eitaa logo
دفتر آیت الله مدرسی smodaresi.ir
2.2هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
52 فایل
کانال رسمی آیت الله حاج سیدمحمد کاظم مدرسی ارتباط با ما: @ahlozekr 🌐 https://smodaresi.ir/ ❓ پاسخگویی به مسائل شرعی، دینی ☎️ واحد برادران 035 36222930 035 36224731 035 36223631 ☎️ واحد بانوان 035 36273237 035 36273247 📱فضای مجازی @ahlozekr
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️ فرارسیدن ، ماه غم و اندوه اهل بیت علیهم السلام تسلیت باد. ▪️ هنگامى که علیه السلام با سپاه اندک خویش در روز به رسید در آنجا خیمه اى توجّهش را جلب کرد، پرسید: این خیمه از کیست؟ گفتند: . امام علیه السلام جعفى را به نزد او فرستاد. حجّاج به خیمه عبیدالله بن حرّ آمد، سلام کرد و گفت: اى پسر حرّ! به خداسوگند! اگر شایسته آن باشى که بپذیرى خداوند به تو کرامتى عظیم هدیه کرده است. گفت: کدام کرامت؟ حجّاج پاسخ داد: این حسین بن على علیه السلام است، که تو را به یارى خویش فرا مى خواند. پس اگر در رکاب آن حضرت با دشمنانش نبرد کنى، پاداش بزرگى نصیب تو خواهد شد و اگر کشته شوى، به فیض شهادت نایل گردى. عبیدالله بن حرّ گفت: من از کوفه بیرون نیامدم مگر آن که بیم داشتم حسین بن على علیه السلام به کوفه قدم گذارد و من آنجا باشم و یارى اش نکنم. در کوفه هیچ یاورى نمانده مگر آن که به دنیا رو کرده است، خدمت امام برگرد و این مطلب را به عرضشان برسان. حجّاج نزد امام آمد و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند. امام برخاست و با تنى چند از یاران خود به نزد عبیدالله بن حرّ آمد. عبیدالله از امام علیه السلام استقبال گرمى به عمل آورد و امام نشست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: امّا بعد! اى پسر حرّ! همشهریان تو این نامه ها را برایم نوشتند و خبردادند که همگى بر یارى من متّفق اند و در کنار من ایستاده و با دشمنانم پیکار خواهند کرد. و از من خواستند که نزدشان بروم و من نیز آمدم. ولى گمان نمى کنم که آنان بر عهدشان پایدار بمانند، زیرا آنان بر کشتن پسر عمویم ـ مسلم بن عقیل(رحمه الله) ـ و یارانش (با دشمنان) همکارى کردند، و همگى با پسر مرجانه ـ عبیدالله بن زیاد ـ که از من مى خواهد با یزید بیعتکنم، همراه شده اند. و تو اى پسر حرّ بدان! به یقین خداوند در برابر کارهایى که انجام داده اى و گناهانى که در ایّام گذشته مرتکب شده اى، از تو بازخواست خواهد کرد، و من در این لحظه از تو مى خواهم که با آب توبه گناهانت را شستشو دهى و تو را به یارى خاندان اهلبیت علیهم السلام فرا مى خوانم. اگر حقّمان را به ما دادند خدارا بر آن شکرکرده و مى پذیریم و اگر آن را از ما بازداشتند و به ظلم و ستم بر ما چیره شدند تو در طلب حق، از یاوران من خواهى بود و در هر دو صورت زیانى نخواهى دید. عبیدالله بن حرّ عرض کرد: به خداسوگند! اى فرزند رسول الله صلى الله علیه وآله اگر در کوفه کسانى بودند که تو را یارى کرده و در رکابت پیکار مى نمودند، من مقاوم ترین آنان در برابر دشمنانت بودم. ولى من در کوفه شاهد بودم که مدّعیان پیروى تو از ترس بنى امیّه و شمشیرهایشان به خانه هاى خود خزیدند. تو را به خداسوگند که این خواهش را از من مکن. من هر چه بتوانم ـ از کمک هاى مالى ـ از تو دریغ نخواهم کرد این اسب را از من بپذیر که در پى کسى با آن روان نشدم مگر آن که بر او دست یافتم و با آن از مهلکه اى نگریختم جز آن که نجات یافتم و این شمشیر را تقدیم تو مى کنم که به هر چه فرود آوردم آن را برید. امام علیه السلام فرمود: اى فرزند حرّ! ما به قصد اسب و شمشیرت نیامدیم، ما آمدیم تا از تو یارى بطلبیم. اگر از تقدیم جانت در راه ما دریغ مى ورزى، هیچ نیازى به مالت نداریم... من از رسول خدا صلى الله علیه وآله شنیدم که مى فرمود: هر کس فریاد استغاثه اهل بیتمرا بشنود و به یاریشان نشتابد خداوند وى را به رو در آتش دوزخ اندازد. آنگاه امام حسین(علیه السلام) برخاست و به نزد یاران خود برگشت. ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🔰ما را در کانال رسمی در دنبال کنید. 🆔 @smodaresi_ir
📝 🔴آیا از قرنطینه و در منزل ماندن خسته شدید؟؟ چند روز؟؟حوصله تان سررفته؟! تحملتان تمام شده؟!خیلی خسته شدید؟! 🖋خاطره ای از ۱۸سال اسارت شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد. 💢آنقدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی بهش گفته بود: تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!...همسرشهید لشگری میگفت: خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...او اولین کسی بودکه رفت. 🔍( اولین اسیر بود) و آخرین نفری بود که از اسارت برگشت....اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود.وقتی بازگشت از او پرسیدند:🌺این همه سال انفرادی راچگونه گذراندی؟ و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را‌ مرور میکردم. سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت، قرآن را کامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی میدانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود. حسین میگفت:از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم. بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم، این را بگویم که من مدت 12 سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک فضای سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... منبع:کتاب خاطرات دردناک.. ناصر کاوه 🌷حالا بعضی افراد وخانواده ها برای سلامتی خودشان تحمل 10 روز ماندن درخانه خودشان را ندارند!!!. ‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰ما را در کانال رسمی در دنبال کنید. 🆔 @smodaresi_ir