهزن است
به همانجا که نفس قیمت دیگر دارد
اشکها دُرّ نجف، سینه عقیق یمن است
به همانجا که در آن باد صبا بسته دخیل
به عبایی که پر از رایحۀ پنج تن است
چه خراسان چه مدینه چه عراق و چه دمشق
هر کجا پرچم روضهست همانجا وطن است
دم من زندگی و بازدمم زندگی است
تا که روی لب من ذکر حسین و حسن است
قلب آن است که لبریز محبت باشد
تا ابد خانۀ اولاد علی قلب من است
#سیدحمیدرضا_برقعی
#معرفی_جلسات_اینجانب
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
جلسه هفتگی مشکات
نقد شعر ولایی
ویژه برادران
سه شنبه28مرداد ۱۳۹۹
ساعت ۱۸
مکان:
قم، خ دل آذر
نرسیده به میدان پلیس
دل آذر 9 پلاک 25
در سمت چپ
#شعر_خوب_هدیه_دهیم
به جناب زهیر بن قین
آیینه بود و عاقبت او به خیر شد
دل را سپرد دست حسین و زهیر شد
هرکس گره به حبل متین خورد شد زهیر
هرکس که از امام جدا شد زبیر شد
بودند در رکاب علی عده ای ولی
شد عمرشان تباه که ختم به غیر شد
اما زهیر قصه اش از جنس دیگری است
او هم رکاب حر و حبیب و بریر شد
جنگید و پیش چشم امامش به خون نشست
این قصه با شهادت ختم به خیر شد
سیدمحمدمهدی شفیعی
#شعر_خوب_هدیه_دهیم
ترجیع_بندعاشورایی
بخش یکم
«شور به پا کردهای» ماه محرم سلام
تازه شب اول است «اذن بده یا امام»
باز به دنبال من پیک فرستادهای
باز به دنبال من... این منِ کوفی مرام
عشق! چها کردهای؟ عزم کجا کردهای؟
چشم به راهت منم تشنهلب از روی بام
اشک غمت جاری است، فصل عزاداری است
نام تو را میبرم لحظۀ حُسن ختام
داغ دل خواهرت... تشنگی اصغرت...
روضۀ آب آورت... گریه کنم بر کدام؟
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
عشق؛ شدیدالعقاب؛ عشق؛ رئوفٌ رحیم
سورۀ دوم رسید: عشق، الف، لام، میم
در شب دنیا دمی، خیمه زده ماه من
هر که از این خیمه رفت فأصبَحَت کالصَّریم
فصل جنون آمده موکب خون آمده
میشنوم از غروب آیۀ کهف و رقیم
کیست صدا میزند نام مرا سوزناک؟
کیست که آتش زده قلب مرا از قدیم؟
در پیات آوارهام، مصحف صدپارهام!
رسیدهام تا فدیناهُ بذبح عظیم
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
باز شب جمعه و موکب نعم الحبیب
نام تو بردم وزید از نفسم بوی سیب
شور به پا کرده در هیأت انصار عشق
روضۀ هل من معین، نالۀ أمن یجیب
عشق، نفسگیر شد سینهزنت پیر شد
زود بیا - دیر شد - بر سر نعش حبیب
مهلت ما سررسید لحظۀ آخر رسید
تا نفسی مانده أوصیکَ بِهذا الغریب
«گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق»
میشنوی نوحهای در غم شیب الخضیب:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
#حسن_بیاتانی
برنامه توسل و عزاداری نوجوانان عاشوارایی
با یاد حماسه پرداز کربلا
حضرت قاسم بن الحسن
همراه با مداحی، مرثیه خوانی و سینه زنی
(ویژه نوجوانان)
زمان
چهارشنبه ششم محرم الحرام
ساعت 5ونیم عصر
مکان
قم
مجتمع امام خمینی
جنب گلزار شهدای علی بن جعفر
#همه_دعوتید
#رباعی_عاشورایی
نذر_حضرت_علی_اصغر
با طبع شهیدپرور آغاز کنم
از نیزه بگویم از سر آغاز کنم
معراج من است کربلای تو حسین
با نام علی اصغر آغاز کنم
این تیر که از کمان به در می آید
به قصد پدر یا که پسر می آید
این تیر حکایت خودش را دارد
تیرست و به قصد سه نفر می آید!
این طفل قیامت خودش را دارد
با مرگ اشارت خودش را دارد
این ذبح عظیم است و قرارش با تیر
او سبک شهادت خودش را دارد
گفتند بر او داغ مجسم بزنند
یک تیر ولی سه زخم توام بزنند
حتی گهواره علی را بردند
تا تیر به قلب مادرش هم بزنند
لبخند و نگاه، گفتگوی اصغر
یاری ز امام، آرزوی اصغر
آن لحظه به قلب عالم هستی خورد
تیری که زدند بر گلوی اصغر...
پرسید پدر ؟ پسر؟ هدف آخر کیست؟
انگار که دل توی دل مادر نیست
ای تیر به غیر زخم بر جان رباب
حرف درگوشی تو با اصغر چیست
شش ماهه ام ای طفل کفن پوش رباب
جایت خالی است توی آغوش رباب
در من انگار کودکی می گرید
انگار صدای توست در گوش رباب
رفتی و نگاه مادرت دنبالت
لبخند خبرمی دهد از احوالت
آغوش به روی مرگ واکرده ای و
تیر است که آمده به استقبالت
#شعر_خوب_هدیه_دهیم
ترجیع بند عاشورایی
بخش دوم
وادی عشق است و شد نوبت هل مِن مزید
آه که هُرم عطش... آه که ثقلُ الحدید...
دعوت خون خداست «آینه در کربلاست
ما همه بیغیرتیم» نوبت اکبر رسید
لالۀ پرپر شده! از تو جهان پُر شده
میرسد از کربلا شهید بعد از شهید
داغ جوان میکند روز پدر را سیاه
داغ جوان میکند موی پدر را سپید
بار دگر ای جوان اذان بگو بعد از آن
غربت او را بخوان که یا وحید الفرید:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
#حسن_بیاتانی
#معرفی_جلسات_اینجانب
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
#همه_دعوتید
دوره جدید جلسات هفتگی مشکات
(کارگاه نقد تخصصی مداحی)
#مدیحه_خوانی،
#مرثیه_خوانی،
#بزمی_خوانی
همراه با نقد و تحلیل اجرا
ویژه نوجوانان وجوانان علاقه مند
بارعایت قوانین بهداشتی
زمان:
جمعه
چهاردهم شهریورماه 1399
ساعت 11 صبح
مکان:
قم. میدان پلیس
دل آذر 9
پلاک 25
در سمت چپ
#همه_ماسک_میزنیم
#معرفی_جلسات_اینجانب
جلسه انجمن شعر ولایی فرات
دوشنبه هفدهم شهریورماه1399
ساعت 17و30 تا اذان مغرب
تهران
خ وحدت اسلامی
کوچه خندان
حسینیه سادات.
(ویژه برادران)
#همه_ماسک_میزنیم
#شعر_منتخب_جلسه
انجمن شعر ولایی فرات
برای خشکی لبِ تو آب گریه میکند
کویر، سینه میزند سراب گریه میکند
قنوتِ مادرِ تو بیجواب ماند و بعد از آن
برایش آسمانِ مستجاب گریه میکند
همینکه از اسارتش دو قطره روضه میچکد
بحالِ دستِ مادرت طناب گریه میکند
رباب سوخت، از حرارت و به زیر سایهاش
نشسته از خجالت آفتاب گریه میکند
در آسمانِ روضهات دوباره خیس شد لهوف
فراتِ چشمِ ماست، یا کتاب گریه میکند ؟!
#رضا_قاسمی