📚کتاب سه گاه ابوهادی (در روشنایی زندگی شهید روحانی مدافع حرم؛ #علی_تمام_زاده)
🔰بریدهای از کتاب «سهگاه ابوهادی»؛ در روشنای زندگی شهید روحانی مدافع حرم «علی تمام زاده» (صفحهٔ 281 و 282)
✅این کارش انگار آب سردی بود برپیکر داغ و جوشان من که هنوز دست رفاقت به ابو هادی نداده بودم؛ یعنی این عادت دیرینه دیر دوست شدن، هنوز دست از سرم برنداشته بود. گفتم:زمانه هم بازی خودش را دارد؛ باید من سال ها آن گونه باشم، و یکی مثل شیخ ابوهادی هم یک روزه به من بفهماند جور دیگر زندگی کردن را.دیدم انگار این آدم ، نمک دیگری دارد و کاملا هوایم را عوض کرده است.شده بودم شبیه آدمی که از یک حادثه ی بزرگ جان سالم به در برده و حالا زندگی برایش معنی دیگری دارد. این بود که وقتی شب آمد،ناخواسته بلند شدم و در بغل اش گرفتم. هیچ غروری هم در من نبود و خجالت نکشیدم بگویم:از امروز انگار یه برادر پیدا کرده ام.
✅سرانجام مرخصی یکماههاش تمام شد تا در چشم به هم زدنی ببینیم ساکش را بسته و میخواهد برود. از وقتی آمده بودیم کرج و در سهراه عظیمیه خانهای کرایه کرده بودیم فاصلهٔ ما با خانهٔ مادرم، نزدیک شده بود؛ طوری که پیاده رفتوآمد میکردیم. خانهٔ مادر علی آقا هم زیاد دور نبود تا راحت بیایند برای بدرقه. روز قبلش البته به همه سر زده بود؛ اما چرا آمده بودند، معلوم شد نه فقط من که همه نگراناند. این را آن موقع نمیفهمیدم که اگر میدانستم روزی به همهٔ آن لحظهها نیاز پیدا میکنم، حتماً فیلم میگرفتم.
👇👇ادامه مطلب👇👇