eitaa logo
سید محمد جواد ابطحی
1.4هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
7.5هزار ویدیو
317 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️مرد اگر مثل امام رضاش غیور باشد چه نشود!🤔 📖 در مشهد، به خدمت شرفیاب شدم. صحبت از کرامات حضرت رضاعلیه‌السلام شد. آقا فرمودند: من بچه بودم که به مسجد پدرم در بازار می‌رفتیم. در مسجد، مکبری بود به نام کربلایی که بود و حتی به او کربل رضای عاجز می‌گفتند. (آقا فرمودند که مشهدی‌ها به نابینا عاجز می‌گویند.) کربلایی رضای عاجز به مسجد می‌آمد و تکبیر می‌گفت. ما بچه بودیم و سال‌ها بود که او را می‌شناختیم و کوری او را دیده بودیم. روزی من پیش پدرم بودم که این کربلایی رضا آمد، اما بینا شده بود. پدرم از او پرسید: کربلایی رضا من را می‌بینی؟ گفت: بله آقا و سپس قیافه پدر من را شرح داد. پدرم شنیده بودند که کربلایی شفا گرفته است و می‌خواستند خودشان ببینند. من هم آن‌جا بودم و دیدم همان کربلایی رضایی که هر روز کور می‌آمد، امروز بینا شده بود. این کربلایی دختری داشت که در وقت کوری دست کربلایی را می‌گرفت و پدر نابینایش را به مسجد می‌آورد. بعد از اینکه در مسجد مستقر می‌شد، دیگر به کسی نیاز نداشت. ما جستجو کردیم که چرا شفا داده‌اند. گفتند: سال‌ها بود که این دختر بچه دست کربلایی را می‌گرفت و به مسجد می‌آورد. کم‌کم بزرگ شد و به‌اصطلاح آب و رنگی پیدا کرده بود. روزی بعضی از بچه‌های بازار متلکی گفته بودند و کربلایی هم شنیده بود. او نتوانسته بود تحمل کند و به دخترش گفته بود دست من را بگیر و مرا به حرم ببر. در حرم، کربلایی به دخترش می‌گوید تو برو خانه من این‌جا می‌مانم. او به امام رضاعلیه‌السلام عرض کرده بود: آقا! من سال‌هاست که نابینا هستم و حتی یک‌بار هم گله نکردم، زندگی من با فقر گذشته است، اما یک‌بار هم گله نکردم و گفتم تقدیر خداست و من هم راضی هستم به رضای خدا، اما تعرض به را تحمل نمی‌کنم؛ یا من را شفا بدهید یا همین‌جا مرگم بدهید. من دیگر طاقت ندارم متلک‌های مردم را به خودم تحمل کنم. کربلایی به حضرت متوسل می‌شود و بعد از مدتی خوابش می‌برد. در خواب، حضرت رضاعلیه‌السلام او را شفا می‌دهند. مقام معظم رهبری خودشان این داستان را نقل کردند و فرمودند من خودم این جریان را دیده‌ام. 📚منبع:بیانات حضرت آیت‌الله مصباح در جمع بسیج دانشجویی خوزستان و دانشگاه شهید چمران اهواز - 1391/04/17 کانال قصص العلماء @smj_abtahi
خرفتی مجلس شورای اسلامی ۱۴۰۳ این قصه را دریابید👇 شهر مركز خدا و پايگاه تشكيل سپاه براي مبارزه با بود با اين حال (ص) هنگام ورود به مكه فقط دستور قتل هشت (ويا ده تن) از آن همه دشمن خود را صادر نمودند که یکی از آن‌ها «عبداله بن‌سعد» بود. وي قبلا شده بود و جزء بود ولى پس از چندى شد و بحال برگشت و بنزد رفت. او (كه برادر رضاعى بود) هنگامى كه اطلاع پيدا كرد دستور قتلش را صادر كرده مخفيانه خود را بعثمان بن عفان رسانيد و باو پناهنده شد، عثمان او را در پناه خود گرفته بنزد (صلى الله عليه و آله) آورد و از آن‌حضرت خواست تا او را عفو كند. پيغمبر اسلام مدت زيادى سكوت كرد آنگاه بخواهش جواب مثبت داده او را عفو كرد. ولى هنگامى كه عثمان از نزد آن حضرت رفت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) رو به اطرافيان‏ خود كرده فرمود: من سكوت كردم تا بلكه يكى از شما برخيزد و گردن اين مرد را بزند! مردى از عرض كرد: يا خوب بود بمن اشاره ميكردید تا من گردنش را بزنم! رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمودند: پيمبران با اشاره، دستور قتل كسى را صادر نميكنند. بالجملة عبدالله بن سعد پس از اين جريان دوباره مسلمان شد و هنگامى كه بخلافت رسيد او را بامارت قسمتى از سرزمينهاى اسلامى منصوب كرد و پس از او نيز عثمان او را بامارت منصوب كرد. (سيره ابن هشام، ترجمه: زندگانى محمد(ص)/ج‏۲/ص۲۷۲) ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر ⁉️ مجلس؛ چرا خرفتی کرد؟! 👌خرفتی مسلمانان نسبت به نص صریح! (ص)، صریحاً دستور به اعدام فرد مرتدی فرموده بودند ولیکن در اجرای حکم، اهمال و بلکه کردند و لذا مورد قرار گرفتند. آن‌ها را می‌دانستند و بمحض رؤیت عبداله بن سعد، باید او را می‌کشتند ولیکن سکوت طولانی پیامبر را نادیده گرفتند و منتظر اشاره آشکار پیامبر نشستند! پیامبر با خود تعمداً، تعلل کردند تا شاید آن مسلمانان، به خود آمده و قبلی پیغمبر را اجراء کنند ولیکن آن‌ها خود را به خرفتی زدند و متأسفانه مجال لازم برای اجرای مطالبه پیغمبر از بین رفت! 👌خرفتی نمایندگان نسبت به حکم ولایت! ، پیشاپیش توصیه‌های ضروری ۸ گانه‌ای به در موضوع دقت در باره را انجام داده بودند. ولیکن قریب باتفاق آن‌ها اهمال کردند و بلکه خرفتی بخرج دادند و فریب «بازی با کلمات ()» را خوردند! و به وزرای پیشنهادی وی، مطلقاً دادند! در حالیکه معظم‌له فرمودند: «تعداد بیشتری را هم نمی‌شناختم و گفتم نسبت به اونها نظری ندارم»! آیا نمایندگان (و حداقل رئیس‌شان) نسبت به ، هیچ فهمی نداشتند؟! گویا که منتظر بوده‌اند تا رهبری آشکارا و مستقیماً به آن‌ها بگوید که به فلانی و فلانی رأی بدهید یا ندهید! اما معظم‌له بزرگواری کردند و از ، بسیار ملایم و ظریف (با این 👈کنایه👉 که؛ «پزشکیان توانست را کند»!) عبور کردند! (البته در باره ، اعتقادی به خرفتی وی ندارم. زیرا که او تعمداً ورزید! و حال آنکه می‌توانست نشود و زیر بار نیرنگ و و نرود! و اجازه ندهد که مجلس رَکَب بخورد!) اگرچه جای شکرش باقیست که لااقل نزدیک یک‌سوم نمایندگان (که چندان مرعوب چنارها نبودند!) داشتند ولیکن متأسفانه آن‌ها هم 👈غیرت ضعیفی بخرج دادند که مرتکب عدم استمهال شدند!👉 زیرا احتمالاً مایل نبودند که در قبال ، شود!! در هر حال، (= خون به دل کردن)، در همچنان ادامه دارد! 🤲 اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 🤲 ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۶/۱۴ @smj_abtahi