ادامه
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
سوم
غفلت از مدح واقعی
ارائه مدح های کلی که روشنگرانه نیست
وصف ظواهر اهل بیت
چنان سروده حسن را خدای شاعرها...
چنین نکرده کسی از بهشت تضمینی
عسل نگاه و رطب گونه و لبی چو نبات
فتاده آب دهانم زبس که شیرینی!!!!
بس است تا که ترا بین سفره بگذارد
خدا نشان بدهد چیده بزم رنگینی
علی و فاطمه با تو چه عالمی دارند
به بوسه از لب تو هر دو گرم افطارند
یا
مِثلِ تو دنیا ندارد دلسِتان دیگری
عشق قاسم هستی و تواز عسل شیرین تری!
افتخار من به در گاه تو خادم بودن است
از مقاماتت همین بابای قاسم بودن ست!
ادامه بحث
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
چهارم:
طرح مباحث ذهنی و مبتذل و تکراری
مثل مستی که گاه مفهوم و دنیایی می یابد در حالی که شاعر چنین قصدی ندارد:
با کلافی نخ بیا رو سوی این بازار کن
دل بر این دریا بزن بر عاشقی اقرار کن
بر در این میکده بنشین و هی اسرار (اصرار)کن
روزه را یک بارهم با می بیا افطار کن!!
ادامه بحث
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
پنجم:
بیان مفاهیم دم دستی و معمولی که به شکل سطحی ترین شیوه بیان، دائم تکرار می شود
مثلا این که حرم حضرت امام حسن بعدها قرارست چه جور باشد...
این نوع مباحث وقتی بروز می یابد که شاعران برای مضمون آفرینی و حرف جذاب زدن! دچار رقابتی کاذب و ناسالم شوند...
ذکر تو دارد طراوت سینه را آباد کرد
مثل جنگل های سرسبز شمالی مجتبی!!
خواب دیدم در حریم تو شب شعری به پاست
شعر میخواندم در آن صحن خیالی مجتبی
و:
اگر می آمدی ایران شبیه حیدر کرار
تو هم بین اذان یک جفت اَشْهَد داشتی حتماً
همیشه سمت بابُ الْقاسمت غوغای زائر بود
خودت هم از همانجا رفت و آمد داشتی حتماً
و
اگر ما برایت حرم هم بسازیم
به جانت قسم این حرم در ندارد
یا
طبیب هر دو جهانند آن کسانی که
به چشمهای پر از نرگس تو بیمارند
توآمدی و جمل شاهد است زلزله شد
هنوزهم تلفاتت به زیر آوارند!!!
ادامه بحث
#نشانه_های_ساده_انگاری_و_سطحی_نگری
ششم:
طرح شعارهایی که به جای حماسه و رجز
بیشتر اسطوره محور است آن هم با زبانی سطحی:
من سعودی و سپاهش را به آتش می کشم
حامیان رو سیاهش را به آتش می کشم
داعش و پشت و پناهش را به آتش میکشم
آن درخت و این گیاهش را به آتش میکشم
ما ریاض و جده را با خاک یکسان میکنیم!
کلِّ دنیا را برای تو شبستان میکنیم
جلسه هفتگی مشکات
نقد تخصصی شعر ولایی
ویژه برادران
امروز سه شنبه 31اردی بهشت98
ساعت 17 تا 19
مکان:
قم. دل آذر 9
پلاک 25
در سمت چپ
سلام علیکم
به اطلاع عزیران ذاکر و شاعر می رسد:
جلسه مشکات
( نقد تخصصی مداحی)
طبق برنامه هفتگی برگزار می شود.
سومین جلسه در ماه مبارک رمضان
با محوریت:
1. تمرین تکنیک دکلمه خوانی
2.ارائه نکاتی در باره معیارهای انتخاب شعر مناسب اجرا
زمان:
فردا جمعه 3خرداد
ساعت 10ونیم صبح
مکان:
قم. دل آذر 9
پلاک 25
در سمت چپ.
#شعر
مُنشق شده ماه، از جبین در شب قدر
خورشید به خون نشسته بین در شب قدر
زخم است به سر گرفته جای قرآن
تقدیر علی است این چنین در شب قدر!
رمضان1381
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
به نام خدا
#زبان_حال و زبان قال
یکی از راهکارهای جذابیت شعرولایی، ارائه «زبان حال» است.
در زبان حال،
شاعر به جای یکی از شخصیت های تاریخی سخن می گوید و حرف هایی را به ایشان نسبت می دهد.
#فرق_زبان_حال و زبان قال:
زبان قال،
سخنی است که از قول معصوم(ع) که در قالب روایت به صراحت نقل شده است.
مثل: «فزت ورب الکعبه» که علی (ع) هنگام ضربت خوردن این سخن را بیان فرمودند.
زبان حال،
سخنی است که تاریخ نقل نکرده است اما می توان حدس زد چنین سخنی را معصوم(ع) فرموده باشد.
به عبارت دیگر
سخنی است که با زبان قال نباید تفاوتی داشته باشد؛ چون به معصوم(ع) نسبت داده می شود.
نکته مهم:
وقتی شاعر، زبان حالی را به حضرات معصومین(ع) و اولیای الهی نسبت می دهد،
در حقیقت، دو نکته را بروز می دهد:
الف) تصویری خودساخته از حضرات معصومین(ع) و اولیای الهی که یا درست و قابل دفاع است؛ یا نادرست و غیر قابل دفاع.
ب) میزان معرفت خود نسبت به حضرات معصومین(ع) و اولیای الهی.
به همین جهت بزرگان توصیه کرده اند در ارائه «زبان حال» باید دقت و وسواس فراوانی داشته باشیم؛ تا تصویر نادرستی از اهل بیت(ع) در شعر ترسیم نکنیم.
جمع بندی
با این توضیحات شما اکنون می توانید بخوبی قضاوت کنید که چند بیت از ابیات این شعر، تصویر درستی ازگفتار و رفتار حضرت زینب(س) در برابر پدر بزرگوارشان امام علی (ع) ارائه می کند؟
لطفا خالی از تعصب بخوانید قضاوت کنید...
بابا خوش آمدی چه عجب مال من شدی
شبهای قبل وقف حسین و حسن شدی
چیزی بمن نگفتی از این راز سر به مُهر
اصلاً چه شد که سر زده مهمان من شدی
از ابتدای ماه نگاهم به این در است
لاغر شدی نهیف(نحیف) شدی دل شکن شدی
با من سکوتِ محض نمی کردی ای دریغ
ای ناطق خدا چقدر کم سخن شدی
بابا بجان تو دل من شور می زند
با بانوی بهشت مگر هم سخن شدی
این حالَتَت شبیه به حالات مادر است
حالا چه شد که این همه فکر کفن شدی
اینقدر ذکر آیة ((انّا اِلَیه)) چیست؟
گویا که حاملِ خبرِ پَر زدن شدی
افطار تا سحر سخن از وصل می کنی
آمادة ارادة کشته شدن شدی
مرغان خانه هم دم از این داغ می زنند
انگار خویش باعث این خواستن شدی
بابا نگفتم از حرمِ زینبت مرو؟
رفتی ز پیش زینب و خونین بدن شدی
گفتی بمن که زینبِ ام المصائبم
باید کنم نظاره که چه خونین دهن شدی
ضربت به فرق شاه ولایت روا نبود
آیا همین مقدمه کربلا نبود
#دو_رباعی
(1)
عمری ست همه بندگی ام تکراری ست
در توبه، سرافکندگی ام تکراری ست
باید بخدا آدم دیگر بشوم...
بی تو همه زندگی ام تکراری ست!
(2)
ای جسم! دمی به جان نظر داشته باش
ای کاه! به کهکشان نظر داشته باش
تا چند میان خاکها می لولی
یک چند به آسمان نظر داشته باش...
#سیدمهدی_حسینی_رکن_آبادی
به نام خدا
#پریشان_گویی_در_شعر_امروز
شعری که امروزه در برخی هیئت ها ارایه می شود با پریشانی و ناهنجاری های فنی و محتوایی بسیاری مواجه است.
این پریشانی ریشه در نگرش سرایندگان دارد؛
زیرا از یک سو شعر را تا سطح نیاز عوامانه مداح پایین می آورند و با این کار سلیقه ای خاص را به جلسات تحمیل کنند.
از سوی دیگر اثر را از نشانه های شعری و وسواس شاعرانه تهی میسازند.
این پریشانی در ابعاد مختلف براحتی مشهود است؛ هم در "زبان" هم در "بیان" هم در "محتوا و مضامین" دیده میشود.
کشف آن هم به سواد و تجربه ادبی خاصی نیاز نیست! کافی است کمی انصاف داشته باشیم و از سلیقه تحمیل شده بر هیئت فاصله بگیریم...
مقصر بروز این مشکلات در درجه اول خود سراینده است که هویت شعری خود را فدای سلیقه دیگران می کند؛
و دوم برخی مداحان که این روزها بیش از همیشه غیرقابل دفاعند...
افسوس که برخی از اینان نه قدر هنر قدسی شان را می دانند نه به وظایف اصلی شان در مدح و مرثیه آشنایند..
مشکل بزرگ برخی شاعران امروز،" فقر نگرش شاعرانه" است....عده ای از آنها با نگاه خودشان به پدیده ها نمینگرند بلکه به سراغ مضامین تجربه شده ای میروند تا مورد استقبال مداح و مخاطب عوام قرار گیرد!
المرءمخبوء تحت لسانه...
چه شاعر یپذیرد یا نپذیرد شعر او معلوم می کند:
میزان شناخت او از موازین محتوایی شعر تا چه حد است؟
آیا تعریف درستی از مدح و مرثیه میداند؟
آیا تعاریف را درست به کار می برد؟
آیا میان زبان و شیوه بیان اثر و مقام ممدوح تناسبی ایجاد کرده؟
به عبارت دیگر با هر شعر، مشت شاعر براحتی پیش روی مخاطب وا می شود...
ببینیم شاعر این شعر، به سوالات فوق چه پاسخی داده است؟
یا علی چشم تو نازم که بهشت دگر است
گرد و خاک ره تو اختر و شمس و قمر است
تو که جای خودت ای شیر خدا در مردی
قنبرت از همه دهر به والله سر است
بیشتر شک به خدایی تو مولا بکند
هرکه از شان حقیقی شما با خبر است
لشگری دید تو را و سپر انداخت زمین
صف مژگان تو لشگر شکنی بس قَدَر است
تیغ ابرو که چنین آخته ای یعنی که
جان عشاق علی در همه جا در خطر است
روسپید است اگر دُر نجف در حرمت
هر عقیقی ز غم دوری تو خونجگر است
«پله پله به ملاقات خدا می آید»
قدمی که طرف شهر نجف در سفر است
بس که ازعشق به تو دل شده سرریز ببین
صدف دیده چطور از غم تو پر گوهر است
هر زمین خورده علی گفت و علی بالش داد
دستگیری که خودش خسته و بی بال و پر است
داغ سنگین چه کس آه شکسته است تو را
سالها دست تو از بار غمت بر کمر است
**
رفتی و از لحدت می رسد آه تو هنوز
یاد آن آتش و هیزم کفنت شعله ور است
این ملجم زد و اما همه می دانستند
قاتل اصلی تو ضربه ی دیوار در است
گیرافتاد عزیز تو میان آتش
پر پروانه و آتش به خدا دردسر است
گرچه می سوخت ولی باز مقاوم استاد
گفت جانم به خدا بهر امام سپر است
تا در خانه شکست و نفسش بند آمد
همه گفتند دگر فاطمه عمرش به سر است
ناگهان ناله ای از پشت در آمد ای وای
شام عمر پسرم فضه بیا بی سحر است
هر که در آل علی آینه فاطمه شد
بیشتر از همه کس چشم ترش خون جگر است
مثل آن دختر ویرانه که بر پیکر او
یادگاراز سر هر بام و سر هر گذر است
بس که در راه زمینش زده شلاق ستم
بند بند تن او زخمی از این همسفر است
سر بابا که در آغوش گرفت او، گفتند
این سه ساله چقدر از پدرش پیرتر است
خواست تا خستگی اش همره جان در بشود
همه دیدند لبش روی لبان پدر است
مرور ابیات آغازین این شعر، با محوریت بررسی نگرش شاعرانه، ما را با ابعاد وسیعی از مشکلات شعر هیئت آشنا می کند.
پیش از طرح موضوع، ضمن ادای احترام به مقام معنوی همه شاعران و ذاکران اهل بیت بی آن که به نام سراینده یا مداحی که شعر را خوانده، کاری داشته باشیم بر این سخن تاکید داریم که:
غرض از طرح بحث آشناشدن با وضعیت شعر امروز در هیئت است
مرور این شعر، با محوریت بررسی نگرش شاعرانه، ما را با ابعاد وسیعی از مشکلات شعر هیئت آشنا می کند.
یا علی چشم تو نازم که بهشت دگر است
گرد و خاک ره تو اختر و شمس و قمر است
تو که جای خودت ای شیر خدا در مردی
قنبرت از همه دهر به والله سر است!
سوال:
1. درباره شجاعت و مردانگی قنبر چه نشانه هایی در تاریخ داریم؟
ای کاش شاعر به جای کلی گویی به مورد خاصی اشاره می کرد.
اقتضای بلاغت کلام این است که شاعر در برابر مجهولات اطلاعات دقیقی ارائه کند تا مضمون یا ادعای او پذیرفتنی گردد.
2. "قنبرت از همه دهر به والله سر است"
عبارت،حاوی ادعای بزرگی نیست؟
"قنبر حتی از امامان و اولیا(همه دهر) سر است!"
من به پیام شعر کار دارم نه مقصود شاعر که ممکن است خوب بیان نشده باشد....
بیشتر شک به خدایی تو مولا بکند
هرکه از شان حقیقی شما با خبر است
سوال:
آیا اوج شناخت در باره علی رسیدن به شک درباره الوهیت ایشان است؟
مطمئنم شاعر مفهومی جز این را اراده کرده و حتما بیان او نارساست!
نکته:
ابیات بالا به عنوان مدح مولا ارائه شده است
اما سوال مهم ابن است که مدح ها چه بعدی از شخصیت مولا را به مخاطب معرفی کرد؟
بعد الهی ایشان؟
بعد معنوی یا الگوهای رفتاری؟
آیا طرح این نوع مضامین اسطوره سازی به جای اسوه سازی نیست؟
به نام خدا
#پریشان_گویی_در_شعر_امروز
بخش دوم
در بخش نخست گفتیم،
شعری که امروزه در برخی هیئت ها ارایه می شود با پریشانی و ناهنجاری های فنی و محتوایی بسیاری مواجه است.
این پریشانی ریشه در نگرش سرایندگان دارد؛
زیرا از یک سو شعر را تا سطح نیاز عوامانه مداح پایین می آورند و با این کار سلیقه ای خاص را به جلسات تحمیل کنند.
از سوی دیگر اثر را از نشانه های شعری و وسواس شاعرانه تهی میسازند
***
ضمن ادای احترام به مقام معنوی همه شاعران و ذاکران اهل بیت بی آن که به نام سراینده یا مداحی که شعر را خوانده، کاری داشته باشیم بر این سخن تاکید داریم که:
غرض از طرح بحث آشناشدن با وضعیت شعر امروز در هیئت است.