السلام علیک یا علیبنموسیالرضا
کنار پنجرهفولاد، گریه مغتنم است
در این حریم برای تو گریه محترم است
جهان ساده من: گریه وصال و فراق
تمامی دو جهان، گوشه همین حرم است
شروع مرگ، زمان جداشدن از تو
به پای عشق تو مردن، حیات دم به دم است
چه دورم از تو... خدایا چه دیر فهمیدم!
تو در کنار من و سرنوشت من عدم است
تو را در آینههایم نشد نشان بدهم
چقدر ساحت این شعر کوچک است و کم است...
برای جستن دُرّ حدیث سلسلهتان
زمان به حال رکوع است و پشت عرش، خم است...
حدیت گفتی، حقا چه اتفاق افتاد
به حکم «الا»یت، پرده از نفاق افتاد
نفاق و کفر به حکم تو راهشان سد شد
مسیر کوی ولا غرق رفت و آمد شد
سرودی «اشهد انلاالهالله»
ولایت تو نشان داد راه را از چاه
به«لا اله»، اذان را دوباره جان دادی
برائت از همهی کفر را نشان دادی
«بشرطها»ی شما راه را به ما فهماند
حضور منتشر ماه را به ما فهماند
به«لا اله» رسیدیم و نفی غیر شما
به بارگاه ولا، حصن محکم «الا»
به حصن محکم خود راه دادهای ما را
به زیر پرچم خود راه دادهای ما را
حدیث گفتی و از حکمتت جهان پر شد
کنار دریایت، هرصدف پر از دُر شد
حدیث سلسله، تفسیر ناب توحید است
تجلیات ولایت به قاب خورشید است
به سمت جاده توحید میبرد ما را
به سوی خانه خورشید میبرد ما را
کلیموار به طور تبسم آمدهایم
به شوق «و رضیالله عنهم» آمدهایم
زیارت تو شبیه عروج تا عرش است
حریم تو ملکوت است؟ فرش یا عرش است؟
عروج عرشنشینان، هبوط در حرمت
مقام سلطانی، خوشهچینی از کرمت
به لطف نور تو هر ظلمتی سحر گردد
گناهکار بیاید فرشته برگردد
به اشتیاق نگاه تو زائرت شدهام
همین بسم که بگویی که شاعرت شدهام
تو قول دادهای ای مهربان- که همنفسی-
سهجا به داد دل شیعیان خود برسی
سهجا؟ نه در همهجا لطف تو کنار من است
تو آن امام رئوفی که بیقرار من است...
قیامتی است حضور تو در کنار من و...
به احتضار منی شمع بیقرار من و...
#مدح
#شعر_ولایی
#شعر_رضوی
#حدیث_سلسلة_الذهب
#زیارت_حرم_رضوی