نمونه سوم
گفتم بیا حالا پشیمانم که گفتم
ازبسکه یاد خواهرت زینب میفتم
آقای من برگرد وقت روزدن نیست
اینجا برای کشته های تو کفن نیست
بازارشان رونق ندارد سال تا سال
چوب حراجی میزنند اینجا به خلخال
لشکر بیاور باخودت دختر نیاور
جان علی! شش ماهه را دیگر نیاور
آهن فروشان تا سحر بازند اینجا
از شاخه هم سر نیزه میسازند اینجا
اصلاً شما داری چه اصراری بیایی؟
مشک اضافه کاش برداری بیایی
می تازد اینجا روی چشمت خواب، حتی
اینجا طرفدارت نمانده آب، حتی
گفتم حسین و خنجری از پشت خوردم
یک مُشت، کوفی آمدند و مُشت خوردم
تکیه به دیواری زدم که بر سرم ریخت
از دار افتادم تمام پیکرم ریخت
با تو سر دعوا و حرص مال دارند
اینجا برای جنگشان گودال دارند
در شهر پیچیده خبرهای زیادی
پای تجارت رفته سرهای زیادی
بد اخمی و زخم زبان ها را ندیدی
کندی خنجرهای آن ها را ندیدی
انگشتر پیغمبری را در بیاور
جای عبا و پیرهن، معجر بیاور
نمونه چهارم
کوفه نیا؛ از آمدن صرفه نظر کن
از این سفر آقای من صرفه نظر کن
از دست خود انگشترت را دربیاور
از خیرِ کهنه پیرهن صرفه نظر کن
دربارۂ سرنیزه های زهرآلود
با خواهرت حرفی نزن،صرفه نظر کن...
از کربلا از نینوا از قاضریه
از هر کجا غیر از وطن صرفه نظر کن
این تن بمیرد دخترانت را نیاور
دارند دستان بزن...صرفه نظر کن-
-از نامۂ بی غیرتِ خنجر فروشان
از مردم پیمان شکن صرفه نظر کن
از پیکرت چیزی نمی ماند! بیا از-
آوردنِ حتی کفن صرفه نظر کن
دیدم خریده حرمله(لع) تیر سه شعبه
جان رباب(س)از آمدن صرفه نظر کن!
یکی از نکات مهم در آفرینش شعر ولایی، «زبان حال سرایی» است
که به شعر، تنوع و جاذبه خاصی میبخشد.
و شرایط ایجاد فضاهای متفاوت را فراهم می کند.
اما «زبان حال سرایی» امر ساده ای نیست؛
زبان حال،
- با تکیه بر مستندات تاریخی
- بر اساس شخصیت راوی
- متناسب با اقتضائات شعری( مخاطب عام و خاص)
آفریده می شود.
یکی از بزرگترین عیوبِ پر تکرار در شعر ولایی امروز
ارائه زبانحال های نادرست
و خلاف تاریخ،
عوامانه
و بعضاً بی ادبانه و خلاف عرف است!
در این نوع زبان حال ها
معمولاً این چند مشخصه و ویژگی وجود دارد:
یک)
معمولاً شاعر سخنانی به راوی نسبت می دهد که متناسب با فهم خود اوست؛ نه شئون شخصیتی که شاعر از قول او سخن می گوید!
دوم)
تصویری مخدوش یا غیر واقعی از راوی در شعر ترسیم می شود.
سوم)
به فهم و نگرش مخاطب، بیتوجهی میشود.
در دنیایی که جوانان با هزاران شبهه فکری و دینی مواجهند،
گاه این اشعار، غیر مستقیم شرایط ایجاد شبهه را فراهم میکنند!
چهارم)
معمولاً سخنان نسبت داده شده به اهل بیت در مراثی، عزت مدارانه و باشکوه نیست.
اکنون با محوریت مطالب فوق الذکر، مخاطبان این نوشته در هر سطح از شناخت شعر علمی و فنی که باشند
می توانند به راحتی درباره نمونه شعرهای ارائه شده قضاوت کنند
و فاصله این نوع اشعار را
با مبانی ششگانه که مطرح شد
رصد نمایند...
امیدوارم شما مخاطبان گرامی و شعرشناس نیز،
طبق مبانی و مستدلات قوی
با بیانی شیوا،
محترمانه و حاوی فرهیختگی،
و با رعایت شئونات فرهنگی
خطاهای احتمالی شاعران ولایی سرا را
به ایشان تذکر دهید.
به نام خدا
سرفصلهای نظرات و دیدگاههای رهبر فرزانه انقلاب درباره شعر ولایی
١. قانع نشدن به شعر کم مایه
٢. توجه به فنون و دانش شعری، در کنار اخلاص
٣. در معرض نقد گذاشتن شعر و ضرورت سختگیری نسبت به آن
۴. توجه به عناصر شعر
۵. ارائه شعر خوب، محکم، قوی، خوش مضمون، قانعکننده.
۶. ضرورت تبیین معیارهای شعر خوب و خوش مضمون
٧. پرهیز از ارائه شعرهایی با الفاظ زیبا و پر طمطراق، اما بی حاصل
٨. ارائه شعر هنرمندانه و بهره مند از معانی و مفاهیم خوب
٩. ضرورت هنری بودن شعر جهت اثرگذاری بیشتر
١٠. توجه به نظر و تصدیق شعر شناسان؛ نه دیگران
١١. تأمل و نگاه عیب جویانه و انتقادی به شعر خود
١٢. انس با شعر اساتید جهت رفع عیوب شعر خود
١٣. پای بندی به صدق واقعه در مرثیه
١۴. پرهیز از روضه مکشوف
١۵. ضرورت حضور در انجمن های ادبی
١۶. تمایز میان نظم و شعر
و باور اینکه هر بافته نظمی، شعر نیست!
١٧. توجه به اصل درست گویی[در شیوه بیان و محتوا]
#تقویم_ذی_الحجه
۱۳ ذیالحجه
اعلان لقب «امیرالمؤمنین» برای حضرت علی(ع)
۱۴ ذیالحجه
اعطای فدک به حضرت زهرا(س) و نزول آیه «آت ذیالقربی»
۱۵ ذیالحجه
میلاد امام هادی(ع)
نزول آیه« تبلیغ» و آیه «محبت» و «وُد»
۱۸ ذیالحجه
نزول آیه «اکمال» و اتمام»
۱۸ ذیالحجه
ایراد خطبه غدیر توسط رسول خدا(ص)
۱۸ ذیالحجه
نصب امیرالمؤمنین علی(ع)به عنوان خلیفه بلافصل رسول خدا(ص) از جانب خداوند
۱۸ ذیالحجه
روز بیعت با امام زمان (عج)
۱۸ ذیالحجه
روز نصب جانشینان انبیای الهی
۱۸ ذیالحجه
اجرای عقد اخوت میان حضرت پیامبر(ص) و حضرت امیرالمؤمنین(ع)
۱۸ ذیالحجه
تشریع نماز عید غدیر توسط حضرت رسول اکرم(ص)
۱۸ ذیالحجه
پیروزی حضرت موسی(س) بر ساحران
۱۸ ذیالحجه
آغاز حکومت ظاهری امیرالمؤمنین(ع) پس از ۲۵ سال خانه نشینی
۱۸ ذیالحجه
نجات کشتی حضرت نوح(س)
۱۸ ذیالحجه
نجات حضرت ابراهیم(س)از آتش
۱۹ ذیالحجه
آغاز زندگی مشترک حضرت زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع)
۲۰ ذیالحجه
معجزه غدیر و نزول آیه«سئل سائل بعذاب واقع»
۲۱ ذیالحجه
نزول آیه«اولیالامر»
۲۲ ذیالحجه
مصون ماندن پیامبر (ص) در توطئه منافقین
۲۳ ذیالحجه
صدور توقیع شریف امام زمان(عج) به شیخ مفید (ره)
۲۴ ذیالحجه
عید بزرگ مباهله
۲۴ ذیالحجه
نزول آیه« تطهیر»
۲۴ ذیالحجه
نزول آیه «ولایت» و خاتم بخشی امیرالمؤمنین(ع)
۲۴ ذیالحجه
صدور حدیث شریف «کسا»
۲۵ ذیالحجه
نزول سوره «هل اتی»
(برگرفته از کتاب:
آشنایی با ایام غدیریه؛
کاری از گروه پژوهش ستاد غدیریه)
#معرفی_جلسات_اینجانب
#حلقه_شعر_ولایی_فرات
یکصد و هفتاد و چهارمین جلسه
دوشنبه چهارم مرداد ماه
ساعت ۶ تا ۸ عصر
جلسه با رعایت قوانین بهداشتی برگزار می شود.
تهران
خ وحدت اسلامی
کوچه خندان
حسینیه سادات
🔸حلقه شعر ولایی فرات
@foratpoem
#شعر_منتخب
#غدیریه
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد
دستهایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مؤمنین! (یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت) :
خوب میدانید در دستانم اینک دست کیست؟
نام او عشق است! آری میشناسیدش! علیست
من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم
با مددهای علی بن ابیطالب شدم
در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی!
تا مبارز خواست «عمرو عبدود» گفتم: علی!
در حرا گفتم: علی، شب با خدا گفتم: علی
تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی! » گفتم: علی! ...
مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحرِم شدم
با «یدُ الله» آمدم تا «فوقِ اَیدیهِم» شدم
تا که ساقی اوست سرمستاند «اصحابُ الیمین»
وجه باقی اوست! «اِنّی لا اُحبُّ الآفِلین»
...
من نبیاَم در کنارم یک «نبأ» دارم«عظیم»
طالبان «اِهدنا»! این هم «صراط المستقیم»!
چهرهاش تفسیر «نور» و شانههایش «مُحکمات»
خلوتش «والطور» و شور مرکبش «والعادیات»
هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست
هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست
#قاسم_صرافان
#شعر_منتخب
#غدیریه
بخشی از یک قصیدهی ١١٠بیتی
پیام نور به لبهای پیک وحی خداست
بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست
بیا شراب طهور از خُم غدیر بزن
خدا گواست که ساقی این شراب، خداست
خم از غدیر خم و می، می ولای علیست
وگرنه صحبت ساقی و جام و باده خطاست
غدیر، عید خدا، عید احمد، عید علی
غدیر عید نیایش، غدیر عید دعاست
غدیر سید اعیاد و اشرف ایام
غدیر خوبتر از عید روزه و اضحاست
غدیر سلسلهدار کمال دین تا حشر
غدیر آینهدار «علی ولی الله»ست
غدیر عید همه عمر با علی بودن
غدیر جشن نجات از عذاب روز جزاست
غدیر بر همه حقباوران، تجلی حق
غدیر بر همه گمگشتگان، چراغ هداست
غدیر حاصل تبلیغ انبیا، همه عمر
غدیر میوهی توحید اولیا همه جاست
غدیر هدیهی نور از خدا به پیغمبر
غدیر نقش ولای علی به سینهی ماست
غدیر با همگان همسخن، ولی خاموش
غدیر با همه کس آشنا، ولی تنهاست
غدیر صفحهی تاریخ «وال من والاه»
غدیر آیهی توبیخ «عاد من عادا»ست
هنوز از دل تفتیدهی غدیر بلند
صدای مدح علی با نوای روح فزاست
هنوز لالهی «اکملتُ دینَکم» رویَد
هنوز طوطی «اتمَمتُ نعمتی» گویاست
هنوز خواجهی لولاک را نداست بلند
که هر که را که پیمبر منم، علی مولاست
علی به قول محمد درِ مدینهی علم
ز در درآی که راه خطا، همیشه خطاست
حدیث منزله را از نبی بگیر و به خلق
بگو مخالف هارون، مخالف موساست
بود وصی نبی، آن کسی که نفس نبیاست
گرفتم اینکه حدیث غدیر یک رؤیاست
کنندهی در خبیر بوَد وصی رسول
نه آنکه کرد فرار از جهاد، عقل کجاست؟
کسی که جای نبی خفت جانشین نبی است
نه آنکه راحتیِ جان خویش را میخواست
کسی که بت شکند بر فراز دوش نبی
برای حفظ خلافت ز هر کسی اولاست
گواه من به خلافت همان وجود علیاست
که آفتاب به تأیید آفتاب گواست
بوَد امامت او در کتاب حق، معلوم
چنان که صورت خورشید در فضا پیداست
به دیدگان خدابینِ مرتضی سوگند
کسی که غیر علی دید، دیدهاش اعماست
به آن نبی که علی را وصی خود فرمود،
به آن نبی که تمامش ثنای آن مولاست،
ثواب نیست ثوابی که بیولای علیاست
نماز نیست نمازی که بیعلی برپاست
شکسته باد دهانی که بیعلی باز است
بریده باد زبانی که بیعلی گویاست
تمرّد است بدون علی، اگر طاعت
تأسف است سوای علی، اگر تقواست
به آیهآیهی قران به حق پیغمبر
که راه غیر علی، مرگ و نیستی و فناست
خدا گواست که هرکس رهش جدا ز علیاست
بسان لشکر فرعون، راهی دریاست
اگر تمام خلایق جدا شوند از او
خدا گواست که راه تمام خلق، خطاست
به جای حور به بوزینه دست داده و بس
کسی که غیر علی را امام و رهبر خواست
به صد هزار زبان روح مصطفی گوید:
که ای تمامی امت! علی، امام شماست
من و جدا شدن از مرتضی؟ خدا نکند!
که هرکه گشت جدا از علی، جدا ز خداست
خدا گواست که امروز هر که پیرو اوست
مصون ز نار جحیم و عذاب حق، فرداست
علی کسیاست که یکذره از ولایت او
نجاتبخش تمامی خلق، روز جزاست
علی کسیاست که یک خردل از محبت او
نکوترست ز دنیا و آنچه در دنیاست
چنانکه غیر خدا را خدای نتوان گفت
اگر به غیر علی کس خلیفه گفت، خطاست
بگو که بند ز بندم جدا کنند به تیغ
ز بند بندم آید ندا: علی مولاست!
اگر به تیغ کشندم و یا به دار کشند
زبان نه، بلکه وجودم به حمد او گویاست
به حق، کسی نبرَد راه، جز ز راه علی
به هوش باش که راه علی بوَد ره راست
لوای حمد به دست علی بود فردا
تمام محشر در ظلّ این بلندلواست
پیمبران همه در تحت این لوا آیند
که این لوای مقدس همان لوای خداست
الا کسی که تو را از علی جدا کردند
پناهگاه تو در آفتاب حشر، کجاست ؟
مرا به روز قیامت به خُلد کاری نیست
بهشت من همه در صورت علی پیداست
جهنم است بهشتی که بیعلی باشد
جحیم با رخ نورانی علی، زیباست
کجا امام توان یافتن چو شخص علی
که همکلام خداوند و همنشین گداست
علی ولی خدا بود پیش از آنکه خدای
به حرف «کُن»، همهی کائنات را آراست
خدا برای علی خلق کرد عالم را
چنانکه خلقت او را برای خود میخواست
تمام عالم ایجاد بیوجود علی
بسان کشتی بیناخدای در دریاست
هنوز محفل ذکر علیاست خاک غدیر
ولی چه سود به گوش کسی که ناشنواست؟
گرفتم آنکه حدیث غدیر و قول رسول
مراد دوستی آن امام ارض و سماست
چرا به گردنش افکند ریسمان امت؟
چه شد که دود ز کاشانهی علی برخاست؟
سوال من ز تمامی مسلمین این است
به دوست این همه آزار نه، به خصم رواست؟
چو عمر صاعقه کوتاه باد دورانش
خلافتی که دوامش به کشتن زهراست
برای غصب خلافت زدند فاطمه را
شرف کجاست؟ مروت کجاست؟ رحم کجاست؟
شکستن در و بیحرمتی به خانهی وحی
مودّتی است که دربارهی ذویالقربی است ؟
فضائلیاست علی را که گفتن هریک
نیازمند هزاران قصیدهی غراست...
#غلامرضا_سازگار
#معرفی_جلسات_اینجانب
#حلقه_شعر_ولایی_فرات
یکصد و هفتاد و پنجمین جلسه
دوشنبه یازدهم مرداد ماه
ساعت ۶ تا ۸ عصر
جلسه با رعایت قوانین بهداشتی برگزار می شود.
تهران
خ وحدت اسلامی
کوچه خندان
حسینیه سادات
🔸حلقه شعر ولایی فرات
@foratpoem
هدایت شده از شعر هیأت
ای روح کرم که مظهر احسانی
«آنی» که اشاره کرد «حافظ» آنی
خورشیدی و ذرّه پروری آیینت
آیینهٔ «هَل اَتی عَلَی الاِنسانی»
📝 #محمدجواد_غفورزاده
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
خوش آمدی و شدی شمع محفلم، بابا!
مگو چرا شده ویرانه منزلم؟ بابا!
تو آفتاب منی و ز ابر خون، هر بار
نگاه می کنی و می بری دلم، بابا
خرابه ساکت و تاریک بود و من، خاموش
تو آمدی و شدی شمع محفلم، بابا
درست شکل تو بود آن سری که می دیدم
به روی نی ، همه جا در مقابلم، بابا
مگر که عمّه به تو گفته … از چه خیره شدی
به پای خسته و زخم پر آبله م، بابا!
نشد که از تو کنم مخفی و تو فهمیدی
چه غصّه ها که نهان است در دلم، بابا
زمین که خوردم ، هر بار تازیانه زجر
چه نقش ها زده بر زخم تاولم، بابا
بهانه تو گرفتم ، طعام آوردند!
مگر کنند دمی از تو غافلم، بابا
اگر چه کودکم ، اما تو هیچ غصّه مخور
که در تحمل اندوه، کاملم بابا!
به روی دامن خود باز هم مرا بنشان
بگو: رقیه! گل ناز و خوشگلم! بابا
مرا نگاه مکن اینچنین و حرف بزن
سکوت تلخ تو گردید قاتلم، بابا
سید مهدی حسینی رکن آبادی
(سروده سال ١٣٨١)
#شعر_منتخب
روح پدرم شاد که میگفت به من
خوش باد دمی که دیده آید به سخن
عمری به زبان بیزبانی چون اشک
یک چشم حسین گفت، یک چشم حسن
دکتر سعیدحدادیان