eitaa logo
فروشگاه کتاب جان
5.5هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
393 ویدیو
61 فایل
🔷️مرکز توزیع کتاب های جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی 📚پاتوقی برای دیدن، خواندن و خریدن کتاب های خوب وابسته به مرکز کتاب جان/ فروش فقط به صورت غیر حضوری ارتباط با مدیر: @milad_m25
مشاهده در ایتا
دانلود
📗#کتاب_پسرک_فلافل_فروش زندگینامه و خاطرات بسیجی محمد هادی ذوالفقاری 169صفحه|7500تومان 🔰توضیحات بیشتر وخرید: http://yon.ir/FIn70 6000تومان بن هدیه برای خرید اولی ها با کوپن welcome97 👥 @sn_shop
فروشگاه کتاب جان
📗#کتاب_پسرک_فلافل_فروش زندگینامه و خاطرات بسیجی محمد هادی ذوالفقاری 169صفحه|7500تومان 🔰توضیحات بی
👆👆👆 «پسرک فلافل فروش» حاوی مجموعه خاطراتی از پدر، مادر، خواهر و جمعی از دوستان و آشنایان شهید ذوالفقاری در ایران و عراق، از دوران کودکی تا زمان شهادت است و عنوان کتاب نیز برگرفته از عنوان یکی از همین خاطرات می باشد. در متن مقدمه این کتاب می خوانید: آری، نسل سوم انقلاب ما اگر چه ابراهیم هادی ندارد، جوانانی دارد که کپی برابر اصل شهدای جنگ تحمیلی هستند، کپی برابر اصل شهید هادی ... اما حکایت این مجموعه به جوانی اختصاص دارد که علاقه ی عجیبی به شهید ابراهیم هادی داشت. همیشه سعی میکرد مانند ابراهیم باشد، تصویری از شهید هادی را جلوی موتورش و در اتاق خودش زده بود که بسیار بزرگ بود. با اینکه بعد از جنگ به دنیا آمده بود و چیزی از آن دوران را ندیده بود، ولی شهدا را خوب می شناخت. @sn_shop
#اخبار_کتاب 📣 با همکاری مشترک نهاد و دانشکده مدیریت دانشگاه تهران؛ دوره آموزشی «روش‌های عملی ترویج کتابخوانی برای نوجوانان» برگزار می‌شود 🌐 http://iranpl.ir/news/11649/ 👥 @sn_shop
📗 کتاب جشن حنابندان را محمدحسین قدمی نوشته است. موضوع این کتاب «جنگ ایران و عراق» است که از سوی دفتر ادبیات و هنر مقاومت منتشر شده است. 416صفحه| 18000تومان 🔰توضیحات بیشتر وخرید: http://yon.ir/lcL4k 6000تومان بن هدیه برای خرید اولی ها با کوپن welcome97 👥 @sn_shop
فروشگاه کتاب جان
📗#کتاب_جشن_حنابندان کتاب جشن حنابندان را محمدحسین قدمی نوشته است. موضوع این کتاب «جنگ ایران و عراق»
👆👆👆👆  این کتاب شامل دو گزارش است. گزارش اول وقایع 10 آذر 1365 تا 9 بهمن 1365 را شامل می‌شود که در آن ابتدا مراحل ثبت‌نام و اعزام به جبهه شرح داده شده، سپس به آماده شدن و آموزش دیدن در پادگان پرداخته شده است. نحوه آشنایی نویسنده با هم‌رزمانش، توضیحاتش از اردوگاه و شب‌ها و روزهای اردوگاه، نامه‌های بچه‌های دبستان به رزمندگان، شوقشان برای رفتن به مناطق عملیاتی و لحظه‌شماری برای رفتن به خطوط مقدم، روحیات و فضایل اخلاقی رزمندگان از موضوعاتی است که در این گزارش شرح داده شده ااست. گزارش دوم وقایع اول آذر 1366 تا 13 فروردین 1367 را شامل می‌شود، که در آن عملیات والفجر پنج و اوضاع و احوال شهر حلبچه، اوضاع و احوال فرماندهان و مناطق عملیاتی، آسیب دیدن چشم‌هایش، شهادت رزمندگان و وصیت‌هایشان و خداحافظی‌اش را از جبهه شرح داده است. در پایان کتاب هم اسنادی از وصیت‌نامه‌های شهدا، عکس تعدادی از دوستان و هم‌رزمان و فرماندهانش را آورده است. @sn_shop
بعضی‌ها مثل برگی‌اند که، باد به این طرف و آن طرف می‌بردش. کسی که معبودش هوا و هوس باشد، هر طرف که هوای نفس خودش یا دیگران بِوَزد، می‌رود. کسی که هوا و هوسش را معبود خود گرفته دیدی؟ (آیه ۴۳ سوره فرقان) گروهی از مردم با وزش هر بادى حركت می‌كنند. (حکمت ۱۴۷، نهج البلاغه) 👥 @sn_shop
فروشگاه کتاب جان
📗 کتاب پایی که جا ماند "یادداشت های روزانه سید ناصر حسینی پور از زندان های مخفی عراق" 768ص|33000ت
گزیده ای از کتاب پایی که جا ماند - سید! میدونی من و تو و اصغر چون مادر نداریم, مصیبتمون خیلی راحت و بی دردسره! - چطوری بی دردسره؟! - اگه شهید بشیم خیال من و تو راحته؛ دیگه غصه ی غصه خوردن مادر رو نداریم. ای کاش هیچ شهیدی مادر نداشت, تو این دنیا هیچی بدتر از داغ فرزند نیست... 👥 @sn_shop
📗 کتاب « من زنده ام » روایت آزاده سرافراز خانم معصومه آباد از اسارت در زندانهای رژیم صدام کتاب من زنده ام را به مرور باهم ورق میزنیم #من_زنده_ام #فصل_اول #قسمت_یازدهم_و_دوازدهم👇👇👇
🌷من زنده ام🌷 آن سال کریم و رحیم و آبجی فاطمه خیلی سعی کردند رحمان را پای درس و کتاب بنشانند تا به قول خودشان یک قطار تجدیدی را پشت سر بگذارد اما اصلا گوشش بدهکار نبود. آقا خوب حساب کلاس های درسمان را داشت. بچه ها نمی خواستند در غیاب او کسی درجا بزند. اما رحمان لای هیچ کتابی را باز نکرد و شهریور هم از راه رسیده بود. او حتی نمی پرسید الان چه ماه و روزی است و امتحان ها از کی شروع می شود. کریم که احسای مسئولیت بیشتری داشت تصمیم گرفت همه ی درس ها را جای رحمان امتحان بدهد ولی کسی در جریان این تصمیم نبود. فقط خودش و رحیم می دانستند و یک کمی هم من باخبر شده بودم. یک بار شنیدم که می گفت: (( ما که به جاش چک و لگد رو خوردیم ، خودش هم که اصلا آفتابی نشده که کسی بشناسدش، پس بسم ا...)) شب قبل کریم و رحیم رفتند سید عباس و به تعداد تجدیدی هایش هفت شمع روشن کردند و نذر کردند بعد از هر امتحان، تا آخر امتحانات هر شب هفت شمع روشن کنند. همه چیز به خوبی پیش می رفت. کریم هر روز که می آمد خوشحال و سر حال می گفت عالی بود. رحمان هم شب ها خسته و درمانده از نانوایی می آمد و می خوابید و صبح زود دوباره سر کار می رفت و تقویم زمان را گم کرده بود.در غیاب پدر، رحمان مانده بود با مسئولیت خانه. از نظر عاطفی رحمان به پدر خیلی وابسته بود و ندیدن پدر برایش سخت. کریم هم می گفت: به روش نیارین تا ببینم کی از رو می ره و سراغ درس و کتاب رو می گیره. ما می خواهیم آقا ناراحت نشه. همه چیز خوب پیش می رفت تا آخر که امتحان جغرافیا بود. کریم می گفت: در جلسه روی صندلی نشسته بودم و منتظر توزیع برگه های امتحان بودم که یه هو دیدم رحمان از دور می آد. دم در ورودی اسم و فامیلش رو پرسیدن و اونو به سمت صندلی خودش هدایت کردن.آقای رحمتی که مدیر بود و من روز گرفتن کارنامه، یه چک و اردنگی ازش خورده بودم، مثل اینکه با قیافه ی من آشناتر بود. با رحمان اومد بالای سرم، دید من روی صندلی نشستم . از رحمان پرسید پسر اسمت چیه؟ جواب نداد. دوباره پرسید . مات و مبهوت به من نگاه کرد و بازم جواب نداد. از من پرسید اسمت چیه؟ گفتم : عبدالرحمان آباد. یک باره گوش رحمان رو گرفت و به بیرون پرت کرد. دست و پاش رو به میله ی وسط حیاط بستن. با ترکه ی نخل به دست و پاش می زدن و آقای رحمتی با صدای بلند می گفت: ای متقلب! می خواستی به جای عبدالرحمان آباد وارد جلسه ی امتحان بشی؟ تا اونجا که کتفش باز می شد ترکه رو بلند می کرد و رو تن و بدن رحمان پایین می آورد. بعد از کلی کتک کاری رحمان را به اداره ی آموزش و پرورش تحویل دادند. یکی از بستگان نزدیک ما آقای گنجه ای که از مسئولین آموزش و پرورش بود و خانواده ، کریم و رحمان را به خوبی می شناخت، وقتی موضوع را فهمید; چون می دانست کریم شاگرد زرنگ و درس خوان و رحمان بازیگوش و اهل کار و معاش است،برای رحمان به جرم اینکه می خواسته به جای کس دیگری وارد جلسه ی امتحان شود با یک فامیل جعلی و ساختگی پرونده سازی می کند و بعد هم پرونده به فراموشی سپرده می شود. رحمان آن سال با تلاش های کریم با معدل بالا قبول شد اما سال بعد درجا زد. با آمدن پاییز، آقا از بیمارستان مرخص شد و مدتی در منزل تحت مراقبت بود و حال و هوای خانه دوباره رونق گرفت. تا مدت ها ما می گفتیم و او می شنید. بعضی وقت ها ساکت می شد و در خودش فرو می رفت و بعضی وقت ها می خندید. به همین راضی بودیم. همین که آقا بود و او را می دیدم برایم کافی بود. دلم می خواست دوباره بلند می شد و می ایستاد تا دختر تو جیبی بابا از جیبش نخودچی کشمش بردارد. دوست داشتم دوباره بین گل های باغچه بایستد و گل ها را هرس کند.اما آقا بعد از اینکه من و احمد و علی برای آخرین بار جیب شلوارش را پاره کردیم، تا سال ها نتوانست سرپای خودش بایستد تا ما به جیب هایش حمله ور شویم. ادامه دارد... 👥 @sn_shop
🌷من زنده ام🌷 بعد از اینکه حالش بهتر و کمی روبه راه شد از آنجا که با کارکنان بیمارستان ایاغ شده بود، دیگر از بیمارستان جدا نشد. بیمارستان محل کار و خانه ی دومش شده بود. انگار زمانی که بیمارستان بود کارکنان بیمارستان برایش حکم خانواده اش را پیدا کرده بودند. گاهی صندلی اش را جلوی در ورودی بیمارستان می گذاشت و برای کارکنان شعر حافظ و مولانا می خواند و گاهی هم مشغول کاشتن گل و آبیاری درختان و گیاهان بیمارستان بود. ما هم از کنار بیمارستان که رد می شدیم برایش دست تکان می دادیم. آقا به بچه ها گفته بود وقت مدرسه کسی سر کار نرود اما تابستان هرکس می خواهد می تواند برود کار کند و خرج زمستانش را در بیاورد. رحمان با آن همه تنبیه غیر منصفانه مثل خروس جنگی شده بود و با همه کشتی می گرفت. استعداد بی نظیری در شعر و ادبیات داشت. بعد از سیکل( نهم دبیرستان) وارد رشته ی ادبیات شد. با هر نوع شعری آشنا بود. شعر قدیم و شعرهای مقبول خودش، بند تنبونی و نوحه. صدای خوبی هم داشت و حنجره طلایی فامیل و محله بود. همه نوغ شعری می خواند . با هر سازی هم آواز بود. آنقدر صدایش گرم بود که گاهی در مراسم عزا از خودش شعر و قافیه در می آورد و همه را می گریاند. در جشن ها مجلس دار می شد و همه را می خنداند. اصلا چشم هاش حس و حال خاصی داشت. در ایام عاشورا که همیشه در خانه ی بی بی روضه ی امام حسین برپا بود. یادم می آید یکی از شب های دهه ی عاشورا که نوحه خوان دیر کرده بود، مردم منتظر بودند و بی بی هم شدیدا کلافه شده بود میکروفن بیکار یک گوشه افتاده بود، یک باره دیدیم رحمان پشت میکروفن دم گرفته و با سوز و گداز دشتی می خواند: ابن سعد لیئم افتاد تو حلیم یزید آمد درش آورد نشاندش رو گلیم... مردم هم گرم و محکم به سینه می زدند و با او هم صدا شده بودند. هیچکس متوجه نشد رحمان شعر این ملودی سوزناک را فی البداهه از خودش ساخته. تا مداح بیاید کلی مجلس را گرم کرده بود ولی آقا که متوجه نوحه ی پرت و پلای رحمان شد، به خاطر این مجلس گرمی و این نوع نوحه سرایی به شدت با او برخورد کرد. سال بعد، پس از تلخی هایی که آن سال برای خانواده ی ما داشت، عروسی فاطمه شور و شوق عجیبی در خانه ایجاد کرد. حال و هوای خانه عوض شد عبدالله همکلاسی و دوست کریم داماد خانواده ی ما شد. تا زمانی که آنها ازدواج نکرده بودند حس نمی کردم عبدالله برادرم نیست; چون همیشه با ما زندگی می کرد و در غم و شادی هایمان شریک بود. فضای پر شور و نشاط عروسی توانست چهره های مغموم و در هم رفته ی خانواده را باز کند. اگرچه اختلاف سنی من و فاطمه ده سال بود اما به او انس داشتم و این عروسی برایم به معنای فراق و جدایی از فاطمه بود. بعد از عروسی آنها برای این فراق راه حلی یافتیم; من و احمد و علی هر روز از راه مدرسه به منزل خواهرم می رفتیم و فاطمه با بیسکویت و چای شیرین مثل همیشه خستگی و تنهایی ما را می تکاند. آقا برای حمید که دوسالش بود کالسکه خریده بود. هنوز بعضی مادرها بچهایشان را در ننو می گذاشتند و خانواده ها آنقدر پرجمعیت بودند که مادرها نیازی به بردن بچه هایشان به بیرون از خانه نداشتند. همیشه کسی بود که از بچه نگهداری کند; تازه اگر در خانه هم کسی نبود آنقدر محله پر از خاله بود که هیچ نوزادی تنها نمی ماند. به محض اینکه بچه نوپا می شد و راه می رفت دیگه نیازی به دایه نداشت.آن زمان کالسکه یک کالای مدرن بود که حالا وارد خانه ی ما شده بود; کالایی که برای ما در ردیف اسباب بازی ها قرار داشت. یک روز تصمیم گرفتیم حمید را توی کالسکه بگذاریم و با احمد و علی، چهار نفری میمهان آبجی فاطمه شویم. روپوش مدرسه را عوض کردیم و لباس میهمانی پوشیدیم و کالسکه را راه انداختیم. برای اینکه مدت بیشتری کالسکه دستمان باشد مسیرمان را عوض کردیم و از راه نخلستان رفتیم. کالسکه را نوبتی می راندیم. بعضی وقت ها دنده چهار میزدیم. و یادمان می رفت حمید داخل کالسکه است. ناگهان در حالی که احمد کالسکه را می راند; چند تا از بچه های نخلستان، پا برهنه ، با چوب و چماق به ما حمله ور شدند. من و علی را از پشت گرفتند و سخت زدند. ما هم کتک می خوردیم و هم کتک می زدیم اما زور آنها بیشتر از ما بود. ادامه دارد... 👥 @sn_shop
📗 کتاب من زنده ام 🔹 روایت آزاده سرافراز خانم معصومه آباد از اسارت در زندانهای رژیم صدام 638 صفحه| 18000 تومان 🔺🔺توضیحات بیشتر و خرید: http://yon.ir/0K32k http://yon.ir/0K32k 6000 تومان تخفیف برای خرید اولی ها از سایت با کوپن welcome97 👥 @sn_shop
🔹کسی بدی کرد یا از ما بد گفت، به روی‌مان نیاوریم و توپ را به زمین شیطان بیندازیم. از ماجرا هم حرفی نزنیم تا خجالت زده‌شان نکنیم. 🔸وقتی حضرت یوسف، خانواده‌اش را دید، اصلا از چاه حرفی نزد؛ آزادیش از زندان را، پیش کشید، تا خجالت نکشند. طعنه نزد که شیطان شما را فریب داد، گفت: شیطان بین من و برادرانم را به هم زد. (آیه ۱۰۰ سوره یوسف)
هدایت شده از فروشگاه کتاب جان
📗کتاب مردم گله مندند تحلیل ها،توصیه ها،نگرانی ها و نقدهای رهبر معظم انقلاب دردوران دولت یازدهم 360صفحه|15000تومان توضیحات بیشتر وخرید👇 http://yon.ir/Wh35S 🎁6000تومان نذرفرهنگی با کوپنwelcome97
✅ دوست داشتنی ترین عبادت در روز جمعه 💢   ➖ ما مِن شَى ءٍ يُعبَدُ اللّه ُ بِهِ يَومَ الجُمُعَةِ أحَبَّ إلَىَّ مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ ؛  ➖ هيچ عبادتى در روز جمعه نزد من دوست داشتنى تر از صــلوات بر پيامبر و آل او نيست. @sn_shop
فروشگاه کتاب جان
📗 کتاب مربع های قرمز 🔺خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از دوران کودکی تا پایان دفاع مقدس|32000ت اطلاعات
کتاب مربع های قرمز "خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از دوران کودکی تا پایان دفاع مقدس" 544 صفحه| 32000تومان اطلاعات بیشتر و خرید👇 http://yon.ir/SAK93 6000 تومان تخفیف برای خرید اولی ها از سایت با کوپن welcome97 70% تخفیف پستی در ارسال ................................................................... ........................................... برشی از کتاب های_قرمز چشم  چگونه تخلیه شد؟ جلوی پایمان را به سختی می دیدیم. سیاهی مثل قیر به همه جا چسبیده بود. روی جاده باریک کنار حوضچه ها حرکت می کردیم. در تاریکی سایه ای به سمت ما حرکت می کرد. آرام زدم روی شانه علی دنیادیده که صبر کند. فکر کردم از بچه های خودمان است که جلوتر از ستون رفته سر و گوشی آب دهد. سایه به یک قدمی ما رسید. سرم را جلو کشیدم و از بالای شانه علی ته حلقی پرسیدم: توکی هستی؟ سایه سیاه سرتیربارش را روی شانه دیگر علی خواباند. داغی لوله صورت علی را سوزاند. سرش را عقب کشید. آتش شلیک از جا پراندم. سایه، عراقی بود و نیروهایش هم به ستون دنبالش. مقداری از صورت و گوش علی دنیا با شلیک رفت و با صورت زمین افتاد. آر.پی.جی زن ستون عراقی دو قدم با من فاصله داشت. تا به خودم بجنبم موشکش از بغل صورتم گذشت. پروانه ته موشک کنار گوشم ویزی کرد. شیئی داغ مثل سنگ یا ترکش گلوله به چشمم خورد و چشمم داغ شد. شیء سفتی زیر چشمم خورد و تق صدا داد. صدای شکستن استخوان حدقه و بینی ام را شنیدم، تیرهای داغ و سرخ سمت ستون حمله کردند. به صورتم دست زدم. ماده چرب و لزجی بین انگشت هایم را پر کرد. درگیری بالا گرفت... 👥 @sn_shop
امام صادق(ع):شما شیعیان اگر دعا برای تعجیل فرج را انجام دهید، خداوند قطعاً فرج وگشایش ما را میرساند و اگر انجام ندهید وبی تفاوت بمانید این امر به نهایت خود میرسد (تفسیر عیّاشی، ج۲، ص۱۵۵) @sn_shop
هدایت شده از فروشگاه کتاب جان
📗 کتاب «آموزش مصور احکام» مطابق با فتاوای مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) 🖇 دارای جدیدترین مسائل شرعی و استفتائات از محضر مقام معظم رهبری قیمت:28000ت توضیحات بیشتر و خرید👇 http://yon.ir/ueoii 👥 @sn_shop
فروشگاه کتاب جان
📗 کتاب «آموزش مصور احکام» مطابق با فتاوای مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) 🖇 دارای جدیدترین مسائل شرع
👆👆👆 کتاب «آموزش مصور احکام» مجموعه مسایل و استفتائات پیرامون احکام عبادات است که با استفاده از تصاویر، جدول و اینفوگرافیک برای نخستین بار روانه بازار کتاب شد. ویژگی‌های کتاب به شرح زیر می‌باشد👇👇 1.بهره‌وری از منابع دست اوّل اساس کارگروه‌، بررسی دقیق منابع دستِ اوّلِ فارسی و عربی بوده که مورد تأیید دفتر مقام معظّم رهبری است؛ اَعَم از اجوبه الاستفتائات، استفتائات جدید، استفتائات موجود در پایگاه‌های اطلاع رسانی و استفتائات کتبی موجود. 2. غنی‌سازی مسائل و استفتائات در این مجموعه به منظور مسائل مورد نیاز مکلّفین بیش از 4000 استفتای جدید مورد استفاده گردیده و سعی شده بیشتر به بیان احکام تکلیفی «واجب و حرام» و احکام وضعی «باطل و صحیح» بسنده شود. 3. روان سازی متن روزآمدسازی واژه‌ها و یادکردهای فقهی، حذف اصطلاحات نامتعارف و استفاده از چارچوب‌های گوناگون با عنوان «توجّه»، «نکته» و «پرسش» برای توضیح برخی واژه‌ها و آشنایی مخاطب با برخی مصادیق احکام، از نکات در خورِ توجّه در این طرح است که برای نخستین بار صورت می‌گیرد. 4. استفاده از نکات اخلاقی، علمی و دانستنی‌های آموزنده گاه متناسب با موضوع، نکته‌ای خواندنی از زندگی اهل بیت‌ علیهم السلام و علمای ربّانی با عنوان «بیاموزیم»، همچنین حکمت و چرایی برخی از احکام یا نکته‌های آموزنده‌ی اخلاقی، نیز یادسپاری‌هایی برای پیشگیری از وسوسه در احکام آمده که به تشویق و راهنمایی خواننده می‌پردازد. 5. ارائه‌ی قانون کلی در موردی که حکم فقهی را میتوان به گونه قاعده‌ای کلی بیان کرد، مسأله را با عنوان «قانون کلّی» در کادر آورده‌ایم تا خواننده در موارد مشابه بتواند به آن مراجعه کند. 6. تصاویر و نقاشی های آموزشی از نو‌آوری‌ها و جاذبه‌های قابل توجه در این طرح، بهره‌وری از تصاویر و نقاشی‌های آموزشی دقیق و کارشناسی شده در کنار متن است. 7. طرّاحی شایسته امروزه توجّه به جذّابیت‌های بصری وهنری در کنار متن و گزاره‌های کتاب، از نکات بسیار مهم آموزش ، به ویژه ایجاد انگیزه برای مطالعه به شمار میرود؛ از این رو بهره‌گیری از افراد خلاّق، استفاده از جاذبه‌ها و طرح‌های هنری از جمله ویژگی‌های مهم در کتاب حاضر می‌باشد. 8. پیوندها به کار‌گیری پیوندها و ارجاعات مناسب که مخاطب میتواند برای دیگر پرسش‌های خود در موضوع مورد نظر، به سایر بخش‌های این مجموعه مراجعه کند. 9.چکیده خلاصه‌ای از مطالب هر بخش که در جمله‌هایی کوتاه و روان، ارائه شده است. 10.اصطلاح نامه‌ی احکام در پایان هرجلد، فصلی جدا‌گانه در شرح کوتاهِ اصطلاحات فقهی آمده است که در این کتاب شرح تعدادی از آنها را مشاهده خواهید کرد. از ویژگی‌های شاخص این کتاب ارائه اصطلاح نامه‌ای با معانی سلیس و روان از واژگان دشوار فقهی در پایان کتاب است.  👈برای تهیه و خرید کتاب آموزش مصور احکام برای روی لینک زیر کلیک کنید👇👇 http://yon.ir/ueoii http://yon.ir/ueoii 🌸 6000 تومان بن هدیه برای خرید اولی ها با کوپن welcome97 🌸 70 درصد تخفیف پستی برای ارسال کتاب آموزش مصور احکام ویژه همه خریداران 👥 @sn_shop
یکی با کم یا گران فروشی از دارایی کسی کم می‌کند. شاید سخنران، معلم یا فیلمی عمر مخاطب، اصلی‌ترین سرمایه‌اش، را بگیرد ولی چیزی به او اضافه نکند. ممکن است با رفتاری اشتباه، خلاقیت، شجاعت، صداقت یا ... را از فرزندم بگیرم و ... و َيَا قَوْمِ ... لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُم و ای قوم من ... هر چیزی که به مردم تعلق دارد و شأن و حق‌شان است رابه آن‌ها بدهید و«از مردم کم نکنید». (آیه ۸۵ سوره هود)
📚 #کتاب_دختران_آفتاب رمان «دختران آفتاب» به برخی از پرسش های مطرح در حوزه نقش اجتماعی زنان با بیانی روان و داستانی پاسخ می دهد. 532صفحه| 18000 تومان توضیحات بیشتر و خرید: http://yon.ir/MDy7w
فروشگاه کتاب جان
📚 #کتاب_دختران_آفتاب رمان «دختران آفتاب» به برخی از پرسش های مطرح در حوزه نقش اجتماعی زنان با بیانی
معرفی کتاب رمان «دختران آفتاب» به برخی از پرسش های مطرح در حوزه نقش اجتماعی زنان با بیانی روان و داستانی پاسخ می دهد. نویسندگان این رمان می کوشند تا منزلت، شخصیت و جایگاه واقعی زن را به خودش، اطرافیانش و جامعه اش همان گونه که شایسته و بایسته وی است بشناسانند. در این رمان به زیبایی و در سبک و شیوه داستانی به بسیاری از پرسش های مطرح درباره نقش اجتماعی زن و لوازم و پیامدهای آن اشاره شده است. خواننده در لابه لای رمان پاسخ شبهات و پرسش های خود را در مسایلی چون کنوانسیون زنان , زن در غرب, فمینسیم و جنبش زنان, زن در اسلام, قضاوت و حکومت زن, ارث, شهادت و دیه, نقصان عقل, تعدد زوجات, تنبیه زنان, کار در منزل, طلاق, اشتغال, همسران نمونه, تفاوت های زن و مرد، حجاب، حیا، ارتباط دختر و پسر، عرف برخورد، اقسام ارتباط و نمونه های راستین زنان را می یابد بدون آن که از اصل داستان و قصه دور و به آهنگ آن آسیبی برسد. @sn_shop
@sn_shop #محصولات_فرهنگی_صحیفه_نور
📗 آدم شدن چه مشکل :خودسازی و تربیت نفس در کلام و آثار حضرت امام خمینی (ره) 198صفحه|قیمت: 10000تومان 🔰توضیحات بیشتر وخرید: http://yon.ir/ZYlRS 6000تومان بن هدیه برای خرید اولی ها با کوپن welcome97 👥 @sn_shop
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ويديو یازده توصیه رهبر انقلاب برای ترویج فرهنگ کتابخوانی #رسم_کتابخوانی | ٢ "كتابخوانی کودکان" 👥 @sn_shop