#بیت_الغزل(٢)
شعرخوببههمهدیهدهیم
«یَومَ تَبیَضُّ وُجوهٌ» اثر روضۀ توست
با همین آیه چه خوب است که بشناسندم
#علی_گلی_حسینآبادی
#بیت_الغزل(٣)
شعرخوببههمهدیهدهیم
خاکِ نفرین شده آن است که در ماتم تو
خالی از نام تو و روضه و پرچم باشد
#زهرا_نظری
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
#محرم
#ورودیه
عباس آمدهاست و علی اکبر آمدهاست
وقتی رباب هست، علی اصغر آمدهاست
جمعند خانواده زهرا کنار هم
اینجا برادریاست که با خواهر آمدهاست
یکسو رسیده لشکری از کوفه (سیهزار)
یکسو عزیز فاطمه بیلشکر آمدهاست
صفین دیدهاند که با دیدن حسین
آه از نهاد این همه لشکر برآمدهاست
اکبر رسید و دشمنش از روی بهت گفت:
«ایمان بیاورید که پیغمبر آمدهاست!»
حرف از فدک که نه؛ سخن از غصب مهریهاست!
با بچههای فاطمه، آبآور آمدهاست
گیرم فرات بخل کند، چشم ما که هست
رودی کشیدهایم که از کوثر آمدهاست
زینب پیاده شد، وسط دشت رفت و گفت:
«اینجا چقدر خار مغیلان درآمدهاست»
شاید به شام میرسد این ره که هر زنی
در این مسیر با دو سه تا معجر آمدهاست...
#محسن_ناصحی
#بیت_الغزل(۴)
شعرخوببههمهدیهدهیم
حُرّم و یا که شمر در این کربلای نفس؟
اصلاً خودت بگو که در این صحنه کیستم؟
اصلاً در این مبارزهها جای من کجاست؟
ای وای اگر که روبروی تو بایستم
#حسن_زرنقی
#بیت_الغزل(۵)
#ابیات_منتحب
شعرخوببههمهدیهدهیم
سلام من به کسی که فقط به خاطر اشکم
مرا رسانده به جایی که دوزخ است حرامم...
چه اسمهای بزرگی گرفته دور و برش را
به حیرتم که در این بین خویش را چه بنامم
چگونه پیش «حبیب» ادعا کنم که حبیبم؟
چگونه پیش «غلام» ادعا کنم که غلامم؟
#حسین_طاهری
#بیت_الغزل(۶)
شعرخوببههمهدیهدهیم
هرکس گره به حبل متین خورد، شد زهیر
هرکس که از امام جدا شد، زبیر شد
#سید_محمد_مهدی_شفیعی
شعرخوببههمهدیهدهیم
#اصحاب_الحسین
زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی
به کاروان شهیدان نینوا برسی
امام پیک فرستاده در پیات ... برخیز!
در انتظار جوابت نشسته... تا برسی
چه شام باشی و کوفه.. چه کربلا، ای دل!
مقیم عشق که باشی... به مقتدا برسی
زهیر باش! بزن خیمه در جوار امام
که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی
مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش!
که در مقام ارادت به مدعّا برسی
تمام خاک جهان کربلاست ... پس بشتاب
درست در وسط آتش بلا برسی...
زهیر باش دلم! با یزید نفس بجنگ!
که تا به اجر شهیدان نینوا برسی...
#مریم_سقلاطونی
شعرخوببههمهدیهدهیم
#محرّم
#امام_حسین_علیهالسّلام
#شعر_تبیینی
خبر رسیده که مردی غریب منتظر است
محرّم آمده ای دل! حبیب منتظر است
خوشا دلی که خطر کرد و ساخت فردا را
دلی که سوخت اماننامههای دنیا را
تو رامِ مِهر حسینی نه قهرِ ابن زیاد
تو اهلِ شهرِ حسینی نه شهرِ ابن زیاد
به خواب میبَرَد آخر تو را صدایِ شُرَیح
مباز فجر خدا را به لای لایِ شُرَیح
بگو که دست نیالودهای به خونِ شهید
مگو که رفتهای از خیمهات به کاخ یزید
به سوی سفرهی خولی مرو که ملعون است
امیدِ نان به تنورش مبند، در خون است
هنوز تشنهی مُلکی، سراب میبینی
هنوز گندمِ ری را به خواب میبینی
بیا و رحم کن ای دل! به سرپناهِ خودت
بیا و شعله میفکن به خیمهگاهِ خودت
... بهشت را بنگر، عطر سیب منتظر است
چرا نشستهای ای دل؟ حبیب منتظر است
#علی_مؤیدی
شعرخوببههمهدیهدهیم
#حضرت_عبدالله علیهالسلام
#غزل
🔹بوی گل🔹
چون باد در حرارت دشت و دمن دوید
چون بوی گل بلند شد و در چمن دوید
وارونه است شیوۀ صحرای ابتلا
رو به شکارگاه، غزال ختن دوید
میخواست ایستاده نسوزد شبیه شمع
خورشیدوار با همۀ سوختن دوید
مردان، زره به قامت مردانه بستهاند
این نوجنونِ کیست که با پیرهن دوید؟
با اشتیاق رفت به آغوش قتلگاه
غربتکشیده بود و به سوی وطن دوید
تیغ برهنه منتظر دستبوسیاش
با سر به پایبوس تن بیکفن دوید
آغشته شد به خون خدا خون پاک او
وانگاه در رگان عقیق یمن دوید
یا رب چه رفت بر سر عبداللَه و حسین؟
زینب نشست، فاطمه آمد، حسن دوید
📝 #هادی_جانفدا
✅ @ShereHeyat
#رباعی
#جهاد_تبیین
آن شوق تمام را چرا سوزاندند؟
تصویر خیام را چرا سوزاندند؟
این نخل ستایشگر سیصد ساله،
این پیرغلام را چرا سوزاندند؟
#عباس_همتی
پ. ن:
حریق عمدی نخل با قدمت ۳۰۰ ساله در محله کوشک (اردستان)
و اهانت به اعتقادات مردم،
موجب جریحهدارشدن دل عزاداران حسینی گردید.
#بیت_الغزل(٧)
#مرثیهی_تصویر_محور
شعرخوببههمهدیهدهیم
نیزهها هلهله کردند به روی بدنت
تا به بالا نرود ناله و فریاد حسین
نعلها روی تنت نقش ضریحی زدهاند
تا شود سینهی تو پنجرهفولاد حسین
#محسن_حنیفی
#بیت_الغزل(٨)
#مرثیهی_تصویر_محور
شعرخوببههمهدیهدهیم
در بین این غبار به سوی تو آمدم
از روی ردّ خون به صحرا چکیدهات
خون گریه میکنند چرا نعل اسبها؟
سخت است روضهي تن در خون تپیدهات
#سيد_محمد_جواد_شرافت
شعرخوببههمهدیهدهیم
#حضرت_قاسم_علیه_السّلام
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد! زرهش پیرهن است...
دستخطی حسنی داشت که ثابت میکرد
سیزده سال، به دنبال حسینیشدن است!
جان سرِ دست گرفت و به دل میدان برد
خواست با عشق بگوید که عمو، جانِ من است
ناگهان از همه سو نعره کشیدند که آی...
تیرها! پر بگشایید که او هم حسن است!
نه فرات و نه زمین، هیچ کسی درک نکرد
راز این تشنه که آمادهی دریا شدن است...
📝 #ایوب_پرندآور
او رفت که بیتاب کند لشکر را
از شرم عطش آب کند لشکر را؟
او در پی تشنۀ حقیقت میگشت
میرفت که سیراب کند لشکر را
📝 #سیدمهدی_حسینی
✅ @ShereHeyat
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#رباعی
🔹سفینة النجات🔹
ای تیر مرا به آرزویم برسان!
یعنی به برادر و عمویم برسان
حالا که پدر، تشنۀ لبیک من است
بیتاب، خودت را به گلویم برسان
لبیک به اوست آرزویم؛ لبیک!
میگویم با خون گلویم لبیک
تفسیر عظیم «یتلظّی عطشا»ست
لب باز نمودم که بگویم: «لبیک»
من نیز یکی از آن همه مردانت
قابل شده این جان، که شود قربانت؟
حالا که بلا دور سرت میگردد
بگذار علی شود بلاگردانت
باید که به روی دست، قرآن ببرم
شش آیه از آن سورۀ انسان ببرم
تا قرآن باز، روی نیزه نرود
باید که تو را نیز به میدان ببرم
ششماهۀ خود را که به میدان آورد
گفتند حسین، تیغ برّان آورد
سوگند به قرآن! که پی معجزه است...
این بار به جای تیغ، قرآن آورد!
غوغای عطش بود و فراتی میخواست
از خضر نجات، آب حیاتی میخواست
طوفان بلا ساحل امنی میجُست
این قوم، سفینة النجاتی میخواست
طفل است؟ نه! این کمال خود را دارد
در یاری تو، مجال خود را دارد
این نیست تلظی و رجزخواندن اوست!
این شیر، زبان حال خود را دارد
این گریه، نه! زخم بر تن احساس است!
طفل است و تلظی... رجزش هم خاص است!
با تیر سهشعبه گفت دشمن، این طفل
هم قاسم، هم اکبر، هم عباس است
میدید غریبی پدر را و... گریست
مادر را و سوز جگر را و... گریست
جز تیر، کسی حرف دلش را نشنید
بر حنجر او گذاشت سر را و گریست
هستی شما حرام شد ای مردم
آلوده به ننگ و نام شد ای مردم
«کیف یتلظی عطشا» یعنی که
حجت به شما تمام شد ای مردم!
شد گندم ری طعم هواخواهیشان
دیدی که چه بود اوج خداخواهیشان!
دیدی که چگونه اصغرم را کشتند
با نیت قربةً الی اللهیشان!
📝 #سیدمهدی_حسینی
🌐 shereheyat.ir/node/4147
✅ @ShereHeyat
شعرخوببههمهدیهدهیم
#حضرت_علی_اکبر_علیهالسّلام
تنها اگر ماندم ندارم غم، علی دارم
حتی اگر باشد سپاهم کم، علی دارم
شکر خدا که قلب اهل خیمه آرام است
وقتی که هم عباس دارم هم علی دارم
شکر خدا که پرچمم در دست عباس است
از دست او افتاد اگر پرچم، علی دارم
آری عصای دست دارم، قامتم روزی
از داغ عباسم اگر شد خم علی دارم
با خویش میگفتم اگر روزی نباشم هم
زنها نمیمانند بیمحرم، علی دارم
دور و برم کمکم شد از اصحاب هم خالی
اما دلم خوش بود میگفتم علی دارم
میخواستم عالم پر از نام علی باشد
حالا به روی خاک یک عالم علی دارم
#سیدمحمدمهدی_شفیعی
@ShereHeyat
#بیت_الغزل(٩)
زیباتر از علی، کسی از اهلبیت وحی
جان در ره امام زمانش نمیدهد...
#محمدجواد_غفورزاده
#بیت_الغزل(١٠)
از میان تمام اهل جهان، عرشِ پایینِ پا نصیب تو شد
عشق میداند و ادب که چقدر شوق پابوسی پدر داری
#سیدمحمدجواد_شرافت
#بیت_الغزل(١١)
#حضرت_عباس_علیه_السّلام
وعدهای دادهای و راهی دریا شدهای
خوش بهحال لب اصغر که تو سقا شدهای!
#اکبر_لطیفیان
#بیت_الغزل(١٢)
#حضرت_عباس_علیه_السّلام
ترجيع درد را، ز گريزى كه از تو داشت
سر میزند هنوز به سنگ ندامت، آب...
زينب، حسين را به گل سرخ خون شناخت
بر تربت تو بود نشان و علامت: آب!
#خسرو_احتشامی
@ShereHeyat
شعرخوببههمهدیهدهیم
#شعر_تصویر_محور
#حضرت_عباس_علیه_السّلام
بین غم آسمان و حسرت صحرا
ماه دمیدهست و رود، غرق تماشا
جنگلی از نیزه را شکافته تا رود
بیرقی از خون رسانده تا به ثریا
حال خوشی دست داده است به هر موج
شانه به مویش کشیده پنجۀ سقا
آنچه که از دست ماه در کف شط ریخت
بارش باران نریختهست به هرجا
آن سخنی را که مشک گفت به امواج
حضرت طوفان نگفته است به دریا!
بیشتر از هر کسی شبیه علی بود
سوخته دشمن از این شباهت زیبا
قلب کمان تیر میکشید ز یک سوی
سوی دگر تیغ، آستین زده بالا
نیزه و سنگ و عمود بود و حرامی
پیکر عباس بود و یکتنه غوغا...
ماه گر از روی زین به خاک بیفتد
میشکند پشت آفتاب، خدایا
گفت: که بنشین درون چشم من ای تیر
چشم بپوش از گلوی مشک من اما
ذرهای از داغ خویش داد به خورشید
جرعهای از خون خود سپرد به دنیا
وه چه مراعات بینظیری از او ماند:
دست و علم، مشک و تیر، پیکر و صحرا...
#مرتضی_حیدری_آلکثیر
شعرخوببههمهدیهدهیم
#شعر_تصویر_محور
#حضرت_عباس_علیه_السّلام
ای بزرگ خاندان آبها
آشنای مهربان آبها
در مقام شامخ سقاییات
بند میآید زبان آبها...
بر ضریح دست تو پیچیدهاند
التماس گیسوان آبها
میرسید از دور بر اهل حرم
جملۀ «سقّا بمانِ» آبها...
بعد لبهای تبسمریز تو
گریه افتاده به جان آبها
از وداع تو حکایت میکند
دستهای پرتکانِ آبها...
#اکبر_لطیفیان
#بیت_الغزل(١٣)
#بیت_مضمون_محور
#امام_سجاد_علیهالسّلام
علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟
خدا او را به بزم عشقبازی شعلهور میخواست
علی در خونِ خود پرپر، علی با تیرِ در حنجر
علی از شعله سوزانتر، علی بودن هنر میخواست
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/2958
✅ @ShereHeyat
شعرخوببههمهدیهدهیم
#امام_سجاد_علیهالسلام
#غزل_تصویر_محور
مینویسند جهان چهرۀ شادابی داشت
هر زمان محضر او قصد شرفیابی داشت
سجده میکرد به پیشانی او مهر نماز
نزد او سجده برای خودش آدابی داشت
موجها پشت سر او همه صف میبستند
سر سجاده که دریا، دل بیتابی داشت
اشک بر گونۀ او بود و دعا روی لبش
آری او نیز برای خودش اصحابی داشت
اشک در محضر او ذکر مصیبت میکرد
تا که میدید کسی ظرف پر از آبی داشت
📝 #علی_گلی_حسینآبادی
🌐 shereheyat.ir/node/5696
✅ @ShereHeyat