eitaa logo
اما بعد... | یادداشت‌های محمدجواد میری
144 دنبال‌کننده
14 عکس
4 ویدیو
2 فایل
درباره‌ی دین، دوران و ‌دور و بر محمدجواد میری ارسال پیام @smj_miry آدرس کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🔻«اما بعد...» نوشته‌های محمدجواد میری درباره‌ی دین، دوران و دور و بر در پیام‌رسان ، بله و تلگرام: @smjmiry
به بهانه همسایگی روز بزرگداشت فردوسی (۲۵ اردیبهشت) و یوم النکبه (۲۴ اردیبهشت) و تقارنشان با رویدادهای امروز فلسطین مظلوم 🔵 فردوسی و فتح رازآلود قدس محمدجواد میری ۱. شاید کمتر کسی از ایرانیان شنیده باشد که در جغرافیای شاهنامه، از «بیت‌المقدس» نیز نامی به میان آمده است. آن جا که سپاه ایران به پرچمداری کاوه، برای نبرد با ضحاک از آب می‌گذرد و به شهری می‌رسدد که در زبان پهلوی «کَنگ‌دژهودج» (یا دژهوخت گـَنگ) نام دارد: به خشکی رسیدند سر کینه‌جوی به «بیت‌المقدّس» نهادند روی که بر پهلوانی زبان راندند همی «کنگ‌دژهودج‌»ش خواندند... ۲. با همه تلاش‌ها برای تطبیق عینی جغرافیای شاهنامه، نباید فراموش کرد که زبان شاهنامه زبانی رمزی است. او خود درباره هر آن چه در اثر خود ظاهراً با عقل سازگار نمی‌آید، تاکید کرده است: تو این را دروغ و فسانه مدان به رنگ فسون و بهانه مدان ازو هر چه اندر خورد با خرد؛ دگر، بر ره رمز معنی برد. فردوسی در شاهنامه کوشیده است معانی آرمانی یا اندیشه‌های حِکمی خود را در قالب داستان‌های تمثیلی بازگو کند. و این گونه است که هر نام و جای را در این کتاب می‌توان به دیده‌ای مثالی و رمزی نگریست.  ۳. داستان پر فراز و فرود ضحاک یکی از مهمترین داستان‌های نمادین شاهنامه است. برخلاف تصور عامیانه‌ای که این داستان را داستانی نژادی و ضدعربی می‌شناسد، ماجرا چیز دیگری می‌گوید. داستان، از معرفی دو فرمانروای پیش از ضحاک و فریدون آغاز می‌شود. یعنی مرداس، پادشاه تازی و پدر ضحاک، که مردی است اهل عدل و جود (که مرداس نام گرانمایه بود/ به داد و دهش برترین پایه بود) و دیگری جمشید، پادشاه ایرانی که با تمام فضایل پیشین خود، گرفتار خودبینی (بخوانید استکبار) شد و ادعای خدایی کرد. در واقع استکبارورزی جمشید که فرمانروای دادگر ایرانیان (بخوانید امت وسط و الگو در شاهنامه) بوده است، زمینه سلطه طاغوتی ضحاک را بر ایران فراهم می‌کند و داستان تا آن جا پیش می‌رود که خوراک ضحاک، مغز (بخوانید ذهن) جوانان ایرانی می‌شود. ضحاک حتی برای مشروعیت‌بخشی به سلطه طاغوتی خود، به بازی تبلیغاتی جدیدی روی می‌آورد و برای اثبات مشروعیت خود به ساختن گواهی (بخوانید جعل رسانه‌ای) دست می‌یازد. ۴. سپاه مخالف ضحاک اما اندک اندک و از گوشه و کنار فراهم می‌آیند. ارمایل و گرمایل از درون کاخ، جوانان این سپاه را از بند خوراک شدن برای ضحاک آزاد می‌کنند، کاوه از میان مردمی که از سلطه ضحاک به ستوه آمده‌اند پرچم مخالفت بلند می‌کند و فریدون از نسب (بخوانید هویت تاریخی) خویش آگاه می‌شود و کمر به مبارزه می‌بندد. کاوه گرز و درفش (بخوانید ترکیب قدرت نظامی و رسانه‌ای) به دست می‌گیرد و نشدنی را شدنی می‌کند. و سرانجام سپاه ایران برای بازپس گرفتن میراث پادشاهان نیکوسرشت (بخوانید اولیا) از چنگ ضحاک (بخوانید اشغالگر) به سرزمینی آن سوی رودها می‌روند؛ «بیت‌المقدس». ۵. نمی‌گویم فردوسی در این باره پیش‌گویی کرده است. چه این که ما هم در این باره فقط پیش‌گویی نمی‌کنیم. فردوسی حکیمی است سخت دین‌باور. آن چه ما از نقل و عقل در این باره می‌فهمیم، در اختیار او نیز بوده است. او قرآن و روایات آخرالزمان را می‌شناخته و چه بسا با حکمت خویش نیز دریافته که همیشه‌ی تاریخ، شامات و بویژه فلسطین نه تنها محل تلاقی ادیان، بلکه محل نبرد تمدن‌ها و تقابل شرق و غرب نیز بوده است. ۶. چند سال پیش در ضمن شبه‌منظومه‌ای، با الهام از آیات قرآن در وصف امت پیامبر از قول تورات و انجیل (فتح، ۲۹)، و نیز روایت اسطوره‌ای شاهنامه، چنین تصویری از آینده نزدیک را تصور کرده بودم: سپاه کاوه به میعاد جنگ راهی شد به جنگ ارتش دِژهوخت‌گَنگ راهی شد سر از شریعت و انذار موسوی سرشار دل از طریقت و تبشیر عیسوی سرشار به چهره، بر اثر بندگی، نشانۀشان شگفت سخت‌شده مایۀ جوانۀشان طلسم سلطۀ ضحاک ماردوش شکست بلور حیلۀ دجال دلق‌پوش شکست... ۷. در روایت شاهنامه البته ضحاک کشته نمی‌شود، بلکه به بند کشیده می‌شود. این سرنوشت ضحاک در روایت‌های اسطوره‌ای دیگر نیز هست‌. و شاید حکیم فردوسی به این زودی‌ها امید به نابودی مطلق طاغوت هم نداشته و نخواسته از خلاقیت‌های متمایز خود برای دخل و تصرف‌های هوشمندانه‌اش در روایات اسطوره‌ای، این سرنوشت مشهور را تغییر دهد. در حکایت امروز ما اما، رژیم اشغالگر قدس -نه بسیار دور، که به‌زودی- نه فقط تبعید و زندانی، که نابود می‌شود. زود است که امت وسط بر نظام سلطه چیرگی یابد و قدس برای همیشه آزاد گردد. آمین ۲۵ اردیبهشت ۹۷ ⭕️ کانال «اما بعد...»، یادداشت‌های ، در پیام‌رسان‌های داخلی: @smjmiry
هدایت شده از جهان آرا
✅ جوان امروز از امام خمینی (ره) چه می داند؟ 💠 با حضور سید محمدجواد میری سردبیر روزنامه قدس و صادق شهبازی 🔺 دوشنبه ۱۴ خرداد ساعت ۲۲/ تکرار روز بعد ساعت ۱۵:۳۰ 🆔 @jahanaraofoghtv 🆔 @ofogh_tv
🔵 ! 🔻هر سال فطریه‌ام را به شکلی پرداخت می‌کرده‌ام. اما در پی پویش ضدانقلابی (و البته مضحک‌تر از آن، پویش !)، اصرار دارم امسال فطریه و کفاره را از طریق کمیته امداد به دست نیازمندان برسانم. 🔻البته نیازمند با نیازمند فرق ندارد، اما این‌گونه، من اعتمادم را به کمیته‌ای که برکت نام همچنان در آن جاری است، نشان می‌دهم. 🔻به‌آسانی می‌شود با ورود مستقیم به لینک زیر، نوع فطریه و کفاره را تعیین و آن را پرداخت کرد: www.emdad.ir راه دیگر هم شماره‌گیری این کد با گوشی همراه است: *۸۸۷۷*۱# 🔻از شما هم دعوت می‌کنم چنین کنید و دیگران را نیز به این همدلی در عید بندگی دعوت کنید. 🆔 @smjmiry
یادداشت امروز روزنامه قدس 🔸مرامنامه شیوای انقلابی‌گری؛ از پنجره و از حنجره 🔻محمدجواد میری ▫️شعرخوانی در نماز عید فطر رویدادی است هم ادبی و هم سیاسی و هم معنوی. ▫️ادبی است، اما نه از قبیل شب‌شعرهای خنثای سازمانی یا انجمن‌های خسته و تشریفاتی. شعرش میراث‌دار شجاعت دِعبلان دار بر دوش علیه ضحّاکان مار بر دوش است. عصاره حقطلبی ناصرخسروهاست و امتداد دادخواهی و دشمن‌ستیزی شاعران انقلاب. شعری «ایرانی» است چون به فن و بیان بسندگی ندارد و رنگ حکمت و حماسه دارد. ▫️سیاسی است، اما نه از جنس سیاسیون اهل بده بستان یا رسانه‌های محافظه‌کار ملی و جناحی. سیاسی است، اما سفارشی نه. همه قوا را نقد می‌کند و همه اهالی را مخاطب «نصیحت» دینی و انقلابی خود قرار می‌دهد. سیاسی است چون رسانه‌ بیم‌ها و امیدهای مردم انقلابی است و لسان صدق دلسوزان مستقل. ▫️ است چون پژواک رسای صداهای‌ سانسورشده‌ توسط رسانه‌های دشمن دانا و دوست نادان است. پس عجیب نیست اگر برخی اهالی صف اول، یک سال به آن هجمه ببرند و سال دیگر محتاطانه در برابر آن سکوت کنند، اما رهبر حکیم انقلاب آن را بستایند و نمازگزاران صفوف مرصوص انقلاب، هر سال از آن به وجد بیایند و حتی برایش کف هم بزنند. ▫️و شعرخوانی میثم مطیعی رویدادی معنوی است، اما نه از نوع خلسه‌های بی‌خاصیت اسلام فردی و سکوت عافیت‌جویانه تنزه‌طلبان مقدس‌مآب. معنوی است چون از نماز عید فطر الگویی برای تجمعات و آیین‌های «عبادی سیاسی» می‌سازد. دیانتش عین سیاستش است؛ تذکردهنده رسالت‌ها و ارزش‌هاست و آیینه آرمان‌ها و امیدها. دینی است چون اساساً شعری است آیینی که بر زبان یک مداح اهل بیت (ع) جاری می‌شود. اما از آن‌گونه اشعار آیینی است که نه فقط اهل بیت را می‌ستاید، بلکه اهل بیت نیز آن را ستوده‌اند؛ شعری دشمن‌شکن و دوست‌پرور، ظلم‌ستیز و عدالت‌خواه، طنین توحید و طعن طاغوت. ▫️و ماحصل همه‌ی این‌ها، از شعرخوانی میثم مطیعی رویدادی راهبردی در عرصه فرهنگ عمومی ساخته است. آن چه شاعران شجاع و خوش‌سخن و جوان انقلابی می‌سرایند و میثم مطیعی می‌خواند، چکیده‌ای است هوشمندانه از مهم‌ترین ظرفیت‌ها و ضرورت‌های روز ایران اسلامی. گرچه در اندیشکده‌ها و شوراهای رسمی و مراکز سندنویسی تدوین نشده است، اما سندی راهبردی است و برخلاف همه سندهای راهبردی و بالادستی، بسیار شیوا و شیرین هم هست. و این یعنی مرور مرامنامه و مانیفست به‌روز انقلاب و جوانان مؤمن انقلابی، از پنجره شعر -این زبان ژنتیک ایران اسلامی- و از حنجره میثم مطیعی. کانال قدس در گپ: Gap.im/quds_daily کانال قدس در بله: ble.im/quds_daily 🆔 @smjmiry
از سلسله درس‌گفتارهای #عصر بازخوانی آثار شهید مطهری، با موضوع هویت و آینده #انقلاب_اسلامی مدرس: #محمدجواد_میری یکشنبه‌ها عصر از ۳۱ تیر ثبت نام حضوری: مدرس۴، حسینیه هنر، بین ساعت ۹-۱۷ ثبت نام غیرحضوری: ارتباط با شماره ۰۹۳۸۷۱۱۶۵۵۶ (شناسه @darsgoftar_asr) در پیام‌رسان‌ها مهلت ثبت‌نام: ۲۸ تیر @smjmiry @goftare_asr
⭕️ انقلاب و دوستی خاله خرسه‌ی اصولگراها ✅ قسمت اول؛ مزمن و لیست‌های به‌زودی، سر و کله‌ی سیاسی‌کاران اصولگرا برای تعیین تکلیف در انتخابات پیدا می‌شود. بیت‌الغزل نغمه‌ی اصولگرایان قطعاً باز هم ضرورت در برابر اصلاح‌طلبان است و با همین ادعا قطعاً ابتدا بچه‌های انقلابی را ساکت خواهند کرد و ادامه ماجراها... صدالبته میان اصولگرایان و نامزدهای پیشنهادی آن‌ها گاهی افراد صالح و سالمی هم پیدا می‌شود، اما مشکل اینجاست که از نظر اصولگرایان ما باید در برابر بسته‌های پیشنهادی آنان که پس از سهم‌خواهی‌های بچگانه و پشت درهای بسته آماده شده، چشم‌بسته بایستیم و بگوییم: به به! همه‌شو بده! درباره‌ی این تجربه‌ی تلخ تکراری، حرف زیاد است اما فعلاً در این یادداشت می‌خواهم سردرگمی سیاسی اصولگراها را به‌مثابه یک بیماری شرح بدهم. اصولگرایان مثل هر جریان دیگری از رای نیاوردن (عدم اقبال مردم به آنان) می‌رنجند. اما متوجه نیستند که این درد، ناشی از یک بیماری است که تا درمان نشود، درد ریشه‌کن نمی‌شود. اما آن‌ها چیست؟ این بیماری پدیده‌ای است مرکب از: نداشتن ایده و آرمان‌ِ حداکثری یا جدید، از دست دادن قدرت اثرگذاری اجتماعی، فقدان توانایی مدیریت همسوی اختلاف سلایق، و در یک کلمه نداشتن قدرت برای ایجاد یک وحدت ریشه‌دار و پایدار. اما اصولگرایان حاضر نیستند این بیماری خود را کنند. چون یا متوجه بیماری نیستند و یا خوش ندارند این مشکل را به روی خودشان بیاورند. پس چه کار می‌کنند؟ صورت مسأله را تغییر می‌دهند! بیماری را به همان درد (رای نیاوردن) تقلیل می‌دهند و سپس دنبال می‌گردند. همین! حالا مسکّن این درد مزمن چه می‌تواند باشد؟ ساکت کردن منتقدان دلسوز، بایکوت کردن پیشنهادهای اساسی برای درمان و نهایتاً حرکت‌های جهشی با اسم . در واقع آن‌ها به‌جای این که دنبال ایجاد وحدت واقعی بر حول محور آرمان‌ها و ارزش‌های مشترک باشند، دنبال ایجاد صورتی ساختگی و ناپایدار از وحدت با اتکا به ایجاد وحشت هستند. مسکّن جواب می‌دهد؟ ممکن است بله، ممکن است نه. هر بار مسکّن، درد را خوب کند (یعنی به سبب ضعف رقبا یا هر عامل دیگری، انسجام موقت و حداقلی اصولگرایان منجر به رای آوردن گزینه‌هایشان بشود)، با افتخار می‌گویند: «دیدید راه حل همین بود!؟ مبادا دفعه بعد کسی حرف دیگری بزند!» اما خدا نکند درد به‌خاطر شدت بیماری خوب نشود (یعنی نتوانند مردم را قانع کنند و رای نیاورند)، آن وقت است که واویلاست! نه تنها از این که پیگیر درمان نبوده‌اند پشیمان نمی‌شوند، بلکه مقصر را انقلابیون یا آن دسته از اصولگرایان سالم و دغدغه‌مندی می‌خوانند که با صرف انرژی برای درمان، وحدتِ مسکّن‌جویی را شکسته‌اند! تکراری آنان همین تفسیر همیشگی نتایج بر اساس پیشفرض‌های بیمار نبودن و مقصر نبودن است. خلاصه، این سیاسیون حاضر نیستند بپذیرند مشکل از عمق بیماری است و از ناکارآمدی مسکّن‌ها. پس همیشه برای رای آوردن و نیاوردن، توجیهات فوق را مسلّم و بدیهی می‌دانند. حالا در عمل چندان فرقی هم ندارد که در این مسیر مغرض باشند (چون بنگاه مسکّن‌فروشی دارند و برای آباد ماندن بنگاهشان چشم دیدن پزشکان نخبه و خبره اعم از پیر و جوان را ندارند) یا متوهم باشند (یعنی واقعا بیماری را درک نمی‌کنند و مسکن را راه حل واقعی می‌دانند). در عمل آن چه اتفاق می‌افتد افزایش عمق بیماری است و ایضاً سطح توهم بیمار. البته قصه در جریان اصلاح‌طلب هم کمابیش از همین قرار است. با این تفاوت که آن‌ها، هم در مهارت‌های درمانی و هم در استعمال مسکّن‌های قوی کمی جلوترند. ولی عاقبت آنچه می‌تواند هر روز شکننده‌تر شود، اعتماد مردمی است که گمان می‌کنند جز این دو جریان مدعی (یا حد وسط و جمع بین آن‌ها مثل حسن روحانی) کسی برای نمایندگی افکار عمومی وجود ندارد، پس به‌دنبال افول روزافزون سلامت این دو جریان، سطح شوق و امید و مسئولیت‌پذیری عمومی نیز در عرصه سیاست پایین و پایین‌تر می‌آید. و این بدترین واکنشی است که می‌تواند در برابر انرژی بزرگ گام دوم انقلاب، ایجاد شود. اما بحث من در این بین، بیشتر بر اصولگرایان متمرکز است چون فعلاً آن‌ها هستند که با ادعا و نقاب گرایی، دارند از جریان انقلابی و مردم و نخبگان دلسوز و مستقل حزب‌اللهی دلبری می‌کنند و خودشان را به‌عنوان نماینده و سوپرمن آن‌ها جا می‌زنند. در حالی‌که در بهترین حالت و با فرض نیت خالص (که قطعاً در همه‌شان نیست) در واقع دارند مثل ، هرچه استعداد انقلابی و متخصص و سالم است را به پای خاله‌بازی توهمی خود فدا می‌کنند... ادامه دارد... 👇یادداشت‌های محمدجواد میری/ کانال «امّا بعد...»: 🆔 eitaa.com/smjmiry 🆔 ble.im/join/OGU5NmI2NT 🆔 t.me/smjmiry
انقلاب و دوستی خاله خرسه‌ی اصولگراها- قسمت دوم ⭕️ جوان مؤمن انقلابی و دوقطبی‌های قلابی 🔻مرزبندی و اصلاً از کجا در آمد؟ سخن درباره واقعیت این جریانات است، نه دو مفهوم زیبای اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی. مرور تاریخچه دعواهای سیاسی کشور از مجمع و جامعه گرفته تا چپ و راست، فرصت دیگری می‌طلبد. همچنین مقایسه عمل دو جریان با ادعا و نام‌شان (اصول و اصلاح) بحث دیگری است. 🔻فعلاً می‌خواهیم بپرسیم چرا این دو جریان و رسانه‌هایشان می‌خواهند همه چیز را ذیل این رقیب‌تراشی دوقطبی تفسیر کنند؟ آخر از نظر این دو جریان، ظهور هیچ شخص و جریان دیگری در کشور معنی ندارد جز این که: ▫️یا وابسته به این دو باشد (که البته از نظر ما، هم این گزینه و طبیعتاً بعدی‌ها هیچکدام ذاتاً جرم نیست اما فضلی هم نیست) ▫️یا ویرایشی از این دو باشد (مثل نواصولگرایی) ▫️یا رسماً وسط لحاف بخوابد و هر از گاهی لحاف را از یک سمت بکشد (مثل روحانی و شعار استفاده از معتدلان دو جناح) ▫️یا در خدمت دسته بالا باشد و مثلاً معتدل باشد (مثل لاریجانی) ▫️یا اگر جزو معتدلان این دو طیف نیست (خوب یا بد) جزو افراطیون‌شان محسوب شود ▫️یا اگر جزو افراطیونِ داخل دو طیف نیست، رسماً یک افراطی خطرناک یا فرد بی‌هویت قابل ترحم تلقی شود ▫️و... خلاصه هرچه هست و هرکجا هست باید بر اساس این دو نقطه اصلی (اصولگرایان و اصلاح‌طلبان) مکان‌یابی و فهم شود. هیچ معنای مستقل و هویت پایداری فراتر از این دو نباید معنا یابد! 🔻البته هیچ عیب ندارد که تصور کنیم دو جریان مخالف و متفاوت در فضای کشور وجود دارد، اما به‌ این شرط که این همه شبیه همدیگر نباشند؛ چون: ▫️هر دو اهل تسلیم در برابر غرب هستند (برجام و مدافعان سرسخت اصولگرایش را به یاد بیاورید) هرچند یکی غرب را رسماً قبله آمال بداند و آن دیگری از باب انجام تکلیف به دامن غرب بیفتد! ▫️هر دو دچار اَشرافیت و بی‌توجهی به دردهای عامه مردم‌اند و ایضاً دارای ردپاهای کلان در فسادها و تبعیض‌ها. ▫️هر دو کارگزار یا خدمتگزار برنامه‌های موسوم به توسعه هستند و برای اداره کشور طرحی تحولی مبتنی بر آرمان‌ها ندارند. (مقایسه کنید محتوای اجرایی برنامه‌ها -و نه ادعاهای- مرحوم هاشمی را با روحانی و با قالیباف و مجلس ششم، و نهم و...) ▫️هر دو در بایکوت موضوعات ملی و انقلابی و تقلیل سیاست‌ورزی به رقابت سیاسی بین خودشان مشترکند (مثلاً هرگز دیده‌اید هر یک از این دو جریان درباره اقتصاد مقاومتی موضع یا تحلیلی رسمی داشته باشد؟ یا در حوزه فرهنگ جز مسائلی مثل کنسرت و ورود زنان به ورزشگاه، تئوری و برنامه و چشم‌اندازی قاطع بدهد؟) که صدالبته در این زمینه باز دست مثلاً اصلاحاتی‌ها از حرف‌های آکادمیک پرتر است. ▫️ و... 🔻اما چاره چیست؟ آن اصولگرایی حقیقی که رهبری توصیف کرده چگونه محقق می‌شود؟ چند جواب می‌شود داد: ▫️حفظ دوقطبی قبلی و حذف صورت مسأله! ▫️نفی مطلق جریانات موجود (خوراک مشترک ضدانقلاب و نخبگان انقلابی تنزه‌طلب!). ▫️ایجاد جریان سوم (ایده‌ای که بارها شکست خورده است؛ یا باز به یکی از دو سمت غش کرده و یا نتوانسته در رقابت نابرابر و سنتی این دو جریان، پرچم پرزوری بلند کند. چون خواسته سوم باشد و نه خودش!) ▫️و یا ایجاد ! یعنی جریانی که دنباله و حاشیه نیست.‌ هویت و البته کارنامه مستقل دارد، آن هم نه فقط در سیاست، بلکه در همه عرصه‌ها. جریان اول یعنی جریانی که: فکر و آرمان برآمده از انقلاب (نه گزاره‌ها و مشهورات مبتذل سیاسیون) دارد. اهل نقد صریح (و نه نفی مطلقِ) جریانات موجود سیاسی است. با شجاعت و عملگرایی وارد خدمت در موضوعات اولویت‌دار کشور می‌شود (نه این که به دعواهای صوری یا جدی اصولگرا و اصلاح‌طلب بپردازد) ارتباطات و عملکرد مردمی و نخبگانی گسترده دارد (به سیاستمداران و حزب‌بازی و... دلخوش نیست). 🔻جریان اول یا بخوانید جریان نه لزوماً در عرض جریانات سیاسی، بلکه فراتر از آن‌ها باید در فکر پیگیری مطالبات مردم و انقلاب و البته همزمان تنظیم باد جریانات سیاسی باشد. بله، انقلابی نه بخیل است که اگر کسی بتواند گفتمان سیاسی سومی ایجاد کند، نگران شود، و نه باکی دارد که افرادی خدوم‌ و صادق و انقلابی پیدا شوند که همان اصولگرا یا اصلاح‌طلب خوانده شوند. برای انقلابی، مهم پررنگ شدن آرمان‌هاست و به‌کارگیری همه ظرفیت‌ها برای آرمان‌ها. انقلابی از سیاست و سیاسیون استفاده می‌کند، ابزار سیاسیون نمی‌شود. 🔻 دیدگاه رهبری به کدام یک از چهار گزینه بالا نزدیک‌تر است؟ 🔻 و جریان مستقل جوان مؤمن انقلابی در سیاست چگونه باید پا بگیرد؟... ادامه دارد... 👇یادداشت‌های محمدجواد میری/ کانال «امّا بعد...»: 🆔 eitaa.com/smjmiry 🆔 ble.im/join/OGU5NmI2NT 🆔 t.me/smjmiry