📌 ژینای بیمار و پیروزِ بیمار؛ دو سوژه و یک هدف
از ابتدای تولدشان، هر سه تولهیوز بیمار بودند. دو تا از آنها تلف شدند و یکی زنده ماند که پیروز نام گرفت! خاطرم هست در همان زمان که پیروز را امیدبخشِ نسلِ در حال انقراضِ یوزپلنگ آسیایی مینامیدند، تعداد یوزهای مشاهدهشده در ایران دستکم بالای ۱۰ قلاده بود! [منبع۱]
با مرگ پیروز، صفآرایی دستوری جدیدی در فضای مجازی شکل گرفت و طبق معمول آنهایی که حتی تفاوت پلنگ و یوزپلنگ را نمیدانستند، بابت مرگ یکی از دهها یوز ایرانی (آن هم تولهای که از بدو تولد بیمار بود و احتمال تلف شدنش میرفت) در شیپور ناامیدی و سیاهنمایی دمیدند. بماند که تولد نخستین یوزهای در اسارت، بدون توجه به مدتزمان زنده ماندنشان، خود موفقیت بزرگی بود که نادیده گرفته شد. و مقایسه کنید با سقوط موشک استارشیپ ایلان ماسک در ثانیههای اول پرواز و تشویق حضار بابت همان چند ثانیه مسیر موفقیتآمیز! [منبع۲]
چند ماه بعد، خبری مبنی بر مشاهدهی یوزهای جدید در مناطق حفاظتشده منتشر شد و اخبار مشابهی نیز از ابتدای سال ۱۴۰۲ به ثبت رسید؛ تا اینکه امروز تصاویری از یک یوز مادر با ۴ تولهی «تازهمتولدشده»اش بر خروجی خبرگزاریها قرار گرفت. «خورشید» برای سومین بار در چهار سال گذشته، یوزهایی به دنیا آورد تا تعداد فرزندانش دستکم به ۹ قلاده برسد. [منبع۳]
از ظهر منتظرم. جز دو سه خبرگزاری رسمی و چند صفحهی مجازی از کسی صدایی در نیامده. هیچکس از امید برای احیای دوبارهی نسل یوزها حرفی نزده. آنکه مرگ پیروز را تسلیت میگفت، زبان از تبریک فروبسته. برای من البته عجیب نیست. همین چند ماه پیش بود که سکتهی یک دختر بیمار، بهانهی عقدهگشایی هر ننهقمری شد که دلش از جایی پر بود و دستش از همه جا خالی.
دختری که در خردسالی سابقهی جراحی مغزی داشته، تمام عمرش دارو مصرف میکرده (و البته برخی داروهای ضروریاش به دلیل تحریمهای دولت آمریکا به دستش نرسیده [منبع۴] و چه بسا قاتل او همان دولت تروریست باشد!)، بارها دچار حملههای مشابه شده تا جایی که خانوادهاش از بیمارستان اینگونه به مادر او خبر میدهند: «مثل قبل شده، نگران نشو!» [منبع۵]، و در آخر وقتی بهخاطر استرس ناشی از بازداشت –که صدالبته ظلم بزرگی بوده– به کما رفته، ذهنهای مسخشدهای برای بهرهبرداری سیاسی از آن مأموریت خود را آغاز کردند.
روزانه دهها نمونهی مشابه از چنین حوادثی در کشور رخ میدهد که صدالبته کمتر از آمار اغلب کشورهای جهان است. بنابراین یافتن سوژه برای کشیدن افسار ذهنهای مسخشده در جهت اهداف سیاسی نباید کار سختی باشد. اما بحث بر سر نوع و تعداد حوادث نیست؛ سخن پیرامون شدت اسارت اندیشههایی است که نهتنها قدرت انتخاب و تصمیم برای واکنش به خبرهای کوچک و بزرگ را ندارند، بلکه اگر اربابان آنها برای دو حادثهی یکسان دستورِ واکنشهای متفاوتی را صادر کنند، هرگز از خود نمیپرسند: «این تناقض رفتاری من از کجا آمده؟!»
خطابم به آنهاییست که در مرگ پیروز ماتم گرفتند و امروز با خبر تولد ۴ تولهیوز سالم در طبیعت ایران، چشم و گوش و زبان فروبستهاند. من از شما پاسخی نمیخواهم؛ اما صادقانه به خود جواب دهید: افسار اندیشههایتان را دست کدام ارباب بیانصاف سپردهاید که اینگونه حقارتآمیز از کنشهای اجتماعیتان در فضای مجازی و حقیقی بهرهکشی میکند و شما از این بردگی لذت میبرید؟!
#پیروز #یوزپلنگ_ایرانی
#پروژه_ژینا #بردگی_ذهن
با زدن روی نام ابطحی ما را دنبال کنید