eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
973 دنبال‌کننده
143 عکس
28 ویدیو
7 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
بخشی از یک شعر بلند باران دوباره دل‌پذیر آمد سرشار آمد، سر به زیر آمد در عالم بالا خبرهایی‌است این‌گونه باران دل‌پذیر آمد تا از طراوت‌ها نشان آرد هر ابر سمت آبگیر آمد هر ابر، باران هدایت شد با رودها در این مسیر آمد تا رمز رویش را به او گوید باران به دیدار کویر آمد باران به لحن رعد و طوفان بود گرچه به نرمای حریر آمد باران وحی از آسمان بارید حکم ولایت در غدیر آمد آن حکم حق، بار امانت بود حکم خدا باری خطیر آمد بار امانت عشق مولا شد در عشق او خیر کثیر آمد... تمام این شعر در کانال اشعار من بارگذاری شده است https://eitaa.com/gardoune
۱۶ تیر ۱۴۰۲
جلسه ۲۱۹ نقد تخصصی شعر ولایی دوشنبه بیست و ششم تیرماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۷:۳۰ الی ۱۹:۳۰ تهران میدان بهارستان جنب پارک شهید مصطفی خمینی بن بست آزرم پلاک ۸ واحد ۲ ⚪️ دهه اول محرم‌الحرام جلسه فرات برگزار نمی‌شود.
۲۵ تیر ۱۴۰۲
1_1021592493.pdf
1.19M
🔰 تقدیم به همه مبلغان مکتب اهل بیت علیهم‌السلام و مروّجان مکتب سیدالشهدا علیه‌السلام ▫️ 📗 متن کامل کتاب گران‌سنگ عاشورا‌‌پژوهی 💠 اثر جناب حجت‌الاسلام والمسلمین استاد دکتر محمد‌حسین‌زاده‌یزدی 🔻 کتاب در دو بخش سامان یافته است: ▫️ دفتر نخست: مبانی معرفت‌شناختی پژوهش در نهضت عاشورا ▫️ دفتر دوم: نهضت عاشورا در ساحت روایات (رخدادهای عاشورا در منابع روایی) مؤلف در بخش نخست به صورت ریشه‌ای به برخی شبهات عاشوراستیزان خصوصاً روشنفکرنماها و جامعه‌شناس‌های سکولار پاسخ داده است. بخش دوم، حاوی برخی روضه‌های مأثور و مستند می‌باشد. 🔸 ان‌شاءالله وعاظ و ذاکرین سیدالشهدا علیه‌السلام، دعاگوی نویسنده باشند که بدون چشم‌داشتی، متن کامل اثر را جهت انتشار در اختیار عموم قرار دادند.
۲۷ تیر ۱۴۰۲
(٢) شعر‌خوب‌به‌هم‌هدیه‌دهیم «یَومَ تَبیَضُّ وُجوهٌ» اثر روضۀ توست با همین آیه چه خوب‌ است که بشناسندم
۲۷ تیر ۱۴۰۲
(٣) شعر‌خوب‌به‌هم‌هدیه‌دهیم خاکِ نفرین شده آن است که در ماتم تو خالی از نام تو و روضه و پرچم باشد
۲۷ تیر ۱۴۰۲
عباس آمده‌است و علی اکبر آمده‌است وقتی رباب هست، علی اصغر آمده‌است جمعند خانواده زهرا کنار هم اینجا برادری‌است که با خواهر آمده‌است یک‌سو رسیده لشکری از کوفه (سی‌هزار) یک‌سو عزیز فاطمه بی‌لشکر آمده‌است صفین دیده‌اند که با دیدن حسین آه از نهاد این همه لشکر برآمده‌است اکبر رسید و دشمنش از روی بهت گفت: «ایمان بیاورید که پیغمبر آمده‌است!» حرف از فدک که نه؛ سخن از غصب مهریه‌است! با بچه‌های فاطمه، آب‌آور آمده‌است گیرم فرات بخل کند، چشم ما که هست رودی کشیده‌ایم که از کوثر آمده‌است زینب پیاده شد، وسط دشت رفت و گفت: «اینجا چقدر خار مغیلان درآمده‌است» شاید به شام می‌رسد این ره که هر زنی در این مسیر با دو سه تا معجر آمده‌است...
۲۷ تیر ۱۴۰۲
(۴) شعر‌خوب‌به‌هم‌هدیه‌دهیم حُرّم و یا که شمر در این کربلای نفس؟ اصلاً خودت بگو که در این صحنه کیستم؟ اصلاً در این مبارزه‌ها جای من کجاست؟ ای وای اگر که روبروی تو بایستم
۲۸ تیر ۱۴۰۲
(۵) شعر‌خوب‌به‌هم‌هدیه‌دهیم سلام من به کسی که فقط به خاطر اشکم مرا رسانده به جایی که دوزخ است حرامم... چه اسم‌های بزرگی گرفته دور و برش را به حیرتم که در این بین خویش را چه بنامم چگونه پیش «حبیب» ادعا کنم که حبیبم؟ چگونه پیش «غلام» ادعا کنم که غلامم؟
۳۰ تیر ۱۴۰۲
(۶) شعر‌خوب‌به‌هم‌هدیه‌دهیم هرکس گره به حبل متین خورد، شد زهیر هرکس که از امام جدا شد، زبیر شد
۳۰ تیر ۱۴۰۲
شعر‌خوب‌به‌هم‌هدیه‌دهیم زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی به کاروان شهیدان نینوا برسی امام پیک فرستاده در پی‌ات ... برخیز! در انتظار جوابت نشسته... تا برسی چه شام باشی و کوفه.. چه کربلا، ای دل! مقیم عشق که باشی... به مقتدا برسی زهیر باش! بزن خیمه در جوار امام که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش! که در مقام ارادت به مدعّا برسی تمام خاک جهان کربلاست ... پس بشتاب درست در وسط آتش بلا برسی... زهیر باش دلم! با یزید نفس بجنگ! که تا به اجر شهیدان نینوا برسی...
۳۰ تیر ۱۴۰۲
شعر‌خوب‌به‌هم‌هدیه‌دهیم خبر رسیده که مردی غریب منتظر است محرّم آمده ای دل! حبیب منتظر است خوشا دلی که خطر کرد و ساخت فردا را دلی که سوخت امان‌نامه‌های دنیا را تو رامِ مِهر حسینی نه قهرِ ابن زیاد تو اهلِ شهرِ حسینی نه شهرِ ابن زیاد به خواب می‌بَرَد آخر تو را صدایِ شُرَیح مباز فجر خدا را به لای لایِ شُرَیح بگو که دست نیالوده‌ای به خونِ شهید مگو که رفته‌ای از خیمه‌ات به کاخ یزید به سوی سفره‌ی خولی مرو که ملعون است امیدِ نان به تنورش مبند، در خون است هنوز تشنه‌ی مُلکی، سراب می‌بینی هنوز گندمِ ری را به خواب می‌بینی بیا و رحم کن ای دل! به سرپناهِ خودت بیا و شعله میفکن به خیمه‌گاهِ خودت ... بهشت را بنگر، عطر سیب منتظر است چرا نشسته‌ای ای دل؟ حبیب منتظر است
۳۱ تیر ۱۴۰۲
شعر‌خوب‌به‌هم‌هدیه‌دهیم علیه‌السلام 🔹بوی گل🔹 چون باد در حرارت دشت و دمن دوید چون بوی گل بلند شد و در چمن دوید وارونه است شیوۀ صحرای ابتلا رو به شکارگاه، غزال ختن دوید می‌خواست ایستاده نسوزد شبیه شمع خورشید‌وار با همۀ سوختن دوید مردان، زره به قامت مردانه بسته‌اند این نوجنونِ کیست که با پیرهن دوید؟ با اشتیاق رفت به آغوش قتلگاه غربت‌کشیده بود و به سوی وطن دوید تیغ برهنه منتظر دست‌بوسی‌اش با سر به پای‌بوس تن بی‌کفن دوید آغشته شد به خون خدا خون پاک او وانگاه در رگان عقیق یمن دوید یا رب چه رفت بر سر عبداللَه و حسین؟ زینب نشست، فاطمه آمد، حسن دوید 📝 @ShereHeyat
۳۱ تیر ۱۴۰۲