به بهانه همسایگی روز بزرگداشت فردوسی (۲۵ اردیبهشت) و یوم النکبه (۲۴ اردیبهشت) و تقارنشان با رویدادهای امروز فلسطین مظلوم
🔵 فردوسی و فتح رازآلود قدس
محمدجواد میری
۱. شاید کمتر کسی از ایرانیان شنیده باشد که در جغرافیای شاهنامه، از «بیتالمقدس» نیز نامی به میان آمده است. آن جا که سپاه ایران به پرچمداری کاوه، برای نبرد با ضحاک از آب میگذرد و به شهری میرسدد که در زبان پهلوی «کَنگدژهودج» (یا دژهوخت گـَنگ) نام دارد:
به خشکی رسیدند سر کینهجوی
به «بیتالمقدّس» نهادند روی
که بر پهلوانی زبان راندند
همی «کنگدژهودج»ش خواندند...
۲. با همه تلاشها برای تطبیق عینی جغرافیای شاهنامه، نباید فراموش کرد که زبان شاهنامه زبانی رمزی است. او خود درباره هر آن چه در اثر خود ظاهراً با عقل سازگار نمیآید، تاکید کرده است:
تو این را دروغ و فسانه مدان
به رنگ فسون و بهانه مدان
ازو هر چه اندر خورد با خرد؛
دگر، بر ره رمز معنی برد.
فردوسی در شاهنامه کوشیده است معانی آرمانی یا اندیشههای حِکمی خود را در قالب داستانهای تمثیلی بازگو کند. و این گونه است که هر نام و جای را در این کتاب میتوان به دیدهای مثالی و رمزی نگریست.
۳. داستان پر فراز و فرود ضحاک یکی از مهمترین داستانهای نمادین شاهنامه است. برخلاف تصور عامیانهای که این داستان را داستانی نژادی و ضدعربی میشناسد، ماجرا چیز دیگری میگوید. داستان، از معرفی دو فرمانروای پیش از ضحاک و فریدون آغاز میشود. یعنی مرداس، پادشاه تازی و پدر ضحاک، که مردی است اهل عدل و جود (که مرداس نام گرانمایه بود/ به داد و دهش برترین پایه بود) و دیگری جمشید، پادشاه ایرانی که با تمام فضایل پیشین خود، گرفتار خودبینی (بخوانید استکبار) شد و ادعای خدایی کرد. در واقع استکبارورزی جمشید که فرمانروای دادگر ایرانیان (بخوانید امت وسط و الگو در شاهنامه) بوده است، زمینه سلطه طاغوتی ضحاک را بر ایران فراهم میکند و داستان تا آن جا پیش میرود که خوراک ضحاک، مغز (بخوانید ذهن) جوانان ایرانی میشود. ضحاک حتی برای مشروعیتبخشی به سلطه طاغوتی خود، به بازی تبلیغاتی جدیدی روی میآورد و برای اثبات مشروعیت خود به ساختن گواهی (بخوانید جعل رسانهای) دست مییازد.
۴. سپاه مخالف ضحاک اما اندک اندک و از گوشه و کنار فراهم میآیند. ارمایل و گرمایل از درون کاخ، جوانان این سپاه را از بند خوراک شدن برای ضحاک آزاد میکنند، کاوه از میان مردمی که از سلطه ضحاک به ستوه آمدهاند پرچم مخالفت بلند میکند و فریدون از نسب (بخوانید هویت تاریخی) خویش آگاه میشود و کمر به مبارزه میبندد. کاوه گرز و درفش (بخوانید ترکیب قدرت نظامی و رسانهای) به دست میگیرد و نشدنی را شدنی میکند. و سرانجام سپاه ایران برای بازپس گرفتن میراث پادشاهان نیکوسرشت (بخوانید اولیا) از چنگ ضحاک (بخوانید اشغالگر) به سرزمینی آن سوی رودها میروند؛ «بیتالمقدس».
۵. نمیگویم فردوسی در این باره پیشگویی کرده است. چه این که ما هم در این باره فقط پیشگویی نمیکنیم. فردوسی حکیمی است سخت دینباور. آن چه ما از نقل و عقل در این باره میفهمیم، در اختیار او نیز بوده است. او قرآن و روایات آخرالزمان را میشناخته و چه بسا با حکمت خویش نیز دریافته که همیشهی تاریخ، شامات و بویژه فلسطین نه تنها محل تلاقی ادیان، بلکه محل نبرد تمدنها و تقابل شرق و غرب نیز بوده است.
۶. چند سال پیش در ضمن شبهمنظومهای، با الهام از آیات قرآن در وصف امت پیامبر از قول تورات و انجیل (فتح، ۲۹)، و نیز روایت اسطورهای شاهنامه، چنین تصویری از آینده نزدیک را تصور کرده بودم:
سپاه کاوه به میعاد جنگ راهی شد
به جنگ ارتش دِژهوختگَنگ راهی شد
سر از شریعت و انذار موسوی سرشار
دل از طریقت و تبشیر عیسوی سرشار
به چهره، بر اثر بندگی، نشانۀشان
شگفت سختشده مایۀ جوانۀشان
طلسم سلطۀ ضحاک ماردوش شکست
بلور حیلۀ دجال دلقپوش شکست...
۷. در روایت شاهنامه البته ضحاک کشته نمیشود، بلکه به بند کشیده میشود. این سرنوشت ضحاک در روایتهای اسطورهای دیگر نیز هست. و شاید حکیم فردوسی به این زودیها امید به نابودی مطلق طاغوت هم نداشته و نخواسته از خلاقیتهای متمایز خود برای دخل و تصرفهای هوشمندانهاش در روایات اسطورهای، این سرنوشت مشهور را تغییر دهد. در حکایت امروز ما اما، رژیم اشغالگر قدس -نه بسیار دور، که بهزودی- نه فقط تبعید و زندانی، که نابود میشود. زود است که امت وسط بر نظام سلطه چیرگی یابد و قدس برای همیشه آزاد گردد. آمین
۲۵ اردیبهشت ۹۷
#قدس #بیت_المقدس #فلسطین #فردوسی #شاهنامه #نه_شرقی_نه_غربی #آخر_الزمان #ضحاک #کاوه #یوم_النکبه #ایران #امت_وسط #نظام_سلطه #اسطوره #آینده #هویت
⭕️ کانال «اما بعد...»، یادداشتهای #محمدجواد_میری، در پیامرسانهای داخلی:
@smjmiry
✅ چرا در اصلح بودن جلیلی شک ندارم؟
من از برنامه و کارنامه یا فرق مدیر اجرایی و مدیر راهبردی بحث نمیکنم. هم #جلیلی و هم #قالیباف دو مدیر تراز عالیاند که انگیزهشان خدمت است. تمام. به نظر من باید منش سیاسی این دو نفر، کیفیت تدابیرشان و هدفگیری و نگاه مدیریتیشان را مقایسه کنیم.
بعلاوه، این که «چرا جلیلی اصلح است» در این یادداشتهای آقایان ظهوریان، ثابتی و جعفری به خوبی بررسی شده. پس فقط چند نکته اضافه میکنم.
1⃣ مردی برای فرهنگ سیاسی
اولین باری که شناختمش، زمستان ۷۸، دو سال و اندی بعد از دوم خرداد بود. در بحبوحه انتخابات مجلس ششم در مشهد، در اتاقکی که ستاد انتخاباتی سعید جلیلی بود، تراکت تکرنگ کوچکی توزیع میشد. پشت آن تراکت، متن کوتاهی بود که با همه گفتارهایی که آن روزها از چپ و راست میشنیدیم فرق داشت: هم به آفات ساختار اجرایی کشور اشاره کرده بود و هم به فقدان جامعنگری، از عوض شدن جای مسائل اصلی کشور با دعواهای فرعی گفته بود. مدیریتهای نمایشی دولتیها را نقد کرده بود و نظارتهای سیاسی مجلسیها را.
جلیلی در مجلس ششم رای نیاورد و طبیعتاً حتی در لیست راستیها هم نبود. ولی از همان زمستان سرد، گرمایی در ذهن و قلب یک عده جوان ایجاد کرد و طرز متفاوتی از کار سیاسی شاخصمحور و فارغ از منفعتطلبی را یادشان داد. آنان از جلیلی آموختند در همه طیفهای سیاسی، هم آدم منفعتطلب هست و هم دلسوز. یاد گرفته بودند مهم رسیدن به قدرت نیست، این است که درست رفتار کنیم و برای تبیین وضعیت کشور و معرفی اصلح بکوشیم تا مردم رشد کنند.
جلیلی از همان ۲۵ سال پیش پرچمدار یک فرهنگ سیاسی متفاوت بوده و در این راه ثبات قدم داشته است. او هیچگاه باند نساخته و همباندیهایی که سهمیه تضمینی در لیستهای انتخاباتی داشته باشند، نداشته. او حتی در بحبوحه رقابتهای انتخاباتی هم خود را مقید به رفتار اخلاقی میکند. و در این وانفسا داشتن چنین مدل سیاستورزی ضرورت حیاتی ماست. جامعه هم، به آرامش و اخلاق بیش از پیش نیازمند است و میراث شهید #رئیسی را در دولت #سلامت_و_صداقت میجوید.
این سبک سیاستورزی جلیلی انفعالی هم نیست. او فعالانه حرکت میکند و آدمی تشکیلاتساز است. او مثل سیاسیونی نیست که فقط در ایام انتخابات دلسوز مردم شود. بلکه در تمام مدت، مثل یک رئیس جمهور مسئول، پیگیر مسائل کشور است.
2⃣ مردی برای میدان
ایضا برخلاف سیاسیونی که در چالشها و فتنهها آفتابی نمیشوند، او در بحرانیترین شرایط، فداکارانه به این سو و آن سوی کشور میرود. بین دانشآموزان و دانشجویان میرود و روشنگری میکند و پای حرفشان مینشیند. جلیلیِ متهم به بسته بودن، هم با نخبگان و کارشناسان طیفهای مختلف تعامل دارد و هم با #مردم، آن هم از جنس چالش و گفتگو و نه فقط بازدید و سرکشی. میدانی بودنش فراتر از مردمی بودنش است.
3⃣ مردی برای ایران
جلیلی ایراندیده و ایراندوست است. او برای یافتن نقشه پیشرفت کشور سالها نه فقط کارگروههای تخصصی را فعال کرده، بلکه با دهها سفر به نقاط مختلف شهری و روستایی، ظرفیتها و چالشهای #ایران را از نزدیک دیده و سنجیده. او نقشه ایران را فقط ندیده، زیسته. جلیلی به راستی میتواند ادعا کند «همه جای ایران سرای من -بخوانید دولت من- است».
4⃣ مردی برای اندیشه و فرهنگ
جلیلی هم در معارف اسلامی و در دانش آکادمیک سیاست صاحبنظر است، هم با کتاب و سینما مانوس است. زمانی که ریاست جمهوری مقامی سیاسیتر بود و نخستوزیر رئیس دولت بود، رهبر انقلاب کسی مثل شهید #مطهری را برای ریاست جمهوری مناسب میدانست (اینجا). اما اکنون باز هم رییس جمهور، معاون اول نیست! از هاشمی تا رییسی هم شخصیتهایی صرفا مدیریتی نبودند. منطقی است دنبال کسی باشیم که مزایای یک متفکر و یک مدیر را همزمان داشته باشد.
بگذریم. اهل کتاب میدانند رییس جمهوری که کتابخوان باشد و مروج کتاب، چقدر ارزشمند است.
اگر از مدیریت تکنوکرات گریزانیم، و اگر به دولت #دانایی_و_توانایی فکر میکنیم، لازمهاش راهبرانی متفکر حتی در سطح وزراست، چه رسد به ریاست جمهور.
5⃣ مردی برای جهانی شدن
جلیلی دنیادیده و بهروز است و نوگراترین ایدهها را دارد. حتی بخشی از فهمیده نشدن دولت سایهاش، به خاطر تفاوتش با روش دیگرانی است که دارند با شیوههای باندی کهنه سیاستورزی میکنند.
این دنیادیدگی جلیلی فقط به خاطر حضورش در مجامع جهانی یا تحصیلات آکادمیک نیست. او برای رصد وضعیت ایران در رقابتهای جهانی، مدام مسیر پیشرفت فناوری و اقتصادی #جهان را مطالعه و رصد میکند.
بعلاوه، در حالی که امروز قدرت در حال انتقال به آسیاست، جبهه مقاومت در حال پیشروی است، طوفان الاقصی و وعده صادق معادلات را بر هم زده و... ایران برای جایابی بهتر خود در این میان نیازمند سکانداری #هوشمند است که جهاندیده و جهانشناس باشد.
محمدجواد میری
@smjmiry