eitaa logo
دفتر آیت الله مدرسی smodaresi.ir
2.2هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
52 فایل
کانال رسمی آیت الله حاج سیدمحمد کاظم مدرسی ارتباط با ما: @ahlozekr 🌐 https://smodaresi.ir/ ❓ پاسخگویی به مسائل شرعی، دینی ☎️ واحد برادران 035 36222930 035 36224731 035 36223631 ☎️ واحد بانوان 035 36273237 035 36273247 📱فضای مجازی @ahlozekr
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 گردن بند 💠 روزی پیرمردی فقیر و گرسنه، نزد (ص) آمد و درخواست کمک کرد. پیامبر فرمود: اکنون چیزی ندارم ولی «راهنمای خیر چون انجام دهنده آن است»، پس او را به منزل (س) راهنمایی کرد. 🌺 پیرمرد به سمت خانه حضرت زهرا(س) رفت و از ایشان کمک خواست. حضرت زهرا(س) فرمود: ما نیز اکنون در خانه چیزی نداریم. اما _بندی را که دختر حمزه بن عبدالمطّلب به او هدیه کرده بود از گردن باز کرد و به پیرمرد فقیر داد. مرد فقیر، گردن بند را گرفت و به مسجد آمد. 💠 پیامبر(ص) هنوز در میان اصحاب نشسته بود که پیرمرد عرض کرد: ای پیامبرخدا(ص)، فاطمه(س) این گردن بند را به من احسان نمود تا آن را بفروشم و به مصرف نیازمندی خودم برسانم. پیامبر(ص) گریست. عمّار یاسر با اجازه پیامبر(ص) گردن بند را از پیرمرد خرید. 🌺 عمار پس از خرید گردن بند، گردن بند را به غلام خود داد و گفت: این را به رسول خدا(ص) تقدیم کن، خودت را هم به او بخشیدم. پیامبر(ص) نیز غلام و گردن بند را به حضرت فاطمه بخشید. غلام نزد فاطمه(س) آمد و آن حضرت گردن بند را گرفت و به غلام فرمود: من تو را در راه خدا آزاد کردم. غلام خندید. 🌸 حضرت فاطمه(س) راز این خنده‌ را پرسید. غلام پاسخ داد: ای دختر پیامبر(ص) برکت این گردن بند مرا به شادی آورد، چون گرسنه‌ای را سیر کرد، برهنه‌ای را پوشاند، فقیری را غنی نمود، پیاده‌ای را سوار نمود، بنده‌ای را آزاد کرد و عاقبت هم به سوی صاحب خود بازگشت. 🌐smodaresi.ir 🔰ما را در کانال رسمی در دنبال کنید. 🆔 @smodaresi_ir
🔹 گردن بند 💠 روزی پیرمردی فقیر و گرسنه، نزد (ص) آمد و درخواست کمک کرد. پیامبر فرمود: اکنون چیزی ندارم ولی «راهنمای خیر چون انجام دهنده آن است»، پس او را به منزل (س) راهنمایی کرد. 🔸 پیرمرد به سمت خانه حضرت زهرا(س) رفت و از ایشان کمک خواست. حضرت زهرا(س) فرمود: ما نیز اکنون در خانه چیزی نداریم. اما _بندی را که دختر حمزه بن عبدالمطّلب به او هدیه کرده بود از گردن باز کرد و به پیرمرد فقیر داد. مرد فقیر، گردن بند را گرفت و به مسجد آمد. 🔹 پیامبر(ص) هنوز در میان اصحاب نشسته بود که پیرمرد عرض کرد: ای پیامبرخدا(ص)، فاطمه(س) این گردن بند را به من احسان نمود تا آن را بفروشم و به مصرف نیازمندی خودم برسانم. پیامبر(ص) گریست. عمّار یاسر با اجازه پیامبر(ص) گردن بند را از پیرمرد خرید. 🔸 عمار پس از خرید گردن بند، گردن بند را به غلام خود داد و گفت: این را به رسول خدا(ص) تقدیم کن، خودت را هم به او بخشیدم. پیامبر(ص) نیز غلام و گردن بند را به حضرت فاطمه بخشید. غلام نزد فاطمه(س) آمد و آن حضرت گردن بند را گرفت و به غلام فرمود: من تو را در راه خدا آزاد کردم. غلام خندید. 🔹 حضرت فاطمه(س) راز این خنده‌ را پرسید. غلام پاسخ داد: ای دختر پیامبر(ص) برکت این گردن بند مرا به شادی آورد، چون گرسنه‌ای را سیر کرد، برهنه‌ای را پوشاند، فقیری را غنی نمود، پیاده‌ای را سوار نمود، بنده‌ای را آزاد کرد و عاقبت هم به سوی صاحب خود بازگشت. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰ما را در کانال رسمی در دنبال کنید. 🆔 @smodaresi_ir 🌐 https://smodaresi.ir